گفتگوی روحانی شیعه با دانشجوی دکتری اخترفیزیک و پزشک ایتالیایی

و لا تقفُ ما لیس لک به علممطالب زیر بر اساس یک گفتگوی واقعی و به یاد ماندنی در مرکز اسلامی امام مهدی (عج) رم در سال ۱۳۹۴ می باشد که با تغییراتی در برخی مسائل، نوشته شده است. سطح ارائه متناسب با افراد فرهیخته می باشد.

حدود دو سال پیش، با هماهنگی های انجام شده، دو فرهیخته ایتالیایی به نام خانم ماریا و امانوئلا به مرکز اسلامی امام مهدی (عج) رم آمدند. ماریا برای آشنایی با اسلام و دوست پزشکش امانوئلا برای پی بردن به فرایند آشنایی و تشرف به اسلام به آنجا آمدند.

روحانی شیعه: سلام به شما روزتان به خیر، خوش آمدید!

مهمانان: روز به خیر و تشکر!

روحانی: یکی از علل فاصله گرفتن برخی از مردم اروپا از دین، مطالب یا برداشت های خرافی ای بود که برخی به اسم دین معرفی کردند.

پزشک: کاملاً درست است! روحانیون مسیحی در برابر مسائل علمی ایستادند و بر خرافات پافشردند و دانشمندان را به سبب باورهای علمی شان مورد تحقیر و بازجویی قرار دادند. هنوز هم در گوشه و کنار اروپا عده ای در برابر علم، مقاومت می کنند؛ مثلاً برای درمان، به پزشکی علمی و مدرن بی اعتنا هستند و به سراغ طب سنتی و دستورات دینی و جادو می روند. من شنیده ام که این کار در شرق؛ یعنی هند و ایران هنوز هم رواج دارد.

روحانی شیعه: ما برای روشن شدن دین، از یک زاویه خیلی عملی و قابل فهم وارد می شویم.

ماریا: یعنی مطالب شما با آنچه درباره اثبات خداوند و دین داری گفته می شود، فرق دارد؟

روحانی: بله! همه ما می دانیم که در عالم، چیزهای گوناگونی هست؛ مثل آب، نمک، عسل، سنگ، هوا و … . و این را هم قبول داریم که هر چیزی، اثر خاص خودش را دارد؛ مثلا نمک شور است و شکر شیرین. بنابراین هر گونه ارتباطی با هر چیزی، سبب تولید اثرات خاصی می شود. یعنی نمی توان نمک خورد و انتظار اثر تنفس اکسیژن از آن داشت؛ یا از آب انتظار عملکرد آتش را داشت.

پزشک: کاملاً درست است.

روحانی: بله! اکنون پرسش این است که چه ارتباطی با چه ماده ای و در چه شرایطی و به چه کیفیتی اثرات مطلوب برای زندگی هر موجودی دارد؟ چون موجودات هر کدام اثری دارند و چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، اثر خود را خواهند گذاشت؛ اگر ما با این چیزها کار نداشته باشیم، این چیزها با ما کار دارند درست است؟

ماریا و پزشک: بله دست است؛ اتفاقاً رسالت علم همین است که آثار هر پدیده ای را بشناسد و همکنش و واکنش آن در محیط های گوناگون و بر چیزهای گوناگون را برای تنظیم روابط درست انسان با آن مشاهده کند. تفاوت علم با خرافه هم همین است. خرافه، چیزها را به علل و عوامل ناشناخته و ماورایی پیوند می زند.

روحانی: بله! کاملا درست است. خرافه علت های عجیب و غریب و دست نیافتنی و نادرست را برای مسائل مطرح می کند.

پزشک ایتالیایی: می خواستم اضافه کنم که خرافه دقیقاً در نقاط جهل بشر شکل می گیرد.

روحانی شیعه: آیا هر چیزی می تواند تبدیل به خرافه شود؟ یا نیاز است که بُعدی از مسأله، دارای ارتباط علمی با خواسته افراد باشد؟ مثلاً وقتی که هیچ گاه، هیچ فردی، هیچ اثری از این پارچه سیاهی که این جا است، نبیند، آیا ممکن است که کسی این پارچه را شفابخش یا مؤثر در حل مشکلات بپندارد؟

ماریا: نه! خیلی بعید است. مگر این که فرد مورد اعتمادی، به دروغ بگوید که از اینجا پارچه سیاه، شفا و حل مشکلات را دیده است؛ شما که این کارها نمی کنید!

روحانی: ما نه! ولی خود این پارچه سیاه، گاهی آره!

پزشک: پس من خرافه را این گونه جمع بندی می کنم: چیزی که مبتنی بر جهل مردم است و در عین حال، گهگاه به صورت اتفاقی، آثار خاص مورد نظر مردم از آن دیده می شود؛ مثلاحل شدن مشکل برخی افراد، وقتی پارچه ای را به درختی گره زده اند.

روحانی: موافقم و مایلم یک سوال از شما بکنم!

ماریا: بفرمایید!

روحانی: خانم ماریا! شما به عنوان دانشجوی دکترای اخترفیزیک، آیا اعتقاد کلیسا به زمین محوری را خرافه می دانید؟

ماریا: یعنی شما جور دیگری فکر می کنید؟ بله خرافه می دانیم؛ چون باوری ماورائی و غیر علمی بود که ارزش روانی یا به اصطلاح، قداست به خود گرفته بود.

روحانی: خوب! «خوب» را توضیح دادید، آیا می توانید توضیح بدهید که «علم» چیست؟

خانم امانوئلا؛ من به عنوان یک پزشک، علم را چیزی می دانم که نتیجه مشاهدات تجربی باشد؛ مثل جوش آمدن آب در ۱۰۰ درجه یا اثرات واکسن در پیشگیری از فلج اطفال، کزاز یا دیگر بیماری ها.

روحانی شیعه: پس از روشن شدن معنای «خرافی» و «علمی»، یک سوال ساده و خیلی مورد ابتلا از شما دارم!

ماریا و امانوئلا: بفرمایید!

روحانی: از واکسن بگذریم، آیا نوشیدن آب، کاری علمی است یا خرافی؟

پزشک و دانشجوی دکتری اخترفیزیک: کاملاً روشن است، کاری علمی است!

روحانی: ولی طبق تعاریف ارائه شده، بیشتر به کار خرافی شبیه است تا کار علمی!

امانوئلا و ماریا: برای ما قابل فهم نیست!

روحانی: اجازه می دهید شما را وارد یک دستگاه چینشگر فکر کنم تا مسأله روشن بشود؟

پزشک و دانشجوی ایتالیایی: این دستگاه چیست؟

روحانی شیعه: این دستگاه یکی از اختراعات مهم ما است که وقتی در آن قرار می گیرید، شناخت شما را اصلاح و دسته بندی می کند؛ بخشی از این دستگاه شبیه برنامه دیفرگمنت (یکپارچه سازی) است.

پزشک: یعنی یک دستگاه شبیه دستگاه «ام آر آی» یا «آنژیوگرافی» است؟

روحانی: خیلی ساده تر و البته کارامد؛ زیرا هم مشکلات را وانمایی می کند و هم به صورت خودکار، ذهن ما را ترمیم و واچینی می کند.

ماریا، دانشجوی دکتری اخترفیزیک: تصویری از این دستگاه دارید؟

روحانی: بله؛ این:

image001

امانوئلا: کارآیی آن چیست؟

روحانی: هر گزاره ای (جمله) برای دستگاه شناختی ما (شناخت فکری، تجربی و …) دو حالت دارد؛ یا فکر می توان برای آن گُزیر و چاره ای بیندیشد که آن را «فکرگُزیر» می نامیم یا فکر و دستگاه شناخت ما نمی تواند برای آن چاره ای بیندیشد که آن را «فکرناگُزیر» می نامیم.

ماریا، دانشجوی دکتری اخترفیزیک: آقای روحانی! یادتان مانده است که ما برای فراگیری کلیات آشنایی با دین اسلام به این جا آمده ایم!

روحانی: بله! دقیقاً!

امانوئلا پس از یادداشت یک نکته می گوید: معیار «فکرگزیر» بودن گزاره ها چیست؟

روحانی: همان گونه که در دستگاه چینشگر دیده می شود؛ وجود دو معیار برای «فکرگزیر» بودن ضرورت دارد: اولاً تمام اجزای گزاره (جمله) باید برای فکر معلوم باشد؛ ثانیاً فکر باید تمام روابط بین این اجزاء را بشناسد. مثلا هنگامی که می گوییم ۴=۲+۲ ما تمام اجزای پنجتایی جمله، را می شناسیم و سپس هر دو رابطه بین آنها را نیز می شناسیم؛ در این هنگام می توانیم پاسخ بدهیم که این جمله «فکرگزیر» است یعنی فکر می تواند برای آن چاره بیندیشد.

ماریا: این مسأله خیلی روشنی است؛ موافقیم!

پزشک ایتالیایی: معیار فکرناگزیر بودن چیست؟

روحانی مرکز اسلامی امام مهدی (عج): خانم ماریا شما می توانید پاسخ بدهید؟

ماریا: اجازه بدهید ببینم! بله در این قسمت دستگاه که به شکل پرچم ایتالیا است نوشته شده است:

اول: این که فکر نتواند همه اجزاء جمله را بشناسد؛ دوم: یا این که فکر نتواند همه رابطه های بین اجزاء جمله را بفهمد!

امانوئلا: خیلی ساده و خیلی جالب است! یعنی اگر ما نتوانیم همه اجزای جمله را بشناسیم یا نتوانیم رابطه بین اجزاء جمله را بفهمیم، توان داوری درباره آن را نداریم! این کاملاً منطقی است.

روحانی: اگر اجازه بدهید، در دستگاه، عمیقتر بشویم! پس از روشن شدن گزاره های «فکرگُزیر» و گزاره های «فکرناگزیر» نوبت اصلاح و چینش زیرشاخه های آن دو است.

در این هنگام صدای زنگ مرکز اسلامی رم شنیده می شود؛ پلیس «دیگوس» وارد می شود؛ پلیس ضد تروریزم. امانوئلا و ماریا چیزی نفهمیدند، چون آنان لباس شخصی هستند؛ روحانی مرکز اسلامی، از مهمانان برای مدتی اجازه می گیرد و آنان را در مطالعه دستگاه چینشگر رها می کند. حدود ۴۵ دقیقه پاسخگوی دو نفر از پلیس ها می شود. مدارک آقای روحانی را بررسی می کنند؛ از آن عکس می گیرند و می روند. این کار یعنی ما حواس مان به همه چیز شما هست!

روحانی شیعه با چند لیوان آب میوه و کمی شیرینی و میوه، به سراغ مهمانان می رود. یعنی نگران نباشید، آشنا بودند و این شیرینی و میوه ارمغان حضورشان بود!

ماریا روی بخش راست دستگاه کار کرده بود و امانوئلا هم روی بخش چپ. خیلی جالب بود؛ آنان دستگاه را به خوبی آنالیز کرده بودند! پزشک می گفت؛ انگار کلیه های فکرم از کار افتاده بود و با این دستگاه دیالیز شدم! البته من فکر نمی کردم که او توانسته باشد به عمق ماجرای پی برده باشد؛ چون اصلاً نگران به نظر نمی رسید.

ماریا سمت راست دستگاه را برای پزشک و روحانی شیعه توضیح می دهد: گزاره های فکرگزیر بر دو دسته اند: گزاره های «فکرپذیر» و «گزاره های «فکرستیز».

امانوئلا: معیار «فکرپذیر» بودن و «فکرستیز» بودن چیست؟

ماریا: گزاره های فکرپذیر، گزاره هایی هستند که فکر، تمام اجزاء جمله و تمام روابط بین این اجزاء را می شناسد و این جمله را به عنوان جمله درست می پذیرد: مثل ۱=۱. گزاره «فکرستیز» گزاره ای است که فکر تمام اجزاء جمله و تمام روابط بین آنها را می شناسد و می بیند که این جمله نادرست است؛ مثل: «۳=۱».

امانوئلا در این هنگام به فکر فرو می رود؛ ماریا می گوید این که خیلی ساده است. امانوئلا می گوید این بزرگترین عمل جراحی روی اعتقادات من است؛ نمی دانم می توانم آن را بپذیرم یا نه!

روحانی شیعه: آفرین به تقسیم کار شما و آفرین به توضیح دانشمند اخترفیزیک بر دستگاه چینشگر! امانوئلا درست می گوید. این بزرگترین زلزله فکری او بود!

ماریا لبخند می زند و می گوید سالها منتظر این لحظه بودم؛ من به گمشده ام رسیدم و سرطان مغزی ام درمان شد؛ من حدود پنج سال از یک کلافه اعتقادی رنج می بردم.

امانوئلا یک پرسش سنگین از ماریا می کند؛ نبرد این دو فرهیخته ایتالیایی؛ یعنی پزشک و دانشجوی اخترفیزیک، واقعاً دیدنی بود و حدود ۱۵ دقیقه به طول کشید. امانوئلا می کوشید با مبانی «فیدئیزم» یعنی ایمانگرایی، مشکل را حل کند! آنها خیلی زود فهمیدند که فکر ستیز بودنِ مثال ساده «۳=۱» یعنی چه؛ یعنی نمی شود پذیرفت که خداوند هم یکی است و هم سه تا. یعنی این بخش از اعتقاد مسیحیت تحریف شده، «فکرستیز» است!

پزشک معتقد به مسیحیت، خانم دکتر امانوئلا می گفت که علمای مسیحی به این مساله پاسخ داده اند. اما ماریا گفت که این یک مساله نیست، یک مشکل است و هیچ راه حلی ندارد؛ فکر ستیز است!

امانوئلا: راه حلش این است که باید ایمان بیاوری تا بفهمی که چطور می شود خداوند در عین این که حقیقتاً یکی است، حقیقتاً هم سه تا است. با فکر نمی توانی بفهمی! پرنده فکر، به قله بلند این مسائل نمی رسد؛ باید اول ایمان بیاوری و رشد بکنی و بعد بفهمی.

ماریا: من گیج شدم! آقای روحانی نظر شما چیست؟

روحانی: گاهی نقص در فهم ما است و گاهی اشکال در مساله است. وقتی فکر ما تمام اجزاء مسأله را بشناسد و تمام روابط بین آنها را بشناسد، حق داوری درباره آن جمله را دارد؛ درست است؟

امانوئلا: بله درست است؛ یعنی فکرگزیر است.

ماریا: خوب در این جا فکر ما، هم تمام اجزاء جمله «۳=۱» را می شناسد و هم تنها رابطه اجزاء در این جمله را. درست است؟ پس حق داوری درباره این جمله را دارد و لازم نیست چیزی مثل ایمان به کمک وی بیاید!

روحانی: آفرین!

امانوئلا اما هراس دارد! چند لحظه ای به سکوت برگزار می شود. یک بسته رطب ایرانی را باز می کنم. از شکلات سوئیسی هم خوشمزه تر است! این را امانوئلا می گوید و کمی استراحت می کنیم.

پزشک حالا سعی می کند بخش چپ دستگاه چینشگر را برای ماریا «تشریح» کند.

امانوئلا: جملات فکرناگزیر، یعنی جملاتی که یا فکر ما توان شناخت همه اجزای آن را ندارد یا همه روابط بین اجزاء را درک نمی کند؛ مانند جمله «۵= … + ۲». اگر ما ندانیم که در جای خالی چه عددی قرار دارد، امکان داوری درباره این جمله را نداریم.

ماریا از دوست پزشکش سوال می کند: در جملات فکرناگزیر که فکر توان داوری و چاره سازی برای فهم مساله را ندارد، چه می کنیم؟

امانوئلا می گوید: بر اساس آنچه من از تشریح این دستگاه فهمیدم، در این حالت اگر فکر ما بتواند به واسطه یک منبع شناخت خطاناپذیر، به درستی یا نادرستی چیزی پی ببرد، آن را «فکرگُزین» می نامیم؛ یعنی فکر با کمک دیگران، داوری مناسب را درباره آن جمله بر می گزیند.

ماریا: مثال بزنید؟

امانوئلا: مثل علم داشتن به تعداد اتم های تشکیل دهنده عالم. ما چنین علمی را نداریم اما اگر بپذیریم که کسی ذره ذره جهان را با علم و محاسبه آفریده است، آنگاه می توانیم بگوییم که او تعداد اتم های عالم را می داند و اگر این شناخت را به ما منتقل کند، این گزاره برای ما «فکرگزین» می شود.

ماریا انگار نصف دیگرش را پیدا کرده باشد، خیلی خوشحال شد؛ امانوئلا هم وقتی این مساله را توضیح می داد، آرام آرام لبخند شگفتی و شادی بر چهره اش آمد؛ آنها چیزهای عمیقی را فهمیده بودند؛ هر چند کاملاً برای شان روشن نشده بود؛ اما مثل پرنده ای که از فقس رها شده باشد، بال در ابتدای آسمان گذاشته بودند.

کمی آنان را به حال خود رها کردم، در این هنگام یکی از مهاجرین افغانی زنگ مرکز اسلامی را به صدا درآورد و وارد شد. او در یک گوشه از مرکز اسلامی رم، مشغول نماز شد و ماریا و امانوئلا هم زیر چشمی به وی نگاه می کردند.

امانوئلا: این چه حرکاتی است؟

ماریا: «فکرگُزین» است!

همه یک لحظه تعجب کردیم! سرعت انتقال بالا! نماز! آن هم حالا! دقیقاً هنگام تحلیل گزاره «فکرگزین»! فضای عجیبی بود!

امانوئلا بخش دوم قسمت چپ دستگاه چینشگر را تشریح می کند. ماریا یک لحظه حواسش رفت به سمت آن پسر افغانی که حالا داشت عَلَم عزای امام حسین را لمس می کرد و می بوسید و دستش را به صورت می کشید. برایش عجیب بود؛ سری تکان داد و شانه هایش را به سمت بالا و گردن کشید؛ امانوئلا که به تناقض درونی وی پی برده بود گفت: فکر می کنی خرافه است؟ تعجب کردی! نگران نباش! «فکرگُزین» است! من هم از این بکش پس کش های این دو دوست و رقابت پنهان میان آنان دو بدم نمی آمد.

امانوئلا: بخش دوم گزاره های «فکرناگزیر» گزاره های «فکرگریز» هستند؛ گزاره های فکر گریز یعنی جملاتی که اساساً از ارزیابی می گریزند؛ مثلا علم به تعداد اعداد. خوب تعداد اعداد، بی نهایت و نامشخص است و اساساً امکان ندارد که هیچ کس حتی خداوند تعداد اعداد را بداند.

ماریا: آقای روحانی! شما توضیح می دهید؟

این اولین باری بود که ماریا مرا آقای روحانی خطاب کرد؛ شاید علت آن هم این بود که فکر می کرد همان واسطه بین خدا و مردم هستم و گزاره های فکرگزین را در اختیارشان قرار می دهم! یادم هست یک بار در یک اطلاعیه ای نوشته بودند که سخنران امام مهدی است! چون نام مرکز اسلامی ما، مرکز اسلامی امام مهدی بود و به من هم روحانی آنجا بودم و آنها به روحانی مرکز اسلامی می گویند: امام. این اشتباهات بزرگ به همین سادگی رخ می دهد.

روحانی: بله. طبع برخی مسائل، دچار تناقض است، از یک طرف می گوییم که زنجیره اعداد بی نهایت است و هر چه رقم بزرگی را در نظر بگیریم، می توان یک رقم دیگر به آن افزود و تعداد عددها را بیشتر کرد و از طرف دیگر از کسی می خواهیم که تعداد مشخص اعداد را بیان کند که لازمه اش این است که تعداد اعداد، بی نهایت نباشد؛ یعنی تناقض در ذات مساله است؛ مثل این که بگوییم آیا خداوند می تواند سنگ بزرگی بیافریند که خودش نتواند آن را بلند کند. پس برای داوری درباره تعداد عددها، نقصی در فکر نیست؛ نقص در مساله است که تعداد مشخص ندارد.

در طول این مدت، همسرم مشغول ترجمه گفتگوها بود و چند بار به دشواری کلمات و ترکیباتی که به کار می بردم، تذکر داد؛ اما ترجمه اش خیلی عالی بود. ساعت را به من نشان داد؛ یک نیم ساعت بیشتر وقت نداشتیم.

روحانی: آیا موافقید که به علم و خرافه برگردیم؟ به نظر شما معنای علم و علمی بودن یک گزاره چیست؟

ماریا که بخش راست دستگاه را خوب شناخته بود گفت: اولاً ما درباره هر گزاره ای نمی توانیم نظر بدهیم؛ چون برخی گزاره ها، فکرناگزیر هستند؛ اما در بخشی که فکرگزیر هستند، مساله آسان است؛ اگر گزاره ای که فکرستیز است را فکر ستیز بدانیم، این داوری ما علمی است و ما علم به این گزاره داریم.

امانوئلا هم که بخش چپ دستگاه را به خوبی شناخته بود گفت: گزاره های فکر گزین نیز اگر به روش درست و از منبع درستی دریافت شود، علمی هستند؛ مثلا همین نماز آن مهاجر افغانی می تواند فکرگزینِ درست باشد؛ یعنی علمی!

دستگاه ساده و کارامد «چینشگر» کار خود را کرده بود؛ تعریف «علم» به خوبی عوض شده بود.

ماریا: آیا دست کشیدن و بوسیدن آن پارچه سیاهی که رویش چیزهایی نوشته است هم می تواند علمی باشد؟

امانوئلا: قبل از آشنایی با دستگاه چینشگر قرار بود بگوییم خرافات است؛ الان می بینم که حق داوری ندارم.

روحانی: در ابتدای جلسه گفتم که در دنیا چیزهای گوناگونی وجود دارد و هر چیزی اثر خاص خود را دارد؟ خانم دکتر هم گفتند که علم در پی کشف آثار هر چیزی است تا روابط ما با چیزهای دیگر مبتنی بر شناخت باشد نه خرافه.

هر دو فرهیخته ایتالیایی: بله به خاطر داریم.

روحانی: با توجه به تعریفی که از علم شد؛ یعنی مشاهده تجربی اثرات یک چیز بر چیز دیگر، یک سوال سخت اما به ظاهرا عجیب از شما پرسیدم؛ این که: از واکسن بگذریم، آیا نوشیدن آب، کاری علمی است یا خرافی؟

پزشک: هنوز هم این سوال برایم عجیب است! هم واکسن و هم نوشیدن آب، کاری علمی است!

روحانی: نظر شما چیست خانم ماریا؟

به نظر من هم علمی است.

روحانی: ممکن است وارد دستگاه چینشگر بشوید! حالا بگویید که نوشیدن آب علمی است؟

ماریا: نوشیدن آب «فکرپذیر» نیست!

امانوئلا: چرا؟

ماریا: چون ما تمام اثرات آب بر تمام بافت های بدن در کوتاه مدت و میان مدت و در طول نسل های بعدی را نمی دانیم! در واقع جمله «آب نوشیدن برای انسان مفید است» یک جمله فکرناگزیر است؛ چون ما نمی توانیم تمام اثرات آب را بر تمام اجزای بدن در تمام شرایط و … محاسبه کنیم؛ یعنی هم رکن نخست جملات فکرگزیز را ندارد و هم رکن دوم؛ یعنی نه تعداد اجزاء مساله برای ما روشن است و نه روابط میان آنها.

پزشک: ولی این یک مساله ثابت شده علمی است!

روحانی: آیا هیچ پزشک یا پژوهشگاهی در طول تاریخ و در تمام جهان، پژوهشی ارائه کرده است که تمام اثرات آب را بر تمام بافت های و دستگاه های بدن در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت بررسی کرده باشد؟

پزشک که می خواست سریع این مساله را تأیید کند، قدری اندیشید و گفت: ابدا چنین اتفاقی رخ نداده است. اساساً تمام دستگاههای بدن هنوز به طور کامل شناخته نشده است و تمام ویژگی های آب در هم کنشی با آن، آن هم در شرایط گوناگون متابولیزم و سوخت و ساز دستگاه های مختلف بدن، امکان ارزیابی برای ما ندارد!

خیلی سریع و بدون آن که اجازه فکر کردن بیشتر به آنها بدهم، گفتم: پس چرا پزشکان و سایر انسان ها آب می نوشند؟ آیا کاری غیر علمی و خرافی است؟

ماریا و امانوئلا در حالی که می خواستند به سمت دستگاه چینشگر بروند به همدیگر نگاهی کردند و متحیر شدند!

به این دو فرهیخته دانشگاهی گفتم: خود شما چرا آب می نوشید؟

ماریا: چون از بچگی به ما آب داده اند.

روحانی: اما از بچگی به شما آب نداده اند، مدتها به شما شیر می دادند.

امانوئل: خوب چرا از بچگی به شما آب داده اند؟ یعنی سوال یک گام به زمان قبل بر می گردد و حل نمی شود.

روحانی: خانم دکتر، نظرتان درباره دانش پزشکی مدرن چیست؟ آیا علمی است؟

امانوئلا: من برای خیلی از انسان ها با اطمینان دارو تجویز کرده ام، در حالی که الان نمی توانم نشان دهم که حتی آب نوشیدن علمی است! خیلی عجیب است! شاید شما بهتر بتوانی از علمی بودن پزشکی جدید و دست کم آب نوشیدن دفاع کنید؛ من الان در زیر فشار هستم.

روحانی: در فلسفه علم، گاهی علم را به اثبات یک گزاره به صورت تجربی معرفی می کنند؛ اگر علم را چنین تعریف کنیم، واقعاً من هم نمی توانم از علمی بودن نوشیدن آب دفاع کنم! اما گاهی از نظریه «اثبات» تنزل می کنند و می گویند که علم یعنی چیزی که برخی شواهد می تواند آن را تأیید کند (تأیید گروی).

ماریا: یعنی چه؟

روحانی: یعنی متوجه شدند که نمی توانند هیچ گزاره ای را ثابت کنند و بعد گفتند حالا چه باید کرد؟ گفتند تأییدگرا می شویم؛ یعنی مثلا جمله «واکسن خوب است» را قبول می کنیم؛ اما چون نمی توانیم از نظر علمی درست بودن آن را ثابت کنیم، می گوییم که ما شواهدی را بر تأیید خوب بودن آن پیدا کردیم. با پیدا شدن این شواهد، می گوییم که این مساله، علمی شد. به این می گویند نظریه تأیید گروی در علم. در این لحظه به ماریا نگاه کردم؛ او باید متوجه یک چیزهایی می شد.

امانوئلا گفت: یعنی ما در کل دانش های تجربی فقط شواهدی بر تأیید نظریه داریم و هیچ نظریه تجربی یا هیچ گزاره پزشک مدرن، اثبات علمی ندارد! خیلی عجیب است! کمی به یاد تعریفی افتادم که در ابتدای بحث، برای خرافه بر شمردیم! یعنی بشر هنوز نمی تواند بداند که آب نوشیدن خوب است یا بد؟ باورش بسیار دشوار است!

ماریا: آقای روحانی! شما چرا آب می نوشید؟

امانوئلا: بله شما چرا آب می نوشید؟

روحانی: چون از بچگی، مادرمان به ما آب داده است!

امانوئلا: این پاسخ شما قانع کننده نیست! خوب چرا مادر شما به شما آب داده است؟

روحانی: چون مادر مادرم به او آب داده است.

امانوئلا: چرا مادر بزرگ به مادرتان آب داده است؟

روحانی: چون مادر مادر بزرگ هم به وی آب داده بود!

ماریا: آقای روحانی! پس شما هم دلیلی ندارید و می خواهید همین گونه بحث را ادامه بدهید تا مادر مادر مادر مادر مادر مادر مادر تان؟

روحانی: نه می خواهم بیشتر بحث را ادامه بدهم تا خیلی بالاتر برویم.

امانوئلا: تا کجا؟

روحانی: تا حضرت حوّا و آدم یا دست کم تا برخی انبیا یا … .

ماریا: خوب ایشان چرا آب نوشیدند؟

روحانی: حضرت آدم بر خلاف باور مسیحیت، پیامبر خدا بود و خداوند که همه ویژگی های همه موجودات عالم را می دانست، به حضرت آدم رمز و راز چیزها را آموخت و ماجرای آب و تغذیه و طب درست هم ریشه در آنجا دارد؛ یعنی «فکرگزین» است. نکته جالبی برای شما بگویم؛ این که برخی «عرفی» گرا هستند نیز اگر ریشه عرف به حضرت آدم و حوا یا دیگر پیامبران و معصومین برسد، عرف ارزش دارد؛ وگرنه عرف هیچ ارزشی ندارد.

ماریا: حالا همه چیز را فهمیدم، ما به دین نیاز داریم، بدون دین حتی آب نوشیدن ما هم کاری غر علمی است. ما نیاز به گزاره های «فکرگزین» داریم؛ گزاره هایی که از پیامبران خدا بگیریم تا بتوانیم حتی مشکل آب نوشیدن مان را هم حل کنیم؛ چه رسد به سایر ارتباط انسانی پیچیده.

امانوئلا: و قاعدتاً فهم ما تا آستانه رسیدن به دین درست، می تواند فهم «فکرگزیر» باشد! درست است؟

روحانی: بله! آفرین. اموری که برای انتخاب دین درست به آن نیازمندیم، می توانند فکرگزیر باشد.

ماریا: خیلی ممنون؛ خیلی خوشحالم! واقعاً از راه شگفتی به این جا رسیدیم!

روحانی: اما شما هم باید مثل خانم امانوئلا یک نگرانی را در خودت حس کنی!

ماریا: چه چیزی؟

روحانی: خانم امانوئلا درباره خوبی های واکسن برای عدم ابتلا به برخی بیماری ها سخن گفت که اینها همگی شواهدی بر تأیید خوبی واکسن است نه اثبات درستی آن.

امانوئلا: متأسفانه همین طور است؛ یعنی علم پزشکی مدرن هیچ ارزش علمی ندارد و حتی نمی تواند ثابت کند که آب نوشیدن کار درستی است.

ماریا شگفت زده گفت: بله فهمیدم چه می گویید آقای روحانی؛ اول بحث هم وقتی از من درباره خرافی بودن یا نبودن نظریه زمین محوری سخن گفتید؛ ذهنم مشغول شد. شما می خواهید بگویید که نظریه بطلمیوس در اخترفیزیک هم شواهدی برای تأیید داشت!

روحانی: آفرین به شما. حتی از منظر تعریف علم به«فایده عملی و پراگماتیزم» نظریه زمین محوری هم درباره خسوف و کسوف پیش بینی دقیقی می کردند و هم دانش گاه شماری (تقویم) را بسیار پیشرفت داد.

ماریا: بله درست است! یعنی می خواهید بگویید که نظریه بطلمیوس در اختیرفیزیک وضعیتی مشابه نظریات طب جدید است؟

روحانی: دست از سر طب بردارید؛ نظریات اخترفیزیک اینشتین هم علمی «فکرگزیر» نیست!

امانوئلا: آیا امکان تداوم این جلسات دارد؟ من هم علاقه مندم که بیشتر از نظرات روحانیون شیعه بدانم.

روحانی: این دستگاه چینشگر، یکی از پنج دستگاه مهمی بود که امروز به صورت فشرده بررسی کردیم، ما چهار دستگاه چینشگر دیگر هم داریم که هر کدام از آنها هم غوغایی است. علاوه بر آن یک ابردستگاه هم داریم که جهان بسیار عجیبی را در مقابل شما می گذارد!

نامزد ماریا که یک مسلمان بود گفت جهان من ماریا است! لطفاً اگر ایشان آماده تشرف هستند، مقدمات آن را فراهم کنید.

من و همسرم هم گرم سپاس از خداوند بودیم که امروز این توفیق را به ما داد. خانم ماریا؛ مسلمان شد و دوستش فهمید که آن افغانی که عَلَم امام حسین را بوسید، خرافی نبود!

رم آبان ۹۶؛ شب شهادت حضرت محمد (ص)

همچنین ببینید

زبان فارسی را اردو نکنیم!

به نام خدای مهرای ویژامهر! با یاری خدای، ما در پی راه‌اندازی فقه زبان فارسی …

3 دیدگاه

  1. سلام
    علت این که آب می نوشیم این است که در بدن ما آب هست؛ پس به آب نیاز است و باید آن را نوشید.

    • سلام به شما
      طاعات قبول

      با بیان شما، چون در بدن ما آهن هم هست؛ باید آهن را نیز خورد.
      ممکن است لازم باشد که آب بدن از راه شیر (چنان که در نوزادی) یا میوه یا … تأمین کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *