تحریف جهان، القای مهاجرت و گلوبالی کردن اروپا زیر پوشش اینتگراسیون مهاجران

مقدمه

بسیاری از حاکمان غرب نگاه عجیبی به خود و دیگران دارند و تلاش می‌کنند از طریق رسانه‌های قدرتمندی که دارند، این تصویر نادرست را از خود و دیگران، به ویژه غرب آسیا و ایران به دنیا بدهند. نمونه آن گفته جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا:

«اروپا مانند باغ می‌ماند و دیگر کشورهای دنیا مانند جنگل است و جنگلی‌های وحشی به باغ‌های زیبا حمله می‌کنند!» در پشت این خودشیفتگی بیجا و تحقیر دیگران، پیامد تلخ مهاجرت به اروپا در کمین است.

با اینکه نیکولا سارکوزی رئیس جمهور پیشین فرانسه می‌گوید که «اروپا، در میان همه قاره‌های جهان، وحشی‌ترین قاره است! آن جایی که وحشیانه‌ترین جنگ‌ها رخ داده، نه آفریقاست و نه آسیا، بلکه اروپاست! وحشی‌ترین قاره، جایی که وحشیانه‌ترین جنگ‌ها در آن رخ داده … در همین اروپا است که ما یهودیان را نابود و ریشه‌کن کردیم! شما زاییده یک تمدن، قاره و سرزمینی هستید که گذشته‌ای آکنده از خشونت و وحشی‌گری داشته و اینک نیز مستعد وحشی‌گری است».

مقاله پایگاه تحلیلی انگلیسی «استاپ وار»، برگرفته از کتاب «کشورهایی که به آنها حمله کرده‌ایم» با بررسی وضعیت 200 کشور جهان نشان می‌دهد که انگلستان به 90 درصد آنها حمله کرده است و تنها به 22 کشور دورافتاده یا کم اهمیت حمله نکرده است. یعنی بزرگترین صادرات جریان قدرت غرب، جنگ بوده است!

نویسنده کتاب استووارت لیکاک به دور دنیا و همه کشورها سفر کرده است تا با پیمایش میدانی و اسناد روشن کند انگلیس به چند کشور دنیا حمله کرده است. به گواه اسناد و هماهنگ با اعتراف سارکوزی رئیس جمهور پیشین فرانسه اروپا جنگ‌خیزترین قاره جهان بوده است و در سده اخیر نیز دو جنگ جهانی با دهها میلیون کشته و صدها میلیون زخمی و آواره به جهان تحمل کرده است و اکنون نیز در پشت بسیاری از درگیری‌های جهان نقش‌آفرینی می‌کند.

تصویری که جریان قدرت در غرب، از اروپا در برابر جهان و به ویژه ایران نشان میدهد، این گونه است:

شیوه‌های رسانه‌ای «جریان قدرت در غرب» برای تحریف چیست؟ و پیامد این تحریف جهان؛ بهشت نشان دادن فرنگ و جنگل نشاندادن دیگر قاره‌های جهان چیست؟

اطلاع‌رسانی‌های جریان قدرت در غرب

ارتباطات و رسانه سه بخش اساسی دارد، پیام‌دهنده، پیام و پیام‌گیرنده. بر این اساس سه روش برای تغییر حقیقت وجود دارد؛ یکی دستکاری پیام که ساده‌ترین روش است، یکی روش دستکاری پیام گیرنده و یکی هم روش دستکاری منبع پیام.

در نخستین آیات قرآن به این سه رکن ارتباطات اشاره شده است: «ذلک الکتاب» یعنی پیام و «هدی للمتقین» یعنی پیامگیر. پس از قرآن نیز علی (ع) جانشین پیامبر اسلام، دو بخش از تحریف حقیقت یعنی تحریف پیام‌گیرنده و تحریف پیام را نشان می‌دهند:

سرآغاز فریب و فتنه دو چیز است؛ اینکه پیام گیرنده آلوده به هوس‌های نفسانی و آسیب به دستگاه شناخت فطری خود بشود و این که پیام تحریف بشود: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ»

سپس در بخش «تحریف پیام» به پیچیده‌ترین شکل تحریف اشاره می‌کنند که همانا «گرفتن بخشی از حق و گرفتن بخشی از باطل و در هم آمیختن آنها» برای فریب پیام‌گیرهای خواهان سخن درست است:

«فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ، وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ، فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ».

در اینجا امام علی (ع) به فرجام فریب و فتنه اشاره نمی‌پردازند و تنها درست اول را بازگو می‌کنند. برای این دو بخش آغازین فریب، اگر بخواهیم حرفه‌ای‌ترین رسانه دنیا از نظر کاربست این ترفند رسانه‌ای را نام ببریم، بی‌گمان بی‌بی‌سی است. بی‌بی‌سی به قدری حرفه‌ای کار می‌کند که با این که یکی از بزرگترین دشمنان جمهوری اسلامی ایران است، هنوز هم برخی از مردم ایران فکر می‌کنند که انگلیس پشتیبان انقلابیون ایران برای براندازی نظام سابق بوده است. چرا؟ چون در زمان انقلاب ایران بی‌بی‌سی به سخنان انقلابیون پوشش خبری با رنگ همسو و امیدوار کننده به انقلابیون و ناامیدکننده نظام پهلوی می‌داده است! چرا؟! واقعا چرا؟!

حتی هم اکنون بسیاری از نخبگان دانشگاهی در ایران از تحلیل رفتار پیچیده بی‌بی‌سی دچار سردرگمی هستند. من خودم با یکی از آنان مدتها به پایش و پیمایش رفتار بی‌بی‌سی فارسی در جنگ اسرائیل با حزب‌الله لبنان پرداختیم. حقیقتا بی‌بی‌سی، بهترین گزارش‌ها با ادبیات همسو و امیدبخش و با جانبدارانه از حزب‌الله لبنان را پخش می‌کرد.

این کار نه یک بار یا دوباره بلکه پیوسته انجام می‌شد و سبب روحیه دادن به حزب‌الله و طرفداران حزب‌الله و تخریب روحیه طرفداران اسرائیل می‌شد.

بی‌بی‌سی در واقع از شیوه‌هایی بهره می‌برد که امام علی (ع) درباره آن به ما هشدار داده است؛ یعنی آلودن پیامگیر قبل از آلودن پیام و آنگاه در هم آمیختن بسیار پیچیده و حرفه‌ای حق و باطل.

برای این که کارکرد آلوده‌سازی پیام‌گیر یعنی مخاطب را به خوبی بدانیم داستان روباه و زاغ (La Volpe e il Corvo) را به یاد شما می‌آورم:

یک کلاغ قطعه پنیری را برمی‌گیرد و روی درختی می‌نشیند. یک روباه که پنیر را می‌بیند، برای گرفتن آن از کلاغ شروع به چاپلوسی می‌کند. او از زیبایی کلاغ تعریف می‌کند و سپس می‌گوید که حتما صدای زیبایی نیز دارد. او از کلاغ می‌خواهد که برایش آواز بخواند. کلاغ که فریب چاپلوسی را می‌خورد، دهانش را برای آواز خواندن باز می‌کند و پنیر از دهانش می‌افتد. روباه پنیر را برمی‌دارد و فرار می‌کند.

وقتی روباه می‌خواهد کلاغ را فریب دهد، بهترین و شیواترین ستایش را از کلاغ می‌کند و کلاغ را به هوای نفس و خودشیفتگی آلوده می‌کند. این است راز گزارش‌های خبری بسیار گیرا و جانبدارانه و خوشایند بی‌بی‌سی برای حزب‌الله تا به حملات ساده خود قانع شود و از اقدام تراز بالاتر چشم بپوشد و بشود آنچه نباید می‌شد و همین هم شد.

پس مهمترین رکن تحریف رسانه، تحریف در پیام‌گیرنده است و این کار سبب می‌شود. در گام بعد باز هم بی‌بی‌سی اقدام به دروغ‌گویی عریان نمی‌کند و به گونه حرفه‌ای حق و باطل را در هم می‌آمیزد. بی‌بی‌سی هم رسانه‌ای برای پوشش پیام حق است و هم رسانه‌ای برای پوشش پیام باطل؛ ولی ترفند آن انتشار ترکیبی از حق و باطل است که برآیند تصویری که در ذهن مخاطب می‌سازد، همان است که خودش می‌خواهد.

بی‌بی‌سی از معدود رسانه‌های موفق دنیا در مهندسی افکار مخاطب است که اول روان مخاطب را مهندسی می‌کند و سپس افکار وی را به دست می‌گیرد.

این شیوه کمابیش در جریان رسانه‌ای گلوبالی و چپ نوین جهانی نیز دنبال می‌شود که با پوشش حمایت از قومیتها و حتی اعتقادات و ادیان گوناگون، گارد آنان را باز می‌کند و آنان را به خود می‌کشد؛ چنانکه رأی بسیاری از مسلمانان در اروپا به جریان گلوبالی است و بیشترین آسیبی هم که مسلمانان می‌بینند، از همین جریان گلوبالیستی است نه از جریان راست ملی گرا.

روزی خورشید و باد مسابقه گذاشتند که کدام یک می‌توانند ردای یک نفر را در بیاورند. باد گفت من آنچنان سخت می‌وزم که ردای وی را بِکَنم و هر چه سخت‌تر وزید، آن شخص ردایش را سفت‌تر گرفت. سپس خورشید شروع به تابش بیشتر بر وی کرد و آن شخص با دست خود آن ردا را کنار گذاشت. جریان رسانه‌ای راست رفتاری رک و بیم‌آور همانند گرگ دارد و جریان رسانه‌ای گلوبالیستی رفتاری همانند روباه دارد! کلاغ از گرگ می‌گریزد و در دام روباه می‌افتد.

در ادیان آسمانی سفارش بسیاری شده است که از خودشیفتگی بپرهیزید و اگر کسی از شما ستایشی کرد به جای تشکر به او روی ترش کنید. چرا که این ستایش شما را همانند آن کلاغ، خودشیفته می‌کند و دچار فریب می‌شوید.

پیامد جریان رسانه‌ای گلوبالی در تحریف واقعیات اروپا و جهان سبب تشویق مردم جهان به مهاجرت می‌شود و این مهاجرت همزمان با گسیخت بافت اجتماعی مردم آن کشور، بافت اروپا را نیز دچار گسیخت می‌کند و دقیقا در این هنگام است که جریان پیچیده گلوبالی دست به بهره‌برداری پیچیده‌ای می‌زند و مدافعان فرهنگ اروپا با به مهاجمان ترویج فرهنگ گلوبالی تبدیل می‌کند. در واقع بسیاری از ارزش‌های گلوبالی به نام ارزش‌های اروپایی بسته‌بندی می‌شوند و اروپایی‌ها که سالها در برابر آن مقاومت کردند، اینک خود را مسئول ترویج آن به نام اینتگرسیون می‌شوند!

ابرفریب جریان قدرت در غرب؛ گام فرجامین فریب و فتنه: «تغییر»

بزرگترین فریب رسانه‌ای غرب چیست؟ چیزی که نقطه پیوند بحث فریب رسانه‌ای با اینتگراسیون است!

دانستیم که ارکان اصلی ارتباطات و رسانه سه بخش است: پیامگیر، پیام و منبع تولید پیام. در بخش نخست سخن، به فریب جریان قدرت غرب درباره بخش «پیامگیر» و «پیام» تا اندازه‌ای پرداختیم و اینک نوبت فهم تحریف حقیقت و فتنه و فریب در بخش «منبع تولید پیام» یا «واقعیت بیرونی» است. جریان قدرت در غرب چگونه واقعیت جهان را «تغییر» می‌دهد؛ نه این که گزارش غیرواقعی از جهان بدهد؛ نه! خود واقعیت را تبدیل به دروغ می‌کند.

مباحث مقدماتی

1. دسته‌بندی کلان جریانهای جهان: خوب و بد

برای فهم درست جهان و پدیده‌هایی که در جهان رخ می‌دهد باید بتوان دسته‌بندی کلان و اصلی جهان را یافت و تلاش کرد که نسبت هر پدیده را با آن بنیاد استوار به دست آورد و گرنه با گم کردن دسته‌بندی‌های کلان در فهم دسته‌بندی‌های خرد و شناخت نسبت درست میان هر پدیده با خودمان دچار گمراهی می‌شویم. درست‌ترین و کلان‌ترین دسته‌بندی در جهان، دسته‌بندی «حق و باطل» است. پس ما باید آن قدر از شناخت‌های خُرد و جزئی فاصله بگیریم تا به نقطه استواری از شناخت کلان جریان حق و باطل برسیم و بعد از آن نقطه به جلو بیاییم. مثلا همه باور داریم که خدا خوب است و شیطان بد است و بر این پایه گفتگو را دنبال می‌کنیم.

2. دسته‌بندی‌های شناخت؛ فطری و اجمالی یا فکری و تفصیلی

همه ما یک دستگاه شناخت فطری و درونی داریم که می‌تواند به گونه اجمالی حق و باطل را بشناسد؛ مثلا بداند که کشتن و مجروح و آواره کردن یک میلیون کودک و زن بیگناه، کار بدی است. ولی دستگاه شناخت فطری ما برای شناخت تفصیلی بسیاری از پدیده‌ها کافی نیست و نیاز به کمک داریم. در اینجا باید دقت کرد که از کدام منبع شناخت بهره می‌بریم؟ منبع شناختِ وابسته به جریان حق یا منبع شناخت وابسته به جریان باطل؟ روشن است هر کسی تلاش می‌کند نیازهای خودش را از یک منبع درست به دست آورد؛ چه نیازهای غذایی و چه نیازهای شناختی.

3. روش‌شناسی ما ترکیب شناخت فطری اجمالی با شناخت تفصیلی

روش ما در این درس این ست که شناخت فطری و اجمالی خودمان را پایه قرار بدهیم و سپاس از شناخت تکمیلی و تفصیلی در این راستا بهره ببریم تا اگر شناخت مکمل اشکالی داشت، شناخت پایه و فطری مان آن را پس بزند.

4. هستی‌شناسی فطری و اجمالی

خدا جهانی به هم پیوسته آفریده است تا هر آفریده‌ای بتواند با ارتباط درست با دیگر هستی‌ها، استعدادهای جسمی و روحی خود را شکوفا کند و جهانی درست شود که همه اجزای به بهترین شیوه شکوفا شده‌اند و بهشت برپا بشود.

در برابر خدا، شیطان است که می‌خواهد جهان و آفریدگان جهان با ارتباط نادرست با دیگر هستی‌ها، استعدادهای جسمی و روحی شان را برای شکوفایی بدیها به کار ببرند تا جهانی سراسر جهنمی درست شود. این یک شناخت پایه و فطری است که تقریبا هر انسان سالمی می‌تواند آن را بفهمد.

5. هستی‌شناسی فکری و تفصیلی

شناخت فطری ما می‌تواند تصور کند که اگر روابط درست در میان موجودات جهان برگزار شود، جهان می‌تواند به گونه به یک تغییر بهینه تصاعدی برسد؛ مانند هنگامی که هواپیمایی بتواند به گونه بهینه شتاب بگیرد و در یک نقطه از حرکت بر روی زمین کَنده شود و در آسمان حرکت کند و یک جهش حرکتی رخ بدهد یا آب بتواند با دریافت انرژی از حالت مایع به حالت گاز و بخار درآید و برعکس آب که سرازیر می‌رود، سربالا برود.

هم چنین شناخت فطری ما می‌تواند تصور کند که اگر روابط نادرست در میان موجودات جهان برگزار شود، جهان می‌تواند به یک تغییر بد تصاعدی برسد؛ مانند آبی که با از دست دادن گرما، یخی جامد شود و دیگر نتواند روان باشد.

با این مقدمه و با توجه به تغییرات ژنتیکی غیرطبیعی (تراریخت) کنونی که دارد در جهان انجام می‌شود شناخت فطری ما می‌تواند بپذیرد که جهان آینده بخواهد جهان دگرگون شده باشد. اکنون به منابع شناختی تفصیلی می‌پردازیم تا نشان دهیم که اساسا جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، چه شرق و چه غرب در چه شرایطی است و به چه سویی می‌رود.

تقسیم جهان به دو دوره طبیعی و تصاعدی

جهان طبیعی

در جهان طبیعی، آنچه جهان را پر کرده است، ساختار طبیعی آفریدگان است که به گونه سنتی از آن بهره برداری می‌شود. روابط در جهان طبیعی می‌تواند به گونه حق و عادلانه یا به گونه باطل و ظالمانه انجام بگیرد و هر کدام نیز می‌تواند به گونه سنتی یا مدرن انجام بشود. مثلا حمله مغول به ایران ظلمی سنتی بود و جنگ جهانی اول و دوم ظلم مدرن و هر دو نیز در دوره طبیعی جهان انجام شد.

جهان تصاعدی

چنانکه دیدیم، جهان تصاعدی می‌تواند با کاربست درست استعدادهای درون هر موجود و روابط درست میان موجودات شکل بگیرد یا با کاربست نادرست استعدادهای درون هر موجود و روابط نادرست میان موجودات، شکل بگیرد.

چون شناخت فطری ما در اینجا نمی‌تواند تصویر تفصیلی‌ای از جهان تصاعدی حق یا باطل بدهد، باید از شناخت‌های تفصیلی مکمل بهره ببریم.

جهان تصاعدی باطل در منبع شناخت تکمیلی حق

در آغاز با کمک شناخت تفصیلی از منبع حق، می‌خواهیم بدانیم که جهان تصاعدی جریان باطل چگونه است و چه برنامه‌ای برای تغییر در جهان دارند:

خدا در قرآن، از زبان شیطان در آیات 118 و 119 سوره نساء به روشنی نشان میدهد که راهبرد جریان شیطانی برای آینده جهان چیست:

«لَعَنَهُ اللَّهُ! وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا. وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّه»

خدا او را لعنت کند و او گفت بی‌گمان از بندگانت بهره قطعی خواهم برد. بی‌گمان و حتما‌حتما آنان را گمراه خواهم کرد و بی‌گمان و حتما‌حتما آنان را آرزو زده خواهم کرد پس بی‌گمان و حتما‌حتما آنان گوش چارپایان را خواهند برید و بی‌گمان و حتما‌حتما به آنان دستور (پروتکل) خواهم داد و بی‌گمان و حتما‌حتما آنان آفریدن را دگرگون خواهند کرد …

در اینجا خدا از قول شیطان گزارش می‌کند که ابتدا به تحریف ارتباطات در دو بخش تحریف پیام و تحریف پیامگیر دست می‌زند: لاضلنهم و لامنینهم و سپس به ابرتحریف رسانه‌ای یعنی تغییر منبع پیام دست می‌زند.

راهبرد نهایی شیطان «تغییر» است! اما چه چیز را تغییر می‌دهند؟ «خَلق؛ یعنی آفریدن را» یا تغییراتی که از درون، هویت‌ها را دگرگون می‌کند؛ مانند دستکاری ژنوم آفریدگان در تباهی و شیطانی شدن کارکرد آنها.

پس این آیه قرآن گزارش روشن و بسیار‌بسیار‌بسیار مؤکدی می‌دهد که جهان دو دوره خواهد داشت، جهان پیشاتغییر شیطانی و جهان پساتغییر شیطانی. از نظر زبانی بنده در همه عمرم هیچ سخنی ندیدم که گوینده در یک متن هشت واژه‌ای، 18 تأکید لفظی را بر آن بار کند! خدا نیز این سخن شیطان را نقد و نفی نکرده است. خب حالا شاید برخی از ما به دلیل تبلیغات جریان باطل، استناد به منابع حق برای نشان دادن راهبرد شیطان در تغییر جهان را نپسندیم، بسیار خب، اینک استناد به منبع رسمی جهانی جریان باطل:

جهان تصاعدی باطل در منبع شناخت تکمیلی باطل

معروف‌ترین نهاد جهانی، نهادی است که نام آن را «سازمان ملل متحد» گذاشته‌اند و البته هیچ ارتباطی با ملتها ندارد و سازمانی برای دولتهای قدرتمند است؛ چنانکه در دو سال جنگ اسرائیل بر ضد غزه آمریکا اجازه تصویب قطعنامه پایان جنگ به این سازمان نداد. این سازمان را امروز بهتر می‌توان شناخت تا پیش از جنگ اسرائیل با سلاح‌های آمریکایی با مردم غزه.

در پایگاه اینترنتی این سازمان تحت سلطه آمریکا و صهیونیزم به خط درشت همان عبارتی که قرآن از سخن شیطان آورده بود را تیتر کرده‌اند: تغییر جهان ما؛ برنامه 2030 برای توسعه پایدار! در خط نخست مقدمه می‌گوید که این برنامه [تغییر] یک نقشه عمل برای مردم و سیاره است! یعنی همه چیز باید دگرگون و ترنسفورم شود.

تغییر جهان ما به جهان دیگر، یعنی همان جهان گلوبالی که جریان جهانی قدرت، برای گسترش و تعمیق سلطه خود بر جهان، آن را طراحی کرده است و نمونه روشنی که از دست آنان در رفت و بی‌پرده نمایان شد، داستان فلسطین است.

یکپارچه‌سازی (اینتگراسیون) مهاجرین

سیاست «اینتگراسیون (integrazione)» اروپایی در ظاهر وعده‌ی «یگانگی همراه با چندگانگی» می‌دهد که اگر آن را به درستی به کار ببرند، منطقی و معقول است.

از نظر فقه شیعه و نظر امام خامنه‌ای مسلمان باید قوانین کشور میزبان را رعایت کنند؛ تا جایی که وقتی در روز عاشورا در نوفل لوشاتو فرانسه برای امام خمینی غذای نذری قیمه پلو می برند، ایشان متوجه می شود که گوسفند نذری را در همان باغچه خانه کشته‌اند و با این کار برخورد می کند و می گوید: «در پاریس از این کارهای بازاری‏‎ ‎‏نکنید! آیا شما نمی‌دانید در اینجا ذبح گوسفند در منزل قدغن و قانوناً ‏‎ ‎‏ممنوع است؟‏» با ‏‎ ‎‏اینکه سر بریدن یک مرغ در آن باغ هیچ مشکلی را ایجاد نمی‌کرد و ‎‏هیچکس هم نمی‌فهمید ولی امام اجازه آن کار را نمی‌دادند!

ولی شوربختانه برخی از کشورهای غربی کمابیش به گونه گزینشی به اینتگراسیون می‌پردازند؛ تا جایی که فرانسه به کشف حجاب در مدارس و ادارات دستور داده است و در برخی جاها فشارهای پیچیده‌ای برای تحمیل ذهنیات ضد دینی جنسیتی می‌آورند. چنین شیوه اینتگراسیون نه تنها با بنیادهای هویتی بسیاری از مهاجرین در تضاد است، بلکه با هویت دینی و فطری بسیاری از مردم خود اروپا نیز ناسازگار است و در واقع همان برنامه 2030 برای انجام تغییر در انسان و حتی سیاره زمین است.

ابریکپارچه‌سازی اروپا و جهان

در واقع مسأله این نیست که تنها مهاجرین باید با ارزشها و قوانین اروپا یکپارچه‌سازی بشوند که این مساله تا حدی درست است. بلکه یکپارچه‌سازی اصلی، همان برنامه 2030 است که اولا خود مردم و حیوانات و گیاهان و خاک و آب و هوای اروپا را یکپارچه با خواست صاحبان قدرت می‌کند و افزون بر این، همه مردم جهان و همه سیاره زمین را. برخی برنامه‌های جریان قدرت جهانی، هماوایی شگفتی با وعده شیطان در قرآن دارد.

به ویکی‌پدیا بنگرید که یک منبع غربی و وابسته به همان جریان گلوبالی است و اساسا خود این رسانه، مدیریت و کارکردی گلوبالی دارد:

گلوبالیزم در ویکی‌پدیا

ویکی‌پدیا به عنوان یکی از پایگاه‌های مهم شناخت‌سازی برای اهداف سلطه جریان جهان قدرت، درباره گلوبالیزم چنین می‌نویسد:

در نیمه قرن بیستم که آمریکا قدرت بلامنازع اقتصادی شده بود، در پی حفظ این برتری و ادغام همه چیز بر محور آمریکا بود و سپس می‌نویسد:

«جهانی‌شدن به عنوان یک مجموعه مسلط از ایدئولوژی‌ها در اواخر قرن بیستم ظهور کرد. با استقرار این ایدئولوژی‌ها و تشدید روندهای مختلف جهانی شدن، آن‌ها به تحکیم یک «ساحت خیالی متصل جهانی» کمک کردند (Steger 2008). در سال ۲۰۱۰، مانفرد استگر و پال جیمز این فرایند را به صورت متشکل از چهار سطح «تغییر» نظریه‌پردازی کردند: «تغییر» ایده‌ها، ایدئولوژی‌ها، ساحت‌های خیالی و هستی‌شناسی‌ها (James & Steger 2010)».

در این جا، سه چیز در گلوبالیزم برجسته است؛ یکی «تغییر» و دوم جهت این تغییر به سوی یک «ساحت خیالی متصل جهانی» است و سوم این که محور این جهان، آمریکا است.

واژه‌شناسی و ریشه تاریخی گلوبالیزم

گلوب یعنی کره و گلوبال یعنی کُره‌ای و گلوبالیزم یعنی جهان‌گرایی. گلوبالیزم، چیز سزاوار گرایش را نه خدا و نه کشور و نه ملت و نه نژاد و نه حتی «هویت» می‌داند، بلکه اعتقاد خودش را در پوشش گرایش به «کره زمین»، می‌شناساند.

اما هستی زمین و هست‌های ساکن در آن، چیست؟ (هستی‌شناسی) و روابط درستی که باید در زمین و میان چیزهای آن باشد چیست (جامعه‌شناسی) و چگونه باید آن را شناخت؟ (معرفت‌شناسی)

ابتدا باید بدانیم که گلوبالیزم یک وضعیت اعمالی است نه إعلامی و تنها چیزهایی اعلام می‌شود که به نظر گلوبالیزم، افشای آن آسیبی به گلوبالیزم نمی‌زند بلکه سبب سردرگمی می‌شود.

به نظر می‌رسد که گلوبالیزم، دوره «پایان هستی‌شناسی» و «معرفت‌شناسی» باشد و به جای آن «هستی‌سازی» و «معرفت‌سازی» را می‌نشاند.

اتفاقی که تا حدی در دوره گفتمان گرایانه پساتجدد، تمرین شده بود. ولی در آنجا ما با معرفت‌های گفتمانی روبرو هستیم که اموری تفهمی و متکثر است؛ اما در معرفت‌سازی گلوبالی، باید وحدت معرفت حاکم باشد و این، چیزی است که بیشتر با معرفت‌سازی «تعبدی/ پروتکلی» یعنی امر و نهی، سازگار است. در اینجا دیگر «علم به معنای شناخت مطابق با واقع نیست» بلکه به معنای «واقعیت مطابق با شناختهای دستوری و پروتکلهای گلوبالیستی» است. یعنی اگر شما بتوانید جهان را آن چنان که جریان گلوبالی سفارش داده است تغییر بدهید، این نقشه تغییر می‌شود «علم گلوبالی».

این مساله به گونه شگفتی ما را به یاد برنامه «تغییرات شیطانی» در قرآن می‌اندازد: «وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّه». بی‌گمان و حتما‌حتما آنان را گمراه خواهم کرد و بی‌گمان و حتما‌حتما آنان را آرزو‌زده خواهم کرد پس بی‌گمان و حتما‌حتما آنان گوش چارپایان را خواهند برید و بی‌گمان و حتما‌حتما به آنان دستور (پروتکل) خواهم داد و بی‌گمان و حتما‌حتما آنان آفریدن را دگرگون خواهند کرد … .

معرفت‌سازی به جای معرفت‌شناسی

چرا می‌گوییم که معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی به معرفت‌سازی و هستی‌سازی تبدیل می‌شود؟

زیرا هر آفریده‌ای، ویژگی‌هایی دارد که این ویژگی در ارتباط با دیگر چیزها، اثرگذاری و اثرپذیری خاصی دارد و بنابراین برای ارتباط درست و مفید با هر چیزی باید آن چیز و ویژگی‌های آن را شناخت و قانون ارتباط با هستی، یک قانون ساختگی نیست؛ بلکه یک قانون واقعی برآمده از چیستی هر آفریده‌ای است. سر خم کردن در برابر چنین ارتباطاتی یعنی پذیرش قوانین خلقت که تسلیم عملی در برابر آفریدگار و خداگرایی است.

دوگانه ویرانگر میان مرزکَشی و مرزکُشی

در برابر شیوه مدیریت درست و آسمانی بر جهان که به رسمیت شناختن مرزهای الهی است، دو جریان افراط و تفریط درست شده‌اند؛ یک جریان مرز‌کَشی و نژادپرستی و دیگر جریان مرز‌کُشی و بی‌هویت کردن همه جهان برای تزریق‌های ساختگی گلوبالی.

مرز‌کِش‌ها می‌گویند بین همه چیز باید تمایز باشد و ویژگی‌های متمایز، معیار ارزش نه فقط معیار تفاوت. ولی خدا در قرآن می‌فرماید:

یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر. . حجرات، 13.

ای مردم ما شما را از مذکر و مؤنثی آفریدیم و شما را تبارتبار و تیره‌تیره قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید همانا گرامی‌ترین شما نزد خدا با تقوا‌ترین شما است. و خدا دانا و آگاه است.

نه تنها زن و مرد بودن و اختلاف جنسیت، نشانه خدا است، بلکه بخش‌بندی‌های تیره و تباری نیز از نشان‌های خدا است! فراتر از آن، حتی اختلاف زبان‌ها و اختلاف رنگ پوست نیز از نشانه‌های خدا است:

وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمین. روم، ۲۲.

و از نشانه‌های خدا آفریدن آسمانها و زمین و اختلاف زبانهای شما و رنگهای شما است همانا در آن، نشانه‌هایی برای دانایان است.

خیلی شگفت است که «آیه» بودن اختلاف زبان‌ها و رنگ پوست‌ها، نشانه‌ای برای عالَمین (مردم جهان) نیست؛ بلکه برای عالِمان است! به این‌سان، قرآن جلوی مرز‌کُشان می‌ایستد!

از این رو جَریان افراطی و مَرزکَش، دچار مرز‌زدگی می‌شوند؛ مانند ادعای برتری نژاد صهیونی یا برخی سفیدپوستان و گروه‌های مردگرا یا زن‌گرا یا رنگ پوست‌گرا؛ مانند نتانیاهو و ترامپ.

در سوی دیگر، جریان تفریطیِ «مرزکُشی» است که می‌گوید مرزها را باید از بین برد؛ چه مرزهای جنسیتی میان زن و مرد و چه مرزهای رنگ و زبان و نژاد و حتی مرزهای عقیدتی. در واقع آنان می‌گویند که هر چیزی هنگامی یک چیز خوب است که دیگر آن چیز با آن هویت و آن ویژگی‌های آفرینشی الهی نباشد و تخلیه هویت و سترون از آن ویژگی‌ها بشود؛ چه فرد و چه خانواده و چه یک شعب و مردم و چه همه جهان؛ همگی باید دگرگون و ترنسفورم بشوند!

از این رو امام خامنه‌ای می‌فرماید: دشمن، [که] نه [تنها) دشمن ایران یا دشمن انقلاب، [بلکه] دشمن بشریت [است]، تصمیم گرفته که نظام خانواده را در بین بشر از بین ببرد. خانواده سنّت الهی است. دشمن بشریت یعنی جریان سرمایه‌داری بین‌المللی و صهیونیسم تقریباً از حدود صد سال پیش تصمیم گرفتند که خانواده را در بین بشر از بین ببرند. … رواج شهوات، از بین رفتن حیا و عفّت، امروز جزو برنامه‌های دشمن است. شما مبارزه با اینها را جزو برنامه‌های خودتان قرار بدهید. 7 اسفند 1397.

خدا هر آفریده‌ای را با ویژگی‌های خاص آن آفریده است و اگر همه چیز از همه سو، یک‌سان باشد، اساساً خلقت رخ نمی‌دهد، چون هر چیزی غیر از خدا باید متفاوت از خدا باشد و اگر بنا بر حذف تفاوت‌ها باشد، نباید هیچ چیزی آفریده شود و از سویی، یک‌سانی در موارد زیاد، سبب اختلال در شناخت و ارتباطات می‌شود؛ مثلا دوقلوی همسانی که در شکل و صدا و یکسان باشند، به سختی قابل شناسایی هستند.

اینتگراسیون نمی‌تواند در اصول بنیادی هویتی باشد؛ این که کسی بخواهد مرزهای هویتی را در هم بریزد ولی می‌تواند در ارزش‌های اجتماعی و نه فطری، انجام شود.

ریشه تاریخی و اعتقادی گلوبالیزم

ریشه گلوبالیزم به جاه‌پرستی ابلیس و حسادت وی به فرمانروایی سرورمان آدم در زمین بر می‌گردد:

وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَائِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً. و آنگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت که همانا من جانشینی در زمین نهاده‌ام. وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَیٰ وَاسْتَکبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکافِرِین. بقره، 30 و 34. «قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ». اعراف 12. این نگاه استکباری را می‌توانید در جریان قدرت غرب هم مشاهده کنید. امام خمینی در توصیف این جریان از واژه «استکبار» بهره جست.

 و آنگاه که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید؛ پس سجده‌کردند مگر ابلیس که روبرتافت و بزرگی درآورد و از کافران بود.

خدای دانا، این بی‌خِرد را خُرد کرد و از نزد خویش راند.[1] ابلیس نیز از سر کینه، از خدا، زمان خواست تا با خدا زورآزمایی کرده، در پی فرمانروایی پایدار بر زمین (گلوبالیزم) برآید.[2]

ابلیس به فریب حضرت آدم و حوا پرداخت و سبب شد که آنان از بهشتی که در آن بودند بیرون رانده شوند. سپس برنامه فریب را با قدرت دنبال کرد تا این که به جای حضرت آدم، فرمانروایان شیطانی را بر زمین حاکم کرد و گام به گام هدف خود یعنی رسیدن به حاکمیت بر زمین به جای آدم و فرزندان شایسته وی را دنبال کرد.

خدا به بندگانش فرمود «فلا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشیطان» یعنی شیطان برای شما نقشه دارد و گام به گام شما را به اجرای نقشه اش می‌کشاند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ

ای مؤمنان! از گام‌های شیطان پیروی نکنید؛ و هر که از گام‌های شیطان پیروی کند [هلاک می‌شود] زیرا شیطان به کار بسیار زشت و عمل ناپسند فرمان می‌دهد؛

خوب است بدانیم که ابلیس نام شیطان معروف است و خود شیطان یعنی موجود دور شده از خدا که در ادبیات قرآن هم برای شیطان‌های جنی به کار می‌رود و هم شیطان‌های انسی. در آغاز نقشه‌های شیطان به گونه گام به گام پیش می‌رفت تا این که جریان‌های قدرت شیطانی توانستند با استعمار و جنگ و کمابیش بر جهان مسلط بشوند. در این هنگام نوبت به چیست؟ تثبیت سلطه و توسعه آن که می‌تواند با نام زیبای «توسعه پایدار» برنامه ریزی شود:

«توسعه پایدار» سلطه جریان قدرت شیطانی بر جهان

چه چیزی مانع «توسعه پایدار برنامه‌های شیطانی» است؟ شیاطین دو بخش نخست ارتباطات یعنی «پیام گیرنده و پیام» را تا اینجا به دست گرفته‌اند و تنها بخش منبع پیام به گونه آلوده نشده و راستین باقی مانده است که مانع بزرگ تسلط کامل شیاطین بر جهان نیز همین است. چرا؟ چون بر سخت افزار الهی نمی‌شود نرم افزار شیطانی سوار کرد. نمی‌شود بر سختفزار گوشی‌های سیمبین نرمفزار اندروید سوار کرد. پس باید سختفزار جهان را تغییر دارد؛ وگرنه نقشه‌های جریان قدرت بر روی این سختفزار جهان، یک حرکت قسری (Il moto violento) است.

حرکت قسری یعنی حرکت بر ضد ویژگی‌های جهان خلقت. مثلا حرکت بر ضد جاذبه زمین، یک حرکت قسری است.

درباره حرکت قسری یک قاعده هست به نام «القسری لا یکون دائمیاً و لا أکثریاً» (Il moto violento non è né permanente né prevalente) یعنی حرکت قسری نمی‌تواند همیشگی یا اکثری باشد. چرا؟ چون نیروی اصلی نیروی همیشگی است و نیروی قسری، نیروی همیشگی نیست.

از این رو تا زمانی که جهان با این ویژگیها برپا باشد، هژمونی قدرتهای شیطانی نمی‌تواند پایدار باشد و یک حرکت قسری خواهد بود. راه رسیدن به توسعه پایدار این هژمونی، دگرگون‌سازی انسانها، فروپاشی خانواده، آفریدن شیوه جدید تولد انسان (خارج از خانواده یا حتی به شیوه فرزندآوری ماشینی با کشت نطفه در بیرون رحم) است. جهانی که هویت و ویژگیهایش تخلیه و تراریخت بشود، آماده پذیرش هویت و ویژگیهای شیطانی است و چنین جهان تکوینی می‌تواند حکمرانی شیطانی را به گونه پایدار فراهم کند.

جهان پساظهور

ولی جهان تصاعدی نیکو، جهانی است که پس از ظهور منجی با کشف بیست‌وپنج- بیست‌و‌هفتم از دانش رخ خواهد داد و جهان براستی همه ظرفیت های همه آفریدگان عالم به شکوفایی بیشینه می‌رسد و چیزی بسان بهشت برپا خواهد شد؛ که رد روایات اسلامی همه تاریخ حیات عالم در برابر آن چونان زمستان در برابر بهار است: السلام علیک یا ربیع الأنام و نضرة الأیام! سلام بر تو ای بهار آفریدگان و خرمی روزگاران.

نتیجه

برای جلوگیری حاکمیت شیطان بر جهان، باید هم نفس خود را از آلودگی پرهیز داد و هم ذهن خود را برای یادگیری نیرومند کرد و هم در برابر نقشه تغییر جهان ایستادگی کرد. جهان امروز در میانه دو تیغه قیچی شیطان یعنی «مرزکَشی» بیمارگونه و «مرزکُشی» ویرانگر گرفتار آمده است. راه برون‌رفت، بازگشت به «مرزهای الهی» است؛ نه مرزهای ساختگی نژادی و قومی، و نه جهان بی‌مرزی آغازین گلوبالیستی، بلکه مرزهای حقیقی که آفریدگار جهان برای شکوفایی هر موجودی مقرر کرده است. اگر جهان درون خویش را با یاری خدا و خودسازی در برابر مهاجرت عناصر نامناسب بیرونی ذهنی و قلبی، اینتگراسیون و پاکیزه کنیم و خود را بسازیم، می‌توانیم دیگران را نیز بسازیم و جهان را از تغییرات شیطانی نگه داریم.

حرکت معکوس: در برابر «لاضلنهم، باید جهاد تبیین و بصیرت‌افزایی کرد، در برابر «لامنینهم» باید از خوشیفتگی پرهیز کر و خودسازی کرد و در برابر «لیغیرن خلق الله» باید در میدان عمل در برابر تغییرات شیطانی ایستادگی کرد و به این کار می گویند «تقوا» و خدا وعده داده است که جهان را انسان‌های با تقوا به دست خواهند گرفت (یرثها عبادی الصالحون).

ـــ پانوشتـ ـــــــــــ

[1]. «قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یکونُ لَک أَنْ تَتَکبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّک مِنَ الصَّاغِرِین» اعراف، 13.

[2]. «قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَیٰ یوْمِ یبْعَثُونَ» اعراف، 14. «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَک الْمُسْتَقِیمَ. ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لَا تَجِدُ أَکثَرَهُمْ شَاکرِین» اعراف، 16 و 17.

تدریس شده در دوره آموزشی دانشگاه دولومیتی (ایتالیا)

همچنین ببینید

گِل‌ودِل‌شناسی فرنگ و ایران (شیعه)

دنیا و آخرت و تن و روان کمابیش مانند هوو هستند که نزدیک شدن به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *