فرق گفتگو و گفتمان/ هاشمی نا آگاه است یا خائن؟

اخیراً گفته شده است که «دنیای فردا دنیا گفتمان ها است نه موشک ها». این مطلب را از دو منظر محتوایی و مفهوم شناختی مورد توجه قرار می دهیم.

آ. بررسی محتوایی این سخن

با توجه به این که ادعا شده است که گوینده این سخن مفسر قرآن و آیت الله یا حجت الاسلام است، این سخن مطرح می شود که به فرض آن که کسی عقل نداشته باشد، آیا قرآن به روشنی نمی گوید که دشمن دوست دارد که شما از اسلحه تان غافل شوید تا کار شما را یکسره کنند: «وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً» نساء 102. خوب این آیه برای شرایط جنگ است و کاملا روشن است که الان دار الکفر در حال جنگ با دار الاسلام در فلسطین، عراق، سوریه، یمن و بحرین است.

به فرض که الان ما در حال جنگ نیستیم، قرآن برای ما در این شرایط چه دستوری دارد؟ تنش زدایی و کنار نهادن توان دفاعی یا افزایش قدرت در حدی که دشمن را از فکر تجاوز باز بدارد؟ «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ» انفال، 60.

بنابراین هاشمی یا قرآن را اصلا نفهمیده است و یا پیر است و دیگر نمی فهمد چه می گوید یا خائن است. وگرنه مساله روشن است و در هر سه حال، این فرد دیگر صلاحیت ندارد رئیس مجمع مصلحت باشد. هر چند که تا پیش از این هم صلاحیت نداشت و مصلحتاً رئیس مصلحت بود. آیا وقت آن نرسیده است که این خائن یا ناآگاه را از ریاست مجمع تشخیص مصلحت بردارید؟ تا کی این مملکت چوب این ناآگاهی ها یا خیانت ها را بخورد؟

photo_2016-03-30_13-07-50

امام خامنه ای در جمع مداحان: «این که بگویند فردای دنیا فردای مذاکره است، دنیای موشک نیست؛ این اگر از روی ناآگاهی گفته شود که ناآگاهی است اما اگر از روی آگاهی باشد، خیانت است».

ب. بررسی مفهوم شناختی

ما دو جریان کلی معرفت شناسی داریم، یکی جریان معرفت شناسی واقعیت محور که قائل به وجود واقعیت و وابستگی معرفت به واقعیت است. و دیگری جریان پست مدرن که عموماً جریان های گفتمانی هستند. یعنی قائل به هستی شناسی و تعلق معرفت به آن هستی نیستند. آنها (عموماً در علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی (جامعه شناسی، علوم سیاسی، روابط بین الملل و …) قائلند که در این حوزه ها هستی عینی و موجود در بیرون ذهن ما وجود ندارد که معرفت، بیانگر آن باشد. بلکه هستی را ما با گفتار خود می سازیم؛ مثلا فمینیست های گفتمانی می گویند: مشکل اصلی در کاربرد و چینش واژگان است؛ شما به جای این که اول بگویید «مرد» بگویید زن؛ و بعد بقیه چیزها را با او تعریف کنید: مثلا فاطمه و پدرش و همسرش و فرزندانش و سر نهفته در ایشان. در این حالت، «دالّ مرکزی» (دلالت کننده اصلی) فاطمه است و «دالّ های شناور» پدر و همسر و فرزندان و سرّ نهفته در ایشان است.

اگر ما دال مرکزی را بگذاریم «آزادی» همه چیز با آن تعیین وضعیت می کند و اگر بگذاریم «اسلامی» همه چیز باید با آن تعیی وضعیت شود.

پس در علوم سیاسی و اجتماعی واقعیت به نام هستی اجتماعی یا سیاسی در خارج از ذهن ما وجود ندارد و بسته به این که ما چه چیزی را دالّ مرکز و دال شناور بگذاریم، دستگاه معرفتی ما شکل می گیرد و واقعیت هم همین دستگاه معرفتی و سیطره آن بر اندیشه و حالات و رفتار ما است.

از این منظر Discourse یا گفتمان، اساساً کلمه ای هستند که در اسلام و در جهان واقعی هیچ ارزشی ندارند و مبتنی بر مبانی معرفت شناختی پست مدرن قائل به نفی هستی مستقل در خارج از ذهن فاعل شناسا است و کاربرد آن برای ما دقیق نیست.

کسانی که پز لیبرالیزم می دهند در عین حال سواد درستی ندارند و التقاطی فکر می کنند، ادبیات پست مدرنیستی گفتمان گرایی را باب کردند.

به هر حال، استفاده از این کلمه به شرط این که از مبانی فاسد آن تهی شود، قابل اغماض است و اینک در کشور ما بریده از این مبانی استفاده می شود. اما به هر حال بر مجموعهای از باورها و دستگاه بینشی به کار می رود که برساخته گفتار نیست، بلکه بر آمده از هستی عینی است.

طبق معنای رایج در محیط های عمومی در ادبیات فارسی، رویکرد جنگ طلبی آمریکا و اسرائیل، یک گفتمان است، رویکرد لیبرالی یک گفتمان است، رویکرد داعش و تروریزم دولتی اسرائیل، یک گفتمان است، رویکرد مقاومت هم یک گفتمان است. یعنی گفتمان جنگ طلبی معنا دارد و گفتمان سازش طلبی هم معنا دارد و گفتمان مقاومت و عزت هم معنا دارد. اما نمی توان گفت که «دنیای فردا دنیا گفتمان ها است نه موشک ها» زیرا دنیای الان هم دنیای گفتمان ها است، منتها برخی گفتمان ها گفتمان جنگ طلبی و موشک است و برخی گفتمان مقاومت و برخی گفتمان سازش. مثل این که کسی بگوید جهان فردا جهان حکومت انسان ها است؛ خوب انسان ها برخی جنگ طلب و تروریست هستند و برخی سازش طلب و برخی مقاوم. البته بیان این سخنان از کسی که تخصصی در حوزه استخدام این الفاظ ندارد، خیلی دور از انتظار نیست.

ظاهراً منظور از «گفتمان» گفتگو بوده است که البته آن وقت جمله اش بی معنا نیست، اما معنای باطل دارد؛ زیرا امروزه کسانی در جهان خود را صاحب تصمیم می دانند که به دنبال جنگ هستند و هر جنگی که اکنون هم در جهان است، در اثر خباثت آنان است. مگر این که کسی قائل باشد که یک ایران خوب، ایرانی است که آفتابه بیار آمریکا باشد؛ به قول معرف آن افسر آمریکایی: یک سرخ پوست خوب، سرخ پوستی است که مرده باشد؛ کسانی اگر می پندارد که باطل سر جنگ با حق ندارد، از نظر آمریکایی ها معنای خودش را دارد: «انتخاب با شما که آفتابگردان ولایت باشید یا آفتابه گردان آمریکا».
ها هستی عینی و موجود در بیرون ذهن ما وجود ندارد که معرفت، بیانگر آن باشد. بلکه هستی را ما با گفتار خود می سازیم؛ مثلا فمینیست های گفتمانی می گویند: مشکل اصلی در کاربرد و چینش واژگان است؛ شما به جای این که اول بگویید «مرد» بگویید زن؛ و بعد بقیه چیزها را با او تعریف کنید: مثلا فاطمه و پدرش و همسرش و فرزندانش و سر نهفته در ایشان. در این حالت، «دالّ مرکزی» (دلالت کننده اصلی) فاطمه است و «دالّ های شناور» پدر و همسر و فرزندان و سرّ نهفته در ایشان است.

اگر ما دال مرکزی را بگذاریم «آزادی» همه چیز با آن تعیین وضعیت می کند و اگر بگذاریم «اسلامی» همه چیز باید با آن تعیی وضعیت شود.

پس در علوم سیاسی و اجتماعی واقعیت به نام هستی اجتماعی یا سیاسی در خارج از ذهن ما وجود ندارد و بسته به این که ما چه چیزی را دالّ مرکز و دال شناور بگذاریم، دستگاه معرفتی ما شکل می گیرد و واقعیت هم همین دستگاه معرفتی و سیطره آن بر اندیشه و حالات و رفتار ما است.

از این منظر Discourse یا گفتمان، اساساً کلمه ای است که در اسلام و در جهان واقعی هیچ ارزشی ندارند و مبتنی بر مبانی معرفت شناختی پست مدرن قائل به نفی هستی مستقل در خارج از ذهن فاعل شناسا است و کاربرد آن برای ما دقیق نیست.

 

همچنین ببینید

توحید ولایی؛ واجب سیاسی و التزام علمی به ولایت فقیه

توحید را بیشتر با «لا إله إلا الله» می‌شناسند؛ ولی علامه مصباح با پرداختن به …

2 دیدگاه

  1. سلام
    عالی بود
    استفاده کردم
    فقط ی نکته: ما از بزرگان یاد گرفتیم هنگام نقد به خصوص نقدهای علمی، انتقاد خود را با توهین همراه نکنیم.

    • سلام به شما و تشکر از نقد دلنشین شما. من دوباره متن را می خوانم و اگر جایی به نظرم آمد که توهین است اصلاح می کنم.
      ممنونم.
      البته بنده نقد علمی سکولار ننوشتم و کلاً روش برخی که می گویند در نقد نباید مثلاً گفت حضرت محمد صلی الله علیه و آله یا صدام ملعون یا فلانی خائن یا فلانی بی عقل، را قبول ندارم زیرا با ادبیات قرآن سازگار نیست. اگر مایل بودی حقیقتاً دوست دارم کمی در این مساله مباحثه بشود. در عین حال دیده گاه های بنده در این زمینه، در مقاله زیر آمده است:
      اگر فرصت داشتید این نوشته را ملاحظه کنید درباره «تند حرف زدن و حرف تند زدن در اسلام» است:
      http://www.baharbia.blogfa.com/post-350.aspx

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *