رویکرد فقهی به جامه‌شناسی پیام، با نگاهی به اینستاگرام

چکیده: همانگونه که برای برآوردن نیاز بدن به آهن، نمی‌توان نبشی را گاز زد، برای نیازهای روان نیز، «جامه پیام» باید با دستگاه گوارش و پردازش روان سازگار باشد. از آنجا که شناخت لایه‌ها و ویژگی‌های انسان و جامعه، فراتر از توان اندیشه و دانش اندک ما است، باید روش فقهی را برای دستیابی به آن برگزید. فقه، ریشه همرسانی دیدپایه را به کژی‌های یهود برمی‌گرداند و بازپخش امروزی آن در اینستاگرام را به ما هشدار می‌دهد. فقه، همچنین «الگوی تراز جامه پیام» را، کاربست متوازن هر پنج لایه «عقل، فکر، قلب، حس و عضو» انسان و هر «پنج حسّ» لایه عضو می‌داند؛ چیزهایی که در «رفتار اسلامی و مخلصانه» یافت می‌شود. دستاورد این نوشته، آشکارسازی «تباهگری پنهان همرسانی دیدپایه» است که به «مهجوریت و هذیان‌پنداری قرآن» و دگرگونی ذائقه همرسانی، از واژه‌پایگی و خودآگاهی به ناخودآگاه‌سالاری می‌انجامد. از‌این‌‌رو باید در سامانه همرسانی تراز، افزون بر گسترش «رفتارپایگی» در جامعه، در ساماندهی شبکه‌های اجتماعی ملی نیز، از دیدپایگی جلوگیری کرد و توازن عناصر حسی را در جامه پیام سامان بخشید.

1    مقدمه

سامانه پیچیده جهان و توان اندک شناختی ما، راه ترازی جز پناه بردن به فقه (راهنمایی خدا و معصومین) بر جا نمی گذارد. از این رو برخی کارهای غیرفقهی یا شبه‌فقهی نمی‌تواند بنیاد و چارچوب سامانه سایبری باشد. این کاستی با کشف فقهی سامانه سایبری پیشرفته در کتاب «زبرتفقه نظام اسلام» [1] و دو مقاله «بنیاد و چارچوب دانش سایبری اسلام» [2] و «بررسی گلوگاه سایبری در ورود به گام دوم انقلاب» [3] انجام شده است و اینک می‌توان به فقه بخش‌های ریزتری در سامانه سایبری اسلام پرداخت؛ مانند «جامه شناسی همرسانی». یکی از آسیب‌های بنیادین و نهفته در همرسانی، به‌هم‌ریختن تراز دستگاه همرسانی و ذائقه پیامگیری است. زیاده‌روی در کاربست فضای مجازی و آنگاه بزرگ کردن ضلع دیداری جامه پیام، به دگرگونی ذائقه پیامگیری و دورافتادن از همرسانی با جامه واژگانی می‌انجامد. هنگامی که ذائقه مردم از همرسانی رفتارپایه به همرسانی مجازی و از آنجا نیز از پیام‌های واژه‌پایه به پیام دیدپایه دگرگون شود، هم زمینه «ایمان به غیب و نادیدنی‌ها» کاسته می‌شود و هم معجزه جاوید قرآن که واژه‌پایه است، به گونه سامانوار برای ذائقه بشر، ناخوانا می‌شود: و پیامبر فرمود ای پروردگارم! همانا که مردم من این قرآن را [پیامی] پریشان و دورافکنده کردند «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً». ([4]، فرقان، 30). از این‌رو باید به جامه‌شناسی رویکرد بیمبار تاریخ یهود در دیدپایه کردن پیام و دنباله کنونی آن در جامه‌سازی صهیونی پیام و آسیب‌شناسی اینستاگرام پرداخت. دست‌یابی به رویکرد جامه‌شناسی فقهی و تاریخی پیام، یکی از نیازهای بسیار پیچیده بود و در دنباله آن، شناخت ویژگی‌های جامه دیداری و سنجش آن با جامه‌واژگانی و نشان دادن «گناه نگاه» و جامه تراز همرسانی و تلاش برای پاسداری از قرآن دیگر دستاوردهای این نوشته است. در این دنباله، به نیاز فقهی جامه‌شناسی پیام، پیشینه لغزش در جامه دیداری، ویژگی جامه دیداری، تراز کوتاهی و بلندی پیام، «گناه نگاه»، زکات و پاکسازی نگاه از آسیب‌های نگاه، رسانه ترازو و دستاورد نوشته پرداخته‌ایم.

2    نیاز به فقه جامه‌شناسی پیام

انسان برای برآوردن نیازها باید با چیزهای دیگری پیوند بگیرد. بخشی از نیازهای انسان، پیام‌ها هستند که هم محتوا و مایه پیام و هم قالب و جامه پیام، باید با سرشت انسان سازگار باشد. اگر دستگاه دریافت انسان، همانند یک آچار پنج ضلعی باشد و بلندی و کوتاهی ضلع و زاویه آنها گوناگون باشد، قالب و جامه پیام نیز باید یک مُهره پنج ضلعی با طول و زاویه ضلعهای همساز با آچار باشد؛ وگرنه پیام به درستی دریافت نمی‌شود. زیرا یک آچار پنج گوش نمی‌تواند پیوند درستی با یک مهره چهارگوش بگیرد. حتی یک آچار پنج‌ضلعی با زاویه یا ضلع‌هایی ناساز با زاویه و ضلع‌های مُهره پنج‌ضلعی، نمی‌تواند با آن چفت شود. پس جامه پیام، باید با دستگاه گیرنده پیام سازگار و چفت باشد. اینکه انسان چیست و چند بر و لایه دارد و هر بر و لایه چه اندازه و ویژگی‌هایی دارد و چه پیوندی با دیگر لایه‌ها دارد، برای ما روشن نیست تا بتوانیم پیرامون و پهنه و حجم و دیگر مهندسی‌ها را به گونه «پیشرفته» بر انسان انجام بدهیم. ولی مهندس سخت‌افزار رایانه یا نرم‌افزار آن، به روشنی می‌داند آن رایانه یا آن برنامه، چند بخش دارد و هر بخش چه ویژگی‌هایی دارد. برآوردن نیازها اگر بخواهد به گونه پیشرفته باشد، باید بر پایه انسان شناسی پیشرفته باشد. پیام نیز اگر بخواهد به گونه پیشرفته همرسانی شود، باید برپایه انسان شناسی پیشرفته باشد؛ هم در مایه پیام و هم در جامه پیام و هم در فرایند همرسانی. مایه پیام باید چه آمیزه‌ای از نیازها را در خود داشته باشد؟ تا پاسخگوی نیازهای پیشرفته امروز ما باشد؟ قالب و جامه پیام باید از هر کدام از گیرنده‌های حواس پنجگانه ما چه اندازه بهره ببرد تا جامه آن پیام، تراز و پیشرفته باشد؟ اگر پنج گیرنده حسی را به سان پنج ضلع یک پنج‌گوش بدانیم، طول هر ضلع و زاویه میان هر دو ضلع، باید چه اندازه باشد؟ کدام ضلع باید پایه اصلی سازنده قالب و جامه پیام باشد؟ یعنی رسانه باید همانند اینستا دیدپایه باشد یا همانند قرآن، واژه‌پایه؟ پیامد دیدپایه یا واژه‌پایه بودن قالب و جامه پیام بر گیرنده‌های پنج‌گانه حسی و نیز بر لایه‌های انسان چیست؟ برای نمونه اگر پیام‌های دریافتی ما دیداری باشند، چه پیامدی بر لایه دل، اندیشه یا خرد خواهند داشت؟ چنین شناخت پیشرفته‌ای از انسان، طول ضلع‌ها و زوایای گیرنده‌های حسی و همرسانی پیشرفته، چیزی فراتر از توان شناختی ما است و از این رو باید آن را از کسانی آموخت که تنگناهای شناختی ما را ندارند. راه رسیدن به چنین شناختی «فقه» است. ازینرو روش ما در دستیابی به این نوشتار، بیشتر، فقهی و بر پایه این سخن امیرالمؤمین (ع) است (نمودار 1): «الْعُقُولُ أَئِمَّةُ الْأَفْکارِ وَ الْأَفْکارُ أَئِمَّةُ الْقُلُوبِ وَ الْقُلُوبُ أَئِمَّةُ الْحَوَاسِّ وَ الْحَوَاسُّ أَئِمَّةُ الْأَعْضَاء» ([5]، ج 1، ص 200). عقل‌ها، امامان فکرها هستند و فکرها، امامان دل‌ها هستند و دل‌ها امامان حسّ‌ها هستند و حسّ‌ها، امامان عضوها هستند.

بنیاد فقهی سامانه سایبری اسلام

این فرمایش نشان می‌دهد که انسان و نیز جامعه، پنج لایه دارد و لایه حیاتی نیز «خرد» است و این خرد، چیزی جز «اندیشه» و بلکه امام آن است و اندیشه هم امام دل است، دل نیز امام حس (شبکه همرسانی) است و حس نیز امام عضو است. ([1]، ص 68 تا 87)

3    پیشینه لغزش در جامه دیداری

برای پی بردن به ویژگی‌های جامه «دیداری» و «واژگانی» پیام و پیامدهای دیدپایه یا واژه‌پایه شدن جامه پیام، در آغاز نگاهی به پیشینه پیام‌های «دیدپایه» و ریشه اینستاگرام می‌اندازیم. یادآور می‌شویم که در اینجا به شناخت مایه پیام نمی‌پردازیم و تنها «جامه» پیام را بررسی می‌کنیم. انسان آمیزه‌ای از توانش برانگیزندگی درونی و برانگیختگی از برون است و توازن این دو نباید به هم بخورد. از آنجا که پیام دیداری توان بسیاری در برانگیخته کردن انسان از بیرون دارد، پیامد کاربست زیاد آن، پندار بی‌نیاز بودن از برانگیزندگی درونی و کاهش ورزیدگی پیشران برانگیزاننده درونی است. اینک به دو واکنش حضرت موسی در برابر دو پیام گوناگون دیداری و نادیداری می‌پردازیم تا توان برانگیزندگی پیام‌های دیداری روشن شود:

3. 1. ویژگی روان‌تَنی انسان

«شنیدن کی بود مانند دیدن؟» خدای راستگو و آفریدگار جهان، به موسای پیغمبر (درودش باد) فرمود که سامری پس از بیرون آمدن تو، مردمت را گمراه کرد. («و أضَلَّهُم السّامری». [4]، طه، 85) با اینکه گوینده خدا است و شنونده هم پیغمبر بزرگ خدا است و روش پیامرسانی هم وحیانی و استوارترین شناخت است و پیام هم یک سوگ بزرگ است، در اینجا از خشم یا اندوه ویژه حضرت موسی گزارشی نمی‌شود! ولی هنگامی که خدا از بازگشت ([6]، ج 8، ص 252.) موسی (ع) سخن می‌گوید و ایشان به میان داستان می‌آید و این سوگ بزرگ را به چشم خود می‌نگرد، خشم سترگی از وی گزارش می‌شود: و هنگامی که موسی خشمناک و اندوهناک به سوی مردمش بازآمد… نوشته‌ها را بیفکند و سر برادرش را به سوی خویش کشان، به دست گرفت؛ «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسی‏ إِلی‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً … أَلْقَی الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخیهِ یَجُرُّهُ إِلَیهِ». ([4]، اعراف، 150).

آری این ویژگی روان‌تنی انسان است. هر چند که کسانی مانند أمیرالمؤمنین (ع) و اهل بیت (ع) هم هستند که اگر همه پرده‌ها هم کنار رود، چیزی به باورشان افزوده نمی‌شود. («لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ‏ یقِیناً». [7]، ص 415). شیعیان امیرالمؤمنین (ع) و پسینیان سلمان نیز کمابیش به این ویژگی آراسته‌اند: ای علی! شگفت‌ترین مردم از دید ایمان و بزرگترین مردم از دید یقین، گروهی در آخرالزمان هستند که نزد پیامبر (ع) نیستند و حجت خدا (عج) نیز از آنان پوشیده است؛ پس آنان به سیاهی‌ای (نوشته) بر سفیدی (کاغذ) ایمان می‌آورند؛ «یا عَلِیُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یقِیناً قَوْمٌ یکونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَی‏ بَیاض‏». ([8]، ج 4، ص 366).

3. 2. یهود، بنیاد صهیونیستاگرام

خدا بنی اسرائیل را با معجزه بزرگ و آشکارِ «شکافتن دریا» از دست فرعونیان رهایی بخشید، ولی آنان پس از گذر از دریا، کسانی را دیدند که درگیر پرستش بت‌های‌شان بودند ([4]، اعراف، 138) آنان به سرورمان موسی گفتند که تو هم چنین خدایی همانند خدای آنان برای ما بیاور!؛ «قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهاً کما لَهُمْ آلِهَةٌ» ([4]، اعراف، 138). موسی نپذیرفت و آنان هم گفتند که ما نیز به تو ایمان نمی‌آوریم تا خدا را نمایان به ما نشان بدهی؛ «لَنْ نُؤْمِنَ لَک حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً». ([4]، بقره، 55). این درخواست، نه تنها از سوی مردم، بلکه از سوی هفتاد همراه برگزیده حضرت موسی نیز انجام شد.[1] ([4]، اعراف، 155) خدا تندری از آسمان بر آنان زد و آنان مردند. پس از مرگ، خدا آنان را زنده کرد. ([4]، بقره، 56) و باز معجزات آشکار بسیاری مانند «مَنّ و سَلوی» برای آنان انجام داد. آری آنان مردند؛ ولی هوس خدای دیدنی در آنان نمرد و خدای نادیدنی را با آن همه معجزه روشن، نپذیرفتند و به جای ایمان به الله، تندیس گوساله‌ای را به خدایی برگزیدند. «ثُمَّ اتَّخَذُوا العِجلَ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَیِّناتُ». ([4]، نساء، 153) از این بالاتر، گفته شد که خدای موسی فراموش شده است. ([4]، طه، 88) خدا توبه آنان را مرگ و کشتار دانست. «فَتوبوا إِلی‏ بارِئِکم فَاقتُلوا أَنفُسَکم». ([4]، بقره، 54) خدا تا جایی که می‌شد، نیاز یهود به پیام‌های دیداری را پاسخ داد: «و قالَ لَهُم نَبِیُّهُم إِنَّ آیةَ مُلکِهِ أَن یأتِیَکمُ التّابوتُ فیهِ سَکینَةٌ مِن رَبِّکُم» ([4]، بقره، 248)؛ ولی باز هم زیاده خواهی کردند. دنباله چنین رویکردی، به گسترش بی‌رویه هنرهای دیداری و برپا کردن شرکت‌های بزرگ «هالیوود» و «دیزنی» می‌انجامد.

4    ویژگی جامه دیداری

پیام دیداری چیزی است که «دیده» می‌شود ولی آن بخش از پیام که به آن «نگریسته» و «نگاه» شود، کانون آگاهی و پردازش و دریافت ما از پیام است که در عربی به آن «نظر» می‌گویند: «فانظُر ماذا تَرَی» یعنی در آنچه چه «می‌بینی»، «خیره شو». «دیدن» یعنی چشم به چیزی افتادن و «نگریستن» یعنی خیره شدن به چیزی که طبعاً با توجه و نیت همراه است. فرق دیدن با نگاه کردن و سودهی نیت به نگاه، در منابع دینی به این گونه خود را نشان داده است: «نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم، چه با قصد لذّت و چه بدون آن، حرام است. نگاه کردن به صورت و دست‌ها، اگر به قصد لذّت باشد حرام است، ولی اگر بدون قصد لذّت باشد مانعی ندارد.»[2] ([11]، م 510)

با این که عضو بینایی، در هر دیدن، صدها داده را به مرکز لایه حس؛ یعنی مغز می‌رساند، ولی این داده‌ها، باید از یک سافی درونی بگذرند تا به چرخه کارایی و کاربرد برود. این سافی گویا در لایه دل ما است و از خرد و نیت ما دستور یافته است. اگر داده دیداری کسی با خواست و نیت او همانند نباشد، دل آن را پس می‌زند و نمی‌تواند وارد چرخه لایه فکر و عقل شود. اگر دل داده‌های دیداری را بپسندد ولی آن داده‌ها با عقل سازگار نباشد، در اینجا لایه فکر و لایه عقل، با آن درگیر می‌شوند؛ ولی گویا در اینجا، آن چشم‌انداز دلخواه، از لایه دل پاک نشود و گاه و بیگاه به ستیز با فکر و عقل برخیزد. اگر داده دیداری با دل و فکر و عقل (نیت) سازگار باشد، آن داده به دانش و منش می‌انجامد و چیزهای ناسازگار با خود را کنار می‌زند.[3] جامعه دیداری ویژگی‌هایی دارد که نشناختن ویژگی‌های آن و بکارگیری نادرست آن، دستگاه شناخت و زندگی را دچار آسیب‌های بسیاری می‌کند.

4. 1. مرزشکنی جامه دیداری

خدا در جهان مرزهای گوناگون طبیعی و زبانی آفریده است و بنیاد زبان واژگانی انسان، اختلاف زبان و مرز داشتن زبان‌ها است: «وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلسِنَتِکمْ وَ أَلْوَانِکمْ إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِلْعَالِمِینَ». ([4]، روم، 22) در این مرزمندی زبان واژگانی، نشانه‌هایی برای دانایان است. این مرزها واقع‌بینانه و برای کاهش چپاول ستمگران بوده است؛ چون واقعیت این بوده است که در بیشتر روزگاران، ستمگران بر زمین فرمان می‌رانده‌اند و اگر زبان ستمگر و ستمدیده یکی بود، فرهنگ و باور ستمگران نیز به سادگی بر فرهنگ ستمدیدگان می‌چربید؛ چونانکه اگر امروز زبان فارسی مرز فرهنگی ما با فرنگ را جدا نمی‌کرد، یورش بی‌فرهنگی آنان به ما بسیار آسیب‌ناکتر بود.

زبان و جامه دیداری برای همگان کمابیش یکسان است؛ چون هم دستگاه بینایی ما کمابیش یکسان است و هم دیدنی‌ها یکسان هستند؛ پس اختلاف زبان و مرز زبانی در آنجا برجسته نیست؛ در حالی که اختلاف زبان‌ها، یکی از آیات خدا است. زبان دیداری، کمابیش همگانی است و آن بخش از پیام‌های دیداری که خدا آفریده؛ یعنی آسمان و زمین، بسیار خوب و نشانگر خدا و آموزنده هستند. ولی پیام‌های دیداری‌ای ساختگی، همانند تندیس و فیلم‌هایی که دستکاری در جهان است، جای بررسی دارد.

4. 2. پُرچرب بودن زبان دیداری

چشم در هر نگاه، با سرعت نور، پیام‌های بسیاری را دریافت می‌کند. شتاب دریافت پیام‌های دیداری و شمار پیام‌های دریافتی در هر نگاه، بسیار بیشتر از شمار پیام‌های دریافتی واژگانی، در یک بازه زمانی یکسان است. از این‌رو پیامهای دیداری بسیار پرچرب‌تر و سنگین‌تر هستند و به گوارش و پردازش بیشتری نیاز دارند. همان‌گونه که خوردن هر روزه گوشت، سنگ‌دلی می‌آورد، دیدپایه بودن پیامها نیز بر دل، فکر و خرد ما سنگینی می‌کند.

4. 3. نارسایی جامه دیداری در بنیادهای ارزش انسان و ایمان

جامه دیداری یک کاستی بزرگ دارد؛ اینکه در برابر چیزهای نادیدنی مانند خدا و گستره چیزهای پنهان و غیب و ارزشهای معنوی و کیفی، لال و یا دچار کاستی بسیار است و این یعنی اساس شخصیت انسان که روح و ارزش‌های معنوی و ایمان به غیب است، در این جامه یا نمی‌آید یا فروکاست می‌شود. بنیاد دین «ایمان به غیب» است و غیب، نهان از چشم است! آیا با پیام دیداری می‌توانیم از «الذینَ یُؤمِنونَ بالغَیب» بهره‌مند شده، ایمان به غیب را بهینه گسترش داد؟ جامه دیداری پیوند ما با غیب را نیرومند نمی‌کند؛ بلکه روزبه‌روز غیب را از ما دورتر می‌کند.

4. 4. زبانآوری ستمگران در پیام‌های دیداری

خدا ما را آفریده است و زبان دارا و ندار و زبان شاه و داه (بنده) کمابیش یکسان است. زبان موسی و فرعون کمابیش هم‌توانش است. ولی در دیداری، توانش زبانی یکسان نیست. آیا زبان دیداری یک ستمدیده‌ی نادار با زبان دیداری یک ستمگرِ دارا یکی است؟ زبان دیداری فلسطین با زبان دیداری صهیون‌ها و هالیوود یکی است؟ اگر جامه‌ی پایه برای زبان، جامه دیداری باشد، ستمگران زبان‌دان و زبان‌دار هستند و ستمدیدگان، بی‌زبان! و این بزرگترین ستم است! بی‌گمان شرکت‌های بزرگ دارای زبان دیداری مانند «دیزنی» و «هالیوود» را نمی‌توان با زبان دیداری مستضعفان جهان یکسان پنداشت. مستکبران به گونه آگاهانه یا در بافت طبیعی گمراه‌گری، در پی کاهش هر چه بیشتر زبان واژگانی از بافت پیام دیداری هستند و برخی از پویانمایی‌ها؛ همانند «پلنگ صورتی» و «موش و گربه» را می‌توان در این راستا بررسی کرد. صهیونیزم روز‌به‌روز در حال گسترش داده‌نگاری (Infography) و کاهش زبان واژگانی و برچیدن مرزهای زبانی هستند. آنان جامه‌های دیداری را با سوگیری‌ها ویرانگر فرنگی، بر تن پیامها می‌کنند و این زبان را در همه جا می‌گسترانند.

اگر به جای میانداری و استخوان‌بندی جامه واژگانی در جامعه، جامه دیداری میاندار بشود، دیگر قرآن نمی‌تواند معجزه کند و معجزه‌های دیداری به میان می‌آید و پیغمبران آن جامعه نیز، چهره‌هایی خواهند بود که معجزه آنان جادوی دیداری است: «سَحَروا أعیُنَ النّاس» با میانداری جادوی هری‌پاتر، مرد عنکبوتی و بازی‌های رایانه‌ای.

4. 5. بررسی تابانی جامه واژگانی و تاری جامه دیداری

در زبان و جامه واژگانی هر واژه تعریف و بوم و مرز ویژه‌ای دارد. ولی در جامه دیداری، زمینه برداشت‌های گوناگونِ برآمده از سلیقه‌های رنگی و شکلی و پس زمینه‌های درونی بسیار گسترده می‌شود. پیام کوتاه، روشن و بُرّا، برتر از پیام دراز و آزارنده است و سخن باید سدید، استوار و بی‌رخنه باشد. «وَ قولوا قَولاً سَدیداً». ([4]، احزاب، 70) این در حالی است که جامه دیداری؛ به‌ویژه در چیزهای ارزشی و معنوی بسیار مبهم است. این تاری و «بَهْم»، همرسانی ما را «بهائمی» می‌کند. بی‌اعتنایی به دیدپایه شدن پیام در پرتو این آیه نیز یافت می‌شود: آیا می‌پنداری بیشترشان می‌شنوند و می‌خِرَدند؟ آنان جز همانند چارپایان نیستند؛ بلکه گمراه‌تر. «أَم تَحسَبُ أَنَّ أَکثَرَهُم یَسمَعونَ أَو یَعقِلُونَ إِن هُم إِلاَّ کالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ سَبیلا». ([4]، فرقان، 44) چنانکه در آیه دیگری یکی از رازهای دوزخی شدن برخی، نشنیدن پیام‌های شنیداری است: و گفتند اگر می‌شنیدیم یا خردورزی می‌کردیم، از گروه دوزخیان نبودیم. «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کنَّا فی‏ أَصحابِ السَّعیر». ([4]، ملک، 10) در اینجا نیز پیام دیداری رکن رستگاری نیست.

از این زاویه بهتر می‌توان هنر و معماری اسلامی و غربی را بازخوانی کرد. هنر اسلامی بیشتر واژه‌پایه است؛ چنانکه خطاطی کانون زیور ساختمان‌های دینی است و هنر است و آهنگ و آواز نیز بر کانون واژگان و سخن رشد می‌کند؛ چه در تلاوت قرآن و چه در ستایش خاندان پیغمبر و چه در مهر و شوقی پاک میان انسانها؛ نه این که خود آهنگ و نوا، جای خود واژه بنشیند و موسیقی بی‌کلام پی گرفته شود. مسیحیتِ دچار برخی کژی‌ها و یا دین‌واره‌های ساختگی بشری، اگر بخواهند به‌گونه واژه‌پایه همرسانی کنند، کاستیها و تناقضات آنها (مانند یک خدایی در عین سه خدایی) رو می‌آید و ناگزیرند که بر جهان مفاهیم و منطق گفتگو، تاری و ابهام بپاشند. ولی پیام اسلام، کوتاه، روشن و گویا است. اسلام، «مایه» درست را در «جامه» روشن واژگانی پیشکش می‌کند. زبان اسلام، «اذان» و واژگانی است و زبان ترسایی، «ناقوس» و آهنگ. در حرم‌ها و مسجدهای اسلامی بیشتر، از جامه واژگان و نوشته برای پیام‌ها بهره می‌برند و در دیرها از جامه دیداری و نگارگری و تندیس (التماثیل) که دید سه‌بُعدی (سه‌بر) می‌دهد. هنگامی که به دیرها می‌روی، یورش جامه دیداری پردازشگر مغز را پر می‌کند تا توان ارزیابی برخی باورهای نادرست ترسایان کاهش یابد. آهنگ هم همین آگاهی‌کاهی و به‌خود واداشتن را دارد. از این‌رو اسلام با آهنگ، نقاشی و تندیس‌سازی به گونه سنجیده روبرو شده است؛ نه ولنگارانه.

4. 6. مرزبانی انسان در زبان دیداری و زبان واژگانی

دانستیم که پیامهای دیداری بسیار پرمایه هستند و هزاران مایه را با یک دیدن به سرعت نور، به درون انسان می‌برند؛ مانند این که ما یک دهان داریم ولی با چندین قاشق و با شتاب بسیار بخواهیم خوراک را در آن بفشاریم. ازینرو خدا مرزبانی پیامهای دیداری را پلک چشم و گُمرک و مرزبانی بیرونی گذاشته است. چون هنگامی که صدها و هزاران پیام به درون ما می‌رود، کار پردازش درونی بسیار دشوار می‌شود و ما به پردازش و پیرایش و ویرایش بخشی از مایه‌های دریافت شده نمی‌رسیم و این پیامها بخش خودآگاه ما را کوچک کرده، مهندسی سازندگان پیامهای دیداری را در درون ما افزایش می‌دهند و ناخودآگاه ما را در چنبره مهندسی بیرونی دیگران گذاشته ما را دچار نسنجیدگی و ناهماهنگی می‌کند و کمابیش رفتارمان مانند «الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ» ([4]، بقره، 275) می‌شود. جامعه‌ای که بیش از اندازه دچار زبان دیداری بشود، به آسانی دچار یورش نرم دشمنانش شده است.

ما اگر قرمه سبزی بخوریم، توان شناخت خودآگاه ما این است که بگوییم خیلی خوشمزه بود یا چند مزه جداگانه را هم بربشمریم، ولی شکم ما دهها و صدها چیز را بی‌آنکه ما آگاه باشیم، گوارش کرده و به تن ما روانه می‌کند؛ حتی اگر زهری در خوارک باشد که ما مزه‌اش را نشناخته‌ایم. در دریافت پیام دیداری نیز ما ده‌ها چیز را با هم دریافت می‌کنیم؛ هر چند داوری آگاهانه ما درباره آن، این باشد که این چشم‌انداز زیبا بود؛ ولی در دلِ زیبایی این چشم‌انداز، ده‌ها پیام دیگر نیز دریافت شده است که برای ما کمابیش ناخودآگاه است. ولی در زبان و جامه شنیداری، مرزبان، درونی است و گوش ما پلک ندارد. زیرا هم شتاب دریافت امواج شنیداری 875 هزار برابر کمتر از شتاب پرتوهای دیداری است و هم انباشت پیام‌هایی که در یک بار شنیدن دریافت می‌کنیم، بسیار کمتر از پیام‌های دیداری است.

پیام واژگانی را می‌توان مانند مرزبانی درون کشور (فرودگاهی) دانست که شمار مسافران اندک است و آنان باید از جای ویژه مرزبانی فرودگاه بگذرند ولی پیام دیداری همانند سرازیر شدن انبوهی از بیگانگان به مرزهای کشور است که اگر وارد کشور بشوند، دیگر نمی‌توان به سادگی آنان را یافت و شناخت و باید دم مرز این کار را انجام داد؛ یعنی مرزبانی بیرونی در اینجا کارامد است.

یورش انبوه داده‌های پیام دیداری به ذهن و تغذیه ناخودآگاه ذهن از این داده‌ها، آفرینش چشم و گوش را نیز دگرگون کرده است؛ به‌گونه‌ای که گوش را نمی‌توان به سادگی بست ولی چشم را می‌توان با پلک بست. خدا به فرزندان آدم می‌فرماید: اگر چشمت تو را به‌ستوه آورد که به آنچه ناروا است بنگری، خدا تو را با دو پوشش (پلک) یاری کرده است؛ پس پلک فروبند و ننگر!؛ «إِنْ نَازَعَکَ بَصَرُکَ إِلی‏ بَعْضِ‏ مَا حَرَّمْتُ عَلَیک، فَقَدْ أَعَنْتُک عَلَیهِ بِطَبَقَینِ‏، فَأَطْبِقْ وَ لَا تَنْظُرْ». ([13]، ج 15، ص 502)

5    تراز کوتاهی و بلندی پیام

جامه تراز باید روشن، بُرّا و کوتاه باشد و با درازگویی سازگار نیست. ازین‌رو شیوه تراز گزارش یاری بینوایان، شیوه قرآن («وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتیماً وَ أَسیراً إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّه». [4]، انسان، 8 و 9) است تا شیوه ویکتور هوگو. البته گاهی نیاز است که چیزها را بسیار باز کرد که آن نیز جای خود دارد؛ ولی رویه نباید به گونه‌ای شود که ذائقه زبانی مردم از دریافت پیام تراز («أحسَنَ الحَدیثِ». [4]، زمر، 23) وازده شود. یکی از لغزشگاه‌های کلابهوس، همین درازگویی بسیاری از برنامه‌ها از10 تا 20 ساعت[4] و سِرتِقی در آن است. شیب‌گذاری «کلابهوس» به سوی درازگویی و ستیزگویی و بازوسازی برای شیطان است: «وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیوحُونَ إِلی‏ أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکم». ([4]، انعام، 121) خدا نمی‌فرماید خواست شیاطین «لِیقاتِلوکم» و جنگ و کشتار شما است؛ بلکه می‌فرماید خواست آنان «لِیُجَادِلوکم» و ستیزگویی است. چون ستیز، تن کسی را می‌زند و ستیزگویی، روان و ایمان وی را می‌زند و ستیزگویی خوی ابلیس است. (الْمِرَاءُ … خُلُقُ إِبْلِیسَ). ([15]، ص 171)[5]

کوتاه بودن پیامها در ساختار توئیتر، بسا از درازگویی کلابهوس هم بیمبارتر باشد؛ چون در آنجا افزون بر این که تبیین انجام نمی‌شود، ادعاکده است و شیب این ساختار ادعاپایه، به سوی دنباله‌رو پروری است (و الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُونَ أَ لَم تَرَ أَنَّهُم فی‏ کُلِّ وادٍ یَهیمونَ و أَنَّهُم یَقُولونَ ما لَایَفعَلون. [4]، شعراء، 224 تا 226). پس باید در پی ساختار تبیین‌پایه و بدون کم‌گویی یا زیادگویی بود؛ چیزی که کمابیش در ساختار «ایتا» می‌توان یافت.

6    گناه نگاه

چشم تنها دیدنی‌ها را می‌بیند و این یک کاستی است و می‌تواند سبب دور شدن از اصل باشد؛ زیرا خداوند دیدنی نیست؛ در این راستا، سخن امام حسین (ع) را می‌توان بررسی کرد: «تَرَدُّدِی فِی الْآثَارِ یوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ … أَ یَکونُ لِغَیرِک مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیسَ لَک حَتَّی یکونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَک … عَمِیَتْ عَینٌ لَا تَزَالُ عَلَیهَا رَقِیبا» ([17]، ج ‏1، ص 348)؛ سرگشتگی در آفریدگان، دوری دیدار را درپی دارد … آیا برای دیگران چیزی از آشکاری هست که تو نداشته باشی؟ تا او نمایاننده تو باشد؟ … کور است چشمی که همواره درگیر دیدن آفریدگان است!

از این نگاه، هر چه تراز ایمان کسی بالاتر برود، دیدنی‌ها، می‌توانند به دوری وی از مهر ویژه الهی بینجامند؛ زیرا سنخ رحمت بیشینه، دیدنی نیست و هر کس به دیدن پناه ببرد، از مهر بیشینه خدا دور می‌شود؛ به‌ویژه اگر هویت وی، «هویت نِگَرا» (الناظر) یا «هویت نگریسته» (المنظور) بشود؛ چنانکه برخی چهره‌های اینستاگرامی چنینند:

پیامبر خدا (ص) می‌فرماید: «لَعَنَ‏ اللَّهُ‏ النَّاظِرَ وَ الْمَنْظُورَ إِلَیهِ‏». ([18]، ج ‏2، ص 28) خدا از مهر خود دور می‌کند آنکه [هویتش] نگرنده یا نگریسته شده باشد. همین روایت، از امیرالمؤمنین (ع) هم آمده است. ([19]، ج 14، ص 271) این فرمایش در برابر «أَفَلا یَنظُرونَ إِلَی الإِبِلِ کیفَ خُلِقَت» ([4]، غاشیة، 17) نیست؛ زیرا در اینجا هویت بیننده «الناظر: نگرا» نمی‌شود، بلکه «نظر» و نگاه ما برای دیدن چیز درست و نیز درست دیدن؛ یعنی گذر از دیده و رسیدن به ندیده (خدا و توان آفرینش‌گری خدا) است.

7    زکات نگاه

چشم، دهش نیک خدا به ما است و چشم نداشتن چیز خوبی نیست، ولی باید چشم را از کاستی سرشتی و «گناه نگاه» و دور شدن از تراز رشد، پاک کرد. در اینجا منظور از «گناه نگاه»، نگاه کردن به چیز حرام نیست؛ بلکه نگاه‌پایه شدن جامه پیام و همرسانی است. راه پاکسازی و زکات چشم و رهایی از لعنت گناه نگاه چیست؟ حضرت امام صادق (ع) می‌فرماید: «فَزَکاةُ الْعَینِ النَّظْرَةُ بِالْعِبْرَةِ» ([20]، ص 51)؛ پاکسازی نگاه، در نگاه کردن همراه با گذر [از دیده‌ها] است. زکات چشم، نگاهی است که در پس آن پردازش دیده‌ها و خردورزی باشد و از پوسته محسوسات بگذرد و به مغز و معنا برسد. بهترین راه گذر از پوسته محسوسات آن است که اندازه دریافت‌های دیداری را با «چشم‌پوشی و غض بصر» بکاهیم و بیشتر به پیام واژگانی؛ مانند قرآن پناه ببریم.

افزون بر کاستی «گناه نگاه»، کاستی دیگر نگاه آن است که خدا به چشم، توان دیدن «غیب» و «خدا» را نمی‌دهد؛ آری، دیده‌ها او را در نمی‌یابند و او دیدگان را درمی‌یابد. (لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ. [4]، انعام، 103) پس باید به اندازه بایسته و برای بالا رفتن از نردبان نگاه و رسیدن به مغز و معنا، از آن بهره برد؛ نه این که هویت‌مان نگاه‌پایه بشود. شاید از همین رو حضرت یحیی (ع) می‌فرماید که مرگ در نزد من، خواستنی‌تر از نگاه نابایسته است. «الْمَوْتُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نَظْرَةٍ بِغَیرِ وَاجِبٍ». ([20]، ص 10)

پس خود نگاه، نخجیرگاه اهریمن است. («الْعُیونُ مَصائِدُ الشَّیطانَ». ([7]، ص 41. و [21]، ص 260) و «لَمْحَ الْعُیونِ‏ مَصَائِدُ الشَّیطَان‏». [22]، ص 151) نگاه تیری از تیرهای اهریمن است («النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیس». [23]، ص 93)؛ زیرا نگاه، بستر سطحی‌شدگی است و اگر زکات آن پرداخت نشود، به سطحی شدن ذائقه شناختی (پزیتیویزم) و نیز ذائقه گرایشی می‌انجامد. پس هر کس که بخواهد با سلامت از این شکارگاه بگذرد، باید زره زکات نگاه را بر چشم کند. به هر میزان که از داده‌های نگاهی بکاهیم، از آسیب نگاه در سطحی‌شدن ما نیز کاسته می‌شود و بستر ژرفنگری و درک شگفتی‌های عالم برای ما فراهم می‌شود. از این‌رو حضرت محمد (ص) می‌فرماید چشمان‌تان را درویش کنید تا بی‌گمان شگفتی‌ها را بنگرید.[6] «غُضُّوا أَبْصَارَکمْ تَرَوْنَ‏ الْعَجَائِب». ([20]، ص 9)

کارکرد «ناظر» و دیداری شدن کسی در بستر رسانه‌های دیداری مانند اینستاگرام، تنگ شدن زمینه برای اندیشیدن و سطحی نگری است و ترویج این رسانه در درون جامعه یعنی اسارت اندیشه و آزادی و جلوگیری از پرورش کسانی مانند ابوذر و تبعید آنان از جامعه! چون بیشترین پرستش ابوذر، «اندیشیدن و عبرت گرفتن» بود. «كَانَ أَکثَرُ عِبَادَةِ أَبِی‌ذَرٍّ خَصْلَتَینِ؛ التَّفَکُّرَ وَ الِاعْتِبَارَ». ([25]، ج 1، ص 42)

چشم دهش خدا است؛ چونانکه دیگر اعضای تن نیز دهش خدا است، ولی «چیزی در تن، کمتر از چشم، سپاس‌برانگیز نیست؛ پس خواسته‌اش را ندهید که شما را از یاد خدای عزیز و جلیل باز می‌دارد!». «لَیسَ فِی الْبَدَنِ أَقَلُ‏ شُکراً مِنَ‏ الْعَینِ‏ فَلَا تُعْطُوهَا سُؤْلَهَا فَتَشْغَلَکُمْ عَنْ ذِکرِ اللَّه عَزَّ وَ جَل». ([25]، ج ‏2، ص 629)

چرا باید دیده را درویش کرد؟ چون «هر چه دیده بیند دل کند یاد» چنانکه امام صادق (ع) می‌فرماید که چشم جاسوس دل و پیامرسان عقل است؛ پس چشم را از آنچه سزاوار دین نیست و دل آن را ناخوش می‌دارد و عقل آن را پس‌می‌زند، فروبند؛ «العَینُ جَاسُوسُ‏ الْقَلْبِ‏ وَ بَرِیدُ الْعَقْلِ فَغُضَّ بَصَرَکَ عَمَّا لَا یَلِیقُ بِدِینِک وَ یَکرَهُهُ قَلْبُک وَ یُنْکِرُهُ عَقْلُک». ([20]، ص 9)

بر پایه سخن معصوم (ع)، برخی از پیامدهای مهار چشم، آسودگی دل («مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ». [26]، ص 663) و کاهش اندوه («مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ قَلَّ أَسْفُهُ وَ أَمِنَ تَلَفَه». [26]، ص 663) است و برخی از آسیب‌های چشم، آشفتگی خاطر و رشک («مَنْ أَطْلَقَ نَاظِرَهُ أَتْعَبَ‏ خَاطِرَهُ‏ مَنْ تَتَابَعَتْ لَحَظَاتُهُ دَامَتْ حَسَرَاتُهُ». [23]، ص 93)، تباهی («مَنْ أَطْلَقَ طَرْفَهُ جَلَبَ‏ حَتْفَهُ‏». [26]، ص 663)، در پی داشتن رشک دیرپا («کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً». [27]، ج ‏1، ص 109) و برپا کردن کشتگاه هوس[7] است.

8    رسانه تراز؛ رفتار پنج لایه

افزون بر بهینگی مایه پیام، جامه پیام نیز باید به سوی بهینگی برود. هر یک از جامه‌های پیام، گستره‌ها و تنگناهای ویژه‌ای دارند که اگر در هم بپیوندند، ما را به جامه تراز همرسانی می‌رسانند.

جامه تراز برای همرسانی همگانی، جامه رفتار است که می‌تواند با بکارگیری همه لایه‌های نظام انسان و جامعه، بهترین، ژرفترین و ماناترین پیامها را همرسانی کند. جامه رفتار، بسیار نیرومندتر از جامه واژگانی است؛ تا جایی که جامه گفتار در برابر آن، نکوهش می‌شود و حتی قرآن نیز بدون کارکرد و رفتار خاندان پیغمبر (درودشان باد) ترازبخش هدایت نیست. امام صادق (ع) بر رسانه تراز پافشاری می‌فرماید که برای مردم با چیزی جز زبانتان به سوی حق فراخواننده باشید؛ چرا که مردم باید تکاپو و راستی و پرهیز شما را بنگرند. «کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ‏؛ لِیَرَوْا مِنْکمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ». ([29]، ص 359) اگر آن گونه که دین می‌فرماید، ما خوش‌پوش و خوشرو باشیم، بوی خوش بزنیم، سخن نیکو و خوش‌آهنگ به زبان برانیم، «گوش خوبی» باشیم، مهمان دوست باشیم و با هم دست بدهیم، می‌توانیم با هر پنج حس لایه عضو همرسانی کرده، دیگر لایه‌های سامانه همرسانی (حس، قلب، فکر و عقل) را نیز با «صله رحم»، دوستی، هم اندیشی و اخلاص بیفزاییم و بدانیم که دیدار برادران ایمانی (مُلاقاةُ الإِخوان) داروی بیمار عقل و باروری آن است؛ هر چند که بسیار کوتاه باشد. ([30]، ص 94) از این نگاه همرسانه تراز، در جهان بیرون است نه تنگنای مجازی. چه رسد به دنیای مجازی دچار پیام‌هایی با جامه دیدپایه و آن هم «صهیونیستاگرام» با آن تباهی و آلودگی در مایه پیامها. هر چند که خودِ فضای مجازی، دهشی خدایی است و باید به نیکی از آن بهره برد ولی بریدن از طبیعت، خانواده و جامعه و افتادن در جادوی مجازی و اعتیاد به آوردگاه جنگ‌های پیشرفته رسانه‌ای و نیز شناختی، چیزی است که حتی در شبکه‌های اجتماعی خوب نیز، در کمین ما است.

9    نتیجه‌گیری

دستاورد پیشرفته این نوشته، کاربست روش فقهی و بهره از سخن خدا و معصومین (ع) است. بنیادهای استوار فقه نشان می‌دهد که نگاه تراز و راهبردی در طراحی شبکه همرسانی، برپا داشتن صله رحم و زیارت رودررو در جامعه است و در آن جایی که باید از توانش شبکه‌های اجتماعی بهره برد، باید اندازه دیدپایگی جامه پیامها را شناخت و از درافتادن در نخجیرگاه اهریمنی دیدپایگی جامه دیداری، پرهیز کرد. گسترش «نگارداده» و خلیج کردن پیام‌های واژگانی، زدودن ذائقه همرسانی واژگانی را در پی خواهد داشت! تا جایی که نه تنها نمی‌توان «مظهر العجائب» را دید و سخن پیامبر خدا (ص)، «هجر» و هذیان پنداشته می‌شود؛ بلکه دیگر «حسبُنا کتابُ الله» هم گفته نخواهد شد؛ بلکه قرآن خدا و معجزه جاوید و جهانی نیز «هذیان»گویی و گفتاری «مهجور» پنداشته خواهد شد! این است بهای دیدپایه کردن همرسانی و آلودگی ذائقه‌ها به صهیونیستاگرام. از این‌رو باید با پژوهش‌های ریزکاوانه فقهی، طول هر یک از ضلع‌های جامه پیام را باید اندازه‌گرفت و هندسه منتظم جامه درست پیام را به‌دست آورد، رسانه تراز را پایه گذاشت.

منابع

از منبع رسمی مقاله (کتاب دومین همایش ملی فضای سایبر) دریافت شود.

ـــ پانوشتـ ــــــــ

[1]. حضرت موسی نیز درخواست دیدن خدا کرد: «… أَرِنی‏ أَنْظُرْ إِلَیک قالَ لَنْ تَرانی‏». ([4]، اعراف، 143). المیزان می‌گوید «أرنی انظر» یعنی پی بردن به خدا با علم حضوری؛ مانند دانش ما به خویش و حالات خودمان؛ نه علم حصولی. اگر چنین است، پاسخ نباید نفی همواره و نفی آن در آینده (فسوف) باشد؛ چون به این معنا خدا در مراتب گوناگونی دریافتنی است؛ چنانکه حضرت محمد (ص) در معراج خدا را با دل دید: «ما کذب الفؤاد ما رأی افتمارونه علی ما یری و لقد رَآه نزلة اخری». ([4]، نجم، 11 تا 13). المیزان می‌گوید «لَن ترانی» یعنی در این دنیا دیدن من شدنی نیست ولی در آخرت می‌بینی. یعنی زمان پسین و پیشین در تراز مقام و عالمیت حضرت موسی کارا است که تا آخر زندگی این جهانی توان دریافت حضوری از خدا ندارد و در رستاخیز به این توان می‌رسد؟ المیزان می‌گوید توبه حضرت موسی هم تنها برای درخواست دیدن در دنیا بود. ([6]، ج 8، ص 313). به هر روی علی (ع) می‌فرماید «ما رایت شیئا الا ورأیت‏ اللَّه‏ قبله‏ وبعده» ([9]، ج 1، ص 115) و نیز «رأیته‏ فعبدته‏ لم أعبد ربّاً لم أره» ([10]، ج 1، ص 331).

[2]. در پیام شنیداری نیز نیت بسیار کارگشا است: «إِذَا طابَقَ الکلَامُ نِیَّةَ المتَکلِّمِ‏ قَبِلَهُ السّامِعُ و إِذا خالَفَ نِیَّتَهُ لَم یَقَع مَوقِعَهُ». ([7]، ص 131). آن سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

[3]. چنانکه امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید نگاه نخست بهره تو است و نگاه دوم بر تو است؛ نه بهره تو و نگاه سوم تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است. ([12]، ج ‏2، ص 202). امام صادق (ع): «أَوَّلُ النَّظرَةِ لَک و الثّانِیةُ عَلَیک و لا لَک و الثّالِثَةُ فِیها الهَلاکُ». ([8]، ج ‏3، ص 474). امام صادق (ع): «النَّظرَةُ بَعدَ النَّظرَةِ تَزرَعُ فِی الْقَلبِ الشَّهوَةَ و کفَى بِها لِصاحِبِها فِتنَةً». ([8]، ج ‏4، ص 18). نگاهِ پس از نگاه، در دل هوس می‌کارد و برای ایجاد فتنه برای صاحبش بس است.

[4]. امیرالمؤمنین: «إِذَا تَمَ‏ الْعَقْلُ‏ نَقَصَ الْکلَام» ([14]، ص 480). «وَ مَنْ‏ کَثُرَ کلَامُهُ‏ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ کثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ» ([14]، ص 536 و [5]، ج 2، ص 14). یکی از رازهای ناسزاگویی‌های بسیار در کلابهوس، همین پرگویی و لغزش بسیار و به دنبال آن، بی‌آزرمی است. برنامه‌های کلابهوس ساعت‌ها به درازا می‌کشد، 5، 10 و گاه تا 20 ساعت که چه بسا آمیخته به ناسزاهای بسیار زشت است.

[5]. «ستیز»، تخم شر است (المراءُ بذرُ الشَّر. [7]، ص 33) و پیامد آن هم کورتر شدن گره‌ها و کینه‌ورزی بیشتر است (ثَمَرَةُ الْمِرَاءِ الشَّحْنَاءُ؛ [7]، ص 208). سِرتِقی، تباهی و حبط خوبی‌های گذشته و گناهی در رده پس از بت‌پرستی است: «حضرت محمد (ص): أَوَّلُ مَا نَهَانِی عَنْهُ رَبِّی بَعْدَ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ الْمِرَاءُ» ([16]، ج 2، ص 139) بسیاری از دشمنان اسلام، مشکل فکری ندارند، کینه قلبی یا عناد عقلی دارند: «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلىَ أَکثرَهِمْ فهُمْ لَا یُؤْمِنُون». ([4]، یس، 7).

[6]. چون علی (ع) مظهر عجایب است (یا مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ. [24]، ص 208)، طبعاً چشم فروبندی می‌تواند سبب دیدار امیرالمؤمین شود؛ چنانکه مشهور است علامه جعفری پس از ترک تماشای عکس ملکه زیبایی، توانست چهره امیرالمؤمنین (ع) را بنگرد.

[7]. امام صادق (ع): «النَّظْرَةُ بَعْدَ النَّظْرَةِ تَزْرَعُ فِی الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفَی بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً». ([8]، ج ‏4، ص 18). امام صادق (ع) از حضرت مسیح (ع): «إِیاکمْ‏ وَ النَّظْرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِی قَلْبِ صَاحِبِهَا الشَّهْوَةَ وَ کفَی بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً». ([28]، ص 208).

ابوالفضل امامی، مجتبی شیخی، مصطفی میرزایی

همچنین ببینید

زبان فارسی را اردو نکنیم!

به نام خدای مهرای ویژامهر! با یاری خدای، ما در پی راه‌اندازی فقه زبان فارسی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *