راه شناخت عقل؛ طراحی ابردانش

شکافت شخصیت؛ ابرشناخت انسان«عقل» گوهر شخصیت انسان و عنصر حیاتی وی است. اما چگونه باید پی برد که کسی عقل دارد یا ندارد؟ آیا اندیشه خوب، یا عواطف معنوی خوب یا شبکه ارتباطی با افراد خوب یا رفتار خوب یا هر چهار مورد، می تواند دلیلی بر خوب بودن عقل و لذا خوب بودن انسان باشد؟ در مقابل، آیا بد بودن کار کسی می تواند دلیل بی عقلی و بد بودن وی باشد؟ یعنی اگر کسی حجابش درست نبود به معنای این است که آدم بدی است و با استناد به فرمایش قدسی حضرت حق در کلام امام صادق علیه السلام، باید بر وی خشم گرفت؟

اهل خدا کسانی هستند که در برابر حلال شمردن حرام خداوند، مانند ببر زخم خورده خشمناک می شوند.[۱]

در این هنگام، آیا باید مانند ببر زخمی به سمت او حمله ببریم؟ چنان که امیرالمؤمنین می فرمایند، پاسخ منفی است؛ چون باید بین عمق و سطح فرد جداسازی کرد:

خداوند متعال گاه بنده اش را دوست دارد ولی عملش را دشمن می دارد و گاه عملش را دوست داشته ولی بدنی که آن عمل را بجا آورده است دشمن می دارد.[۲]

پس چه راهی برای شناخت عقل وجود دارد؟ به نظر می رسد که برای ارزیابی عقل یک فرد یا جامعه، باید آنان را در شرایط شکافت شخصیتی قرار داد و پس از شکافت سطح شخصیت وی؛ یعنی سطح اعضایی، سطح حواسی، سطح قلبی و سطح فکری، عمق حیاتی یا عمق استراتژیک وی را ارزیابی کرد. امیرالمومنین علیه السلام برای شناخت عنصر عقل، می فرماید:

و فِی تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَال[۳] در دگرگونی حال ها، دانش گوهر مردان است.

یعنی در دگردیسی ها و سختی ها، که سطح شخصیت افراد دچار شکافت می شود، می توان گوهر اصلی شخصیت انسان را شناخت. هم چنین است روایاتی که برای انتخاب دوست به ارزیابی رفتار وی در سه موضع غضب اشاره می کند، نشانه توجه دقیق ائمه معصومین، به امکان شناخت عقل در شرایط دشوار شکافت شخصیت است.

در گفتگوهای روزمره هم گاهی شنیده می شود که می گویند: «کاری نکن که آن روی من بالا بیاید» یعنی در هنگام خشم، چون انسان سامانه مراقبت آگاهانه و ارادی از رفتار خود را از دست می دهد، هویتش آشکار می شود؛ حال اگر فرد خشمگین انسان مومنی باشد، در هنگام خشم، هویت حقیقی اش که همان رحمت و مهربانی است خود را نشان می دهد؛ چنانکه خداوند می فرماید:

وَ الَّذینَ یجْتَنِبُونَ کبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یغْفِرُونَ؛[۴] مومنین کسانی هستند که از گناهان بزرگ و فحشاها دوری می کنند و آنگاه که خشمگین شدند، می بخشایند!

پانوشتـــــــــــــــــــ

[۱]. «وَ الَّذِینَ یغْضَبُونَ لِمَحَارِمِی إِذَا اسْتُحِلَّتْ مِثْلَ النَّمِرِ إِذَا جُرِحَ» محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص۱۴۷.

[۲]. امیر المؤمنین (ع) در نهج البلاغه از پیامبر اسلام (ص): «قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْعَبْدَ وَ یبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ یحِبُّ الْعَمَلَ وَ یبْغِضُ بَدَنَهُ.» محمد بن حسین موسوی (سید رضی) نهج البلاغه خطبه ۱۵۴.

[۳]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص۲۲. و نیز نهج‏البلاغه، حکمت ۲۱۷. در غرر الحکم، ص۱۰۰، مضمون مشابهی آمده است: «فِی تَصَارِیفِ الْأَحْوَالِ تُعْرَفُ جَوَاهِرُ الرِّجَالِ» تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏‏، ص۱۰۰ و ۱۰۱. «الْمَرْءُ یَتَغَیَّرُ فِی ثَلَاثٍ الْقُرْبِ مِنَ الْمُلُوکِ وَ الْوِلَایَاتِ وَ الْغَنَاءُ مِنْ [بَعْدِ] الْفَقْرِ فَمَنْ‏ لَمْ یَتَغَیَّرْ فِی هَذِهِ فَهُوَ ذُو عَقْلٍ قَوِیمٍ وَ خُلُقٍ مُسْتَقِیم» همان، ص۳۴۲ و۳۴۳. «سِتَّهٌ تُخْتَبَرُ بِهَا عُقُولُ الرِّجَالِ الْمُصَاحَبَهُ وَ الْمُعَامَلَهُ وَ الْوِلَایَهُ وَ الْعَزْلُ وَ الْغِنَى وَ الْفَقْر» همان، ص۳۴۳. «الْغِنَی وَ الْفَقْرُ یکشِفَانِ جَوَاهِرَ الرِّجَالِ وَ أَوْصَافَهَا» همان، ص۳۶۶ و نیز «الْمَالُ یبْدِی جَوَاهِرَ الرِّجَالِ وَ خَلَائِقَهَا». همان، ص۳۷۰.

[۴]. قرآن، ۴۲ (شوری): ۳۷.

مرجع طراحی ابردانش؛ شبکه پیام رسانی سروش؛ کَنال ابرپردازه: sapp.ir/abarpardaze

همچنین ببینید

ابرفقه

دید فلسفی، فقهی و ابرفقهی به تَک‌پند خدا؛ قیام و انقلاب

معمای پیچیده: اول عقل و قیام و سپس فکر ابرفقه نمی‌گوید «نخست اندیشه، سپس اقدام» …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *