برفقه عزاداری؛ امیرکاوی ارزش اشک عاشورایی

چیستی امیرپردازه

امیرالمؤمنین (ع) یک نظام ساده و کاملاً عادی را در تبیین لایه های انسان و جامعه بیان می کند:

الْعُقُولُ أَئِمَّهُ الْأَفْکارِ وَ الْأَفْکارُ أَئِمَّهُ الْقُلُوبِ وَ الْقُلُوبُ أَئِمَّهُ الْحَوَاسِّ وَ الْحَوَاسُّ أَئِمَّهُ الْأَعْضَاء (، بحار، ۱: ۹۶) عقل‌ها، ائمه فکرها هستند و فکرها، ائمه دل‌ها هستند و دل‌ها ائمه حسّ‌ها هستند و حسّ‌ها، ائمه عضوها.

تبیین مثالی امیرپردازه

انسان همانند خودرویی است که اعضای او، کارکرد بدنه خودرو، سامانه عصبی وی کارکرد سامانه انتقال نیرو و انتقال پیام، قلب او همانند پیشران، و فکر او همانند چراغ خودرو و سامانه راهیابی (ناوبری) است؛ و عقل نقش راننده خودرو را انجام می دهد و رانندگی درست یعنی تعقل و تنظیم تمام توانش ها در راستای هدف.

تبیین امیرعزاداری

عزاداری عضوی

هماهنگ کردن ظاهر بدن با عزا؛ یعنی پوشیدن لباس مشکلی، سینه زدن و دیگر امور مربوط به وضعیت ظاهری بدن

عزاداری حسی

تراز کردن شبکه ارتباطی در فضای واقعی و مجازی با معیارهای فرد حسینی و عزادار امام حسین؛ یعنی حتی دریافت داده یا ارسال داده ها در شبکه مجازی و واقعی که در ایام عادی نادرست نیست، ممکن است در محرم و برای عزادار حسینی نادرست باشد؛ چنان که لباس گُلگُلی چنین است.

عزاداری قلبی

خوشی و ناخوشی کردن ما باید تناسب با فرد حسینی و عزادار باشد؛ دوست داشتن و دشمن داشتن ما باید تناسب یابد. قدری از افراط و تفریط های عاطفی باید تراز شود.

عزاداری فکری

قواره شدن فکر با تراز اندیشه حسینی و اندیشیدن در چرایی عاشورا و درس ها و عبرتها و فاصله گرفتن از تحلیل هایی که ممکن است گوشه قبای عاشورا و امام حسین علیه السلام را بگیرد.

عزاداری عقلی

افراد محب امام حسین و بَکّاء که مثلا در قبل از انقلاب هم داشتیم؛ گویا در محرم، عزیزتر از فرزندشان کشته شده بود؛ شاید کسانی مثل علامه طباطبایی یا سید احمد خوانساری را بتوان این چنین دانست.

نسبت عزاداری ها

عزاداری عضوی معمولا آسانتر است و گام نخست برای تمرین عزاداری حسینی است. اما شاگرد امام حسین در کلاس نخست نمی ماند و رشد می کند؛ در گام بعد، ضمن حفظ عزاداری عضوی، نوبت به عزاداری حسی می رسد، عزاداری حسی یعنی تراز کردن شبکه ارتباطی و حس برونی مان با صداقت و درستکاری حس درونی در خودمان و در جامعه؛ یعنی پالایش ارتباطی خویش و شبکه ارتباطی جامعه. سپس به عزاداری قلبی می رسیم که رفیق بازی افراطی یا کم محبتی نسبت به اطرافیان تراز می شود و این محبت در خدمت امام حسین (ع) و محبانش قرار می گیرد: «و ولیّ لمن والاکم و عدو لمن عاداکم مصباح المتهجد، ۲: ۷۷۵» و در گام پنجم فرد در جوهره وجودش عزادار است.

تفاوت دستگاه امام حسین با دستگاه دیگر معصومین

آیا دستگاه امام حسین دستگاه ویژه ای است و نظام محاسباتی اش با نام محاسباتی دستگاه امیرالمؤمنین (ع) تفاوت دارد؟ شیخ جعفر شوشتری به درستی ادعا می کند که باب حسین (ع) اوسع است و کشتی نجات وی اسرع است (الخصائص الحسینیه: ۱۴)؛ شاید این تفاوت در بیان پیامبر به شکل «حسین منی و انا من حسین؛ کامل الزیارات: ۵۲» بیان شده باشد. یعنی کسانی نمی توانند سوار کشتی سایر معصومین شوند، زیرا جا برای هر کسی ندارد؟ اما وسعت کشتی امام حسین این جا را به برخی جاماندگان کشتی نجات می دهد. دیگر این که در عصر شتاب حرکت و درک اهمیت لحظه ها و ذره ها، اسرع بودن کشتی حسین می تواند اولویت خود را به سرعت بیابد.

نسبت اشک عاشورایی و بهشت

آیا یک قطره اشک برای امام حسین (ع) یا یک استکان چای در مجلس عزای حسینی دادن مساوی با بهشت و خاموش شدن همه آتش های جهنم و حتی برزخ است؟ آیا نیست؟ ماجرا چیست؟

پاسخ هم مثبت است و هم منفی؛ برای کسی که در مرتبه عزاداری عضوی است؛ یک استکان چای دادن می تواند همه آتش برزخ و جهنم را خاموش کند. برای کسی که در مرتبه عزاداری حسی است، یک سخن نگفتن یا یک سخن نشنیدن یا خارج شدن از یک شبکه یا گروه مجازی به پاس عزاداری، می تواند تمام آتش جهنم و بزرخش را خاموش کند؛ ولو هر چند گناهکار باشد. برای کسی که در مقام عزاداری قلبی است، یک اشک شوق یا عزا برای حسین کار را تمام می کند؛ زیرا این بزرگترین داشته او در این مرتبه است. اما برای کسی که این مقام و این کلاس را گذرانده است، باید یک قطره اندیشه اش امام حسینی بشود و برای کسی که اندیشه اش هم حسینی شده است، باید یک قطره از جوهره وجودش حسینی شود تا کارکرد یک استکان چای دادن در مرتبه نخست داشته باشد.

و کسی که جوهره و عقلش هم اجمالا حسینی شد، باید یک قطره از تعقل حسینی را انجام دهد تا کارکرد یک قطره اشک در مرتبه سوم (قلب) را داشته باشد. در این حال اگر وی جزء عزاداران عقلی نیز باشد و چنان جوهرش در ماتم حسینی بسوزد که جزء بَکائین باشد، باز هم ممکن است به پای کسی نرسد که در مرتبه رشد عزاداری عضوی، یک کفش عزاداران را مرتب کرده است.

عزاداری تعقلی امام خمینی

امام خمینی رحمه الله علیه در پیش از انقلاب از مقام عزاداری عقلی به عزاداری تعقلی رسید. او تمام حوزه های شخصی خود (عضو، حس، قلب، فکر و عقل) را به گونه ای مرتبط و همسو حسینی و عزادار کرد و آنگاه توانست اجمالا تمام لایه های جامعه را درگیر «حیات و ممات» حسین گونه کند. او امام حسین و عزاداری را از یک رسم به یک رسم کننده خطوط سعادت تبدیل کرد. او امام حسین را از حسینیه و محرم به شهر و ادارات و وزارت خانه و مجلس و نظام کشاند و در تمام طول سال استمرار بخشید.

گام دوم انقلاب، حسینی تر: شتابان تر و گستردهتر کردن حرکت انقلاب

این اوج عزاداری است و اکنون در گام دوم انقلاب اسلامی باید عزاداری تعقلی را رشد بدهیم؛ باید همه لایه های هویت خود و جامعه را با شتاب و گستره کشتی حسین (ع) (اوسع و اسرع) هماهنگ کرد.

باید به سوی «نجات بندگان خدا از «الجهاله و حیره الضلاله. کتاب المزار: ۱۰۸» حرکت کرد. امام خمینی به ما آموخت که «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» یعنی چه! او عملا هویت جامعه را با دوستان حسینی در جهان سلمی کرد و با دشمنان حسین ع حربی کرد. نه این که فقط زیارت عاشورا را بخواند، بلکه زیارت عاشورا را اجرا کرد، خمینی و بسیجیانش هیچ نامه ای برای امام حسین ننگاشتند، اما دویست هزار شهید برایش فرستادند تا روح علی اصغرش شاد شود و اهداف خداوند محقق شود؛ خدایا کار مردم ایران حججی دادن است و این چنین، حجت را برای حضرت حجت تمام کردیم که حالا دیگر بیاید!

نکته سلم لمن سالمکم

ما نمی گوییم هر کس با من خوب است، با او خوبم، بلکه می گوییم من که باشم؟ هر کس با حسین خوب است، حتی اگر با من بد باشد، من با وی سر آشتی و نیکی دارم و هر کس با حسین ع بد است، حتی اگر فرزند یا والدینم باشند، من با آنان بد هستم؛ چه رسد استکبار.

این فراز خیلی به انسان صبر عاشقانه و تحمل پذیر در برای دشمنی های خانگی و خویشاوندان و دوستان و جریان و حزب سیاسی رقیب می دهد.

آقا هر کس چپ یا راست است باشد، اگر حسینی است، من دوستش دارم و دیگر با وی بد نمی کنم و به وی بد نمی گویم. بلکه با اشکالاتش آن هم با عشق به خودش، مخالفت می کنم. با این نگاه چقدر روابط اصلاح می شود؟ چقدر غصه های جانکاه، تحمل پذیر می شوند. چقدر عروس و مادر شوهر و رقبای انتخاباتی و دوستان و … روابط شان زیباتر می شود؟

روضه خوانی

امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به پشت خیمه ها می رود، خارها را می کند تا فردا پای فرزندانش را نخلد؛ آری «لا یترک المیسور بالمعسور» عوالی، ۴: ۵۸؛ وقتی نمی شود همه خارها را کند، دست کم می شود برخی را کند. اکنون فرزندان فاطمه زهرا و علی (انا و علیٌّ ابوا هذه الامه. کمال الدین، ۱: ۲۶۱) در زمین ادارات و جامعه و فرهنگ و سیاست و اقتصاد، با خارهایی مواجهند، شما را به خدا هر کسی به شوق حسین هر خواری را که می تواند از سر راه بردارد.

یکی از حماسه های عاشقانه و سوزناک شب عاشورا، جلسه حضرت زینب در خدمت امام حسین و نگرانی از بی وفایی یارانش در فردا بود؛ حبیب ماجرا را از هلال می شنود و می رود پی رفقا و ماجرای اضطراب حضرت زینب را بیان می کند و همگی خدمت امام حسین علیه السلام و حضرت زینب می رسند و ابراز وفاداری می کنند تا قلب مبارک حضرت زینب آرام بگیرد (الدمعه الساکبه، ج۴، ص۲۷۴).

قلبی که بعد از عاشورا فقط باید گفت امان از دل زینب. همین زینب همین امشب هم در همین خیمه های عزا می آید و نگران فردا است که آیا امام زمان مان را تنها می گذاریم یا نه؟ آیا نائبش را یاری می کنیم یا نه؟ اگر هستید همه بگوییم یا حسین یا زینب یا صاحب الزمان؛ لبیک یا خامنه ای.

با ویرایش List Tab

همچنین ببینید

امر رهبری به فیلتر سلطه دشمن در فضای مجازی

هندسه فرمایش‌های ولیّ امر درباره فضای مجازی به نام خدای مهرای ویژامهر و سلام بر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *