تحریف امام و هاشمی شناسی2: آیا امام به فکر آخرت نبود، خنثی، بی خط و آسایش طلب بود؟

تحریف-امام2نگاهی به مواضع هاشمی پس از انتخاب بنی صدر، به ویژه در نامه 25 بهمن 1359 که در سال 1389 نیز در سایت هاشمی بازنشر یافت! بستری برای سوء استفاده دشمن و ترور شخصیت ولیّ فقیه است و وقتی با واکنش های امام بررسی شود، کامل ترین درس هاشمی شناسی است! در پی اختلافاتی که بین نیروهای ارزشی نظام[1] با بنی صدر فراری به وجود آمده بود، جناب هاشمی، بدون فهم صحیح حکمت حرکت امام، نامه بسیار تندی به امام خمینی می نویسد؛ در بند سوم از آن چنین آمده است:

«تبلیغات متمرکز مخالفان –که از مقام رسمی و تریبونهای رسمی در رُل مخالف و اقلیت سخن می‌گویند- و نصایح کلی و عام جنابعالی و سکوت و ملاحظات ما که علل موضع‌گیریها را روشن نکرده‌ایم، وضعی به وجود آورده که خیلی‌ها خیال می‌کنند ما و طرف ما بر سر قدرت اختلاف داریم و دو طرف را متساویاً مقصر یا قاصر یا … می‌دانند. ما برای حفظ آرامش نمی‌توانیم مطالب واقعی خودمان را بگوئیم و جنابعالی هم صلاح ندانسته‌اید که مردم را از ابهام و تحیر درآورید[2]. خود شما می‌دانید که موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما، دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است، بعد از پیروزی معمولاً ما مسامحه‌هائی در اینگونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید، اما نظرات شما را با تعدیلهائی اجرا می‌کردیم؛ شما اجازه ورود افراد تارک‌الصلوة یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمی‌دادید، شما روزنامه آیندگان و … تحریم می‌کردید، شما از حضور زنان بی‌حجاب در ادارات مانع بودید، شما از وجود موسیقی و زن بی‌حجاب در رادیو تلویزیون جلوگیری می‌کردید؟ همین‌ها موارد اختلاف ما با آنها است. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بی‌طرف بگیرید؟ آیا بی‌خط بودن و آسایش طلبی را می‌پسندید؟ البته اگر مصلحت می‌دانید که مقام رهبری در همین موضع باشد و سربازان خیر و شر جریانات را تحمل کنند، ما از جان و دل حاضر به پذیرش این مصلحت هستیم، ولی لااقل به خود ما بگوئید[3]. آیا رواست که همه گروه دوستان ما به اضافه اکثریت مدرسین و فضلاء قم و ائمه جمعه و جماعات و … در یک طرف اختلاف و شخص آقای بنی صدر در یک طرف و جنابعالی موضع ناصح بی‌طرف داشته باشید؟ مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ[4] چگونه می‌کند؟»[5].

در این بند از نامه، احتمالا جناب هاشمی سعی می کند خود را از اتهام قدرت طلبی مبرّا کند، و به دیگران نسبت دهد، هر چند ممکن است که از عبارت وی رهزن باشد و موهم این باشد که امام خمینی وظیفه اش را به خاطر چیزهایی رها کرده است که تاریخ درباره آن قضاوت خواهد کرد.

امام خمینی مدتی بعد در اولین جلسه با مجلس شورای وقت، به ریاست جناب هاشمی، سخنان معناداری بیان می کند: «دعواهاى ما دعوايى نيست كه براى خدا باشد. اين را همه از گوشتان بيرون كنيد! همه‏تان همه ما، از گوشمان بيرون كنيم كه دعواى ما براى خدا است، ما براى مصالح اسلام دعوا مى‏كنيم. خير! مسئله اين حرفها نيست. من را نمى‏شود بازى داد! دعواى خود من و شما و همه كسانى كه دعوا مى‏كنند همه براى خودشان است. همه مى‏گويند پيش بده براى ما! همه مى‏خواهند تمام اين قدرت چى چى… اينها تلبيسات ابليس است كه بر ما غلبه كرده است. و اين تلبيسات ابليسى را چنانچه مسامحه كنيد، شما را به جهنم مى‏فرستد! در همين دنيا هم به تباهى مى‏كشد. در همين دنيا ايستاده است اين تلبيس نفسانى و اين شيطان نفس ايستاده است تا آنجايى كه همه چيز دنيا را به باد فنا بدهد. هيتلر حاضر بود تمام بشر از بين برود، و خودش در آن قدرت همان آلمان باقى باشد. آن نژاد بالاتر و اين چيزى كه در مغز هيتلر بود در مغز همه شما هست! خودتان غفلت كرده‏ ايد. در مغز همه اين مطلب هست كه همه بروند و من [باشم‏]! تا نرويد سراغ اينكه يك انصافى در كار باشد، يك توجهى به خدا در كار باشد. يك حسابى در كار باشد، كه خودتان از خودتان حساب بكشيد كه من امروز مى‏خواهم چه بكنم، مى‏خواهم‏ همه مملكت ايران را به هم بزنم براى اينكه من باشم و هيچ كس نباشد نه، همه باشيد، و همه هم حفظ كنيد مملكت را … واقعاً سرفرود بياوريد به قانون؛ و واقعاً سر فرود بياوريد به اسلام. لفظ را همه مى‏گويند. شايد شيطان را هم ازش بپرسند، مى‏گويد من انقلابى هستم! … اين جمهورى را تضعيفش نكنيد. بترسيد از آن روزى كه مردم بفهمند در باطن ذات شما چيست، و يك انفجار حاصل بشود»[6].

آنچه از کلام امام راحل پس از نامه تند هاشمی بر می آید این است که دعواهای آن ایام، برای حب نفس و حب دنیا و ریاست است و امام تاکید می کند که «من را نمى‏شود بازى داد!» دقیقا همان چیزهایی که هاشمی آن را موضع «ناصح بی طرف» و رها کردن مردم در برهوت حیرت می داند، دوباره با تاکید غلیظ و شدید در بیان امام خودنمایی می کند.

با مراجعه به مطالبی که از آن زمان نشت کرده است نیز، می توان تاییدی بر برداشت خود از سخنان امام خمینی آورد؛ این تأیید را از خاطرات ناطق نوری ذکر می کنیم: «آقای هاشمی چند دفعه این اختلافات را با امام در میان گذاشته بود و امام به ایشان فرموده بود: “بروید به فکر آخرت باشید.” ایشان عصبانی شده بود و به امام گفته بود: “همه اش که ما نباید فکر آخرت باشیم یک خرده شما هم به فکر آخرتتان باشید»[7].

امام خمینی در 4 بهمن 1359؛ یعنی 20 روز پیش از نامه تند هاشمی، سخنرانى حیرت آوری در جمع هيأت دولت و نمايندگان مجلس، درباره پرهیز از حب نفس و حب دنیا و ضرورت دلگرم نمودن مردم دارد که به گزیده ای جامع از آن اشاره می شود. مخاطبان اصلی امام خمینی، دولت با ریاست بنی صدر و مجلس به ریاست هاشمی بوده است، شاید خیلی بی راه نباشد که مخاطب اصلی را همان هاشمی و بنی صدر بدانیم؛ سخنانی تکان دهنده ای که به نظر می رسد نشانی از تاثیرگذاری مورد انتظار امام بر هاشمی در نامه تند هاشمی به امام دیده نمی شود و امروز همان عیب های هولناک و مهیبی که در کلام امام به صورت کلی ذکر شده است، برخی از نزدیکان امام مانند سید حمید روحانی صریحاً به هاشمی[8] نسبت می دهند:

امام در این جلسه[9] یک دوره کامل خودسازی و چکیده ای از چهل حدیث را ارائه می کند؛ ایشان ابتدا به هدف بعثت انبیاء؛ یعنی تربیت انسان اشاره می کند، سپس حب نفس را بزرگترین مانع تحقق تربیت الهی می شمارد و به یک مورد از بزنگاه های حب نفس اشاره می کند: «ممكن است كه بسيارى از اشخاص حتى خودشان هم توجه نداشته باشند به اينكه بنده خودشان هستند، نه بنده خدا. يك عملى از يك شخص در يك محيط در يك ساعت از يك شخص صادر مى‏شود، دو نفر كه اين عمل را مى‏بينند يكى از اينها با اين دشمن است، اين عمل را بد مى‏بيند و يكى از آنها كه با اين دوست است اين عمل را خوب مى‏بيند. عمل از يك آدم است، در يك وقت است، در يك محيط است، در يك شرايط است، همه چيزهايش باهم مجتمع است. لكن براى آن گرفتارى كه بيننده دارد، آن عدم آزادى كه بيننده دارد و اسير هواى نفس است؛ اين عمل را عيناً خوب مى‏بيند، اگر با آن آدم خوب باشد. و اين عمل را عيناً بد مى‏بيند، چنانچه با آن آدم بد باشد. و انسان خودش هم متوجه نيست». در ادامه به یکی از نمودهای اصلی حب نفس؛ یعنی حب دنیا اشاره می کند: «تعلق به اين دنيا، اين اسباب اين مى‏شود كه انسان را مُنْحَط مى‏كند».

سپس در نفی رقابت بر سر محبوبیت یا ریاست که ناشی از حب نفس است می گوید: «انبيا اين‏طور بودند. انبيا غصه مى‏خوردند براى كفار، غصه مى‏خوردند براى منافقين كه چرا بايد اينها اين‏طور باشند».

از این جا امام خمینی مصداقی تر درباره وضعیت نزاع بنی صدر فراری و مخالفانش می پردازد و سعی می کند با پرهیز دادن از حب نفس و حب دنیا، یکی از بزنگاه های مهم اشتباهات طرفین را نشان دهد: «انسان اگر بخواهد حكم بكند به يك مطلبى، تصديق كند در باطن يك مطلبى را. اول برود سراغ خودش، خودش ببيند چكاره است. انسان آن كنار بنشيند و نظرش را به عيوب مردم بيندازد يا محسَّنات ديگران را عيبجويى بكند يا بديهاى ديگران را تحسين بكند، خوب اين يكى امرش آسان است. … اما اگر انسان اول نشست و پيش دل خودش نشست، پيش افكار خودش نشست، ببيند خودش چكاره هست، امتحان كند خودش را، اگر يك پيروزى از دشمن حاصل شد، براى اسلام و به صلاح اسلام بود، ببيند اين خوشحال مى‏شود از اين و تبريك به حسب قلبش مى‏گويد به اين دشمن يا نه بدش‏ مى‏آيد از پيروزى اسلام كه به دست اين، واقع شده است؛ مى‏خواهد اسلام پيروز نباشد كه مبادا اين آدم پيروز بشود. … آنهايى كه در يك عملى با هم دشمنى دارند، يك عملى كه صادر مى‏شود، مى‏روند سراغ آن جهات ضعفش. جهات قوتش را اصلًا نمى‏گويند. ساكت مى‏شوند. وقتى هم خيلى خوب آدمى باشد جهات قوتش را ساكت مى‏شود. و اگر اعوجاج داشته باشد و آدم شيطانى باشد جهات خوبش را هم بد مى‏كند. مى‏رود سراغ اينكه اين جهتِ خوبش است اين هم بد بود. … عمل خوب از يكى صادر شده اين بدش مى‏آيد كه از او صادر شده. اين مى‏خواهد از خودش صادر بشود كه مردم بايستند و براى او هُورا بكشند.

در يك حديثى است كه اهل جهنم مى‏بينند كه يك خنكى حاصل شد. مى‏پرسند- …- كه چه شد؟ مى‏گويند كه پيغمبر اسلام از اينجا دارد عبور مى‏كند. مى‏گويد: ببنديد درها را، ببنديد كه ما عذاب را مى‏خواهيم و اين را نمى‏خواهيم .

آنكه كمر انسان را مى‏شكند اين است كه حُبّ انسان به خودش و حُبّ انسان به رياستش و حُبّ انسان به همه چيزهايى كه موجب حُب است، انسان را برساند به آنجايى كه اگر نبى اكرم هم [آن را] از او بگيرد دشمن او [پیامبر] مى‏شود. و آن وقت هم كه مى‏فهمد خدا دارد [آن را] مى‏گيرد، دشمن او [خدا] مى‏شود. و ما تا اصلاح نكنيم خودمان را، نمى‏توانيم كشور خودمان را اصلاح كنيم.

سپس امام خمینی به طور ویژه به سراغ نقدهایی می رود که در آن نزاع بین بنی صدر و نیروهای ارزشی نظام بوده است، و دست کم شامل ادبیات جناب هاشمی در نامه به امام هم می شود: «ما قدرت داريم كه جلوى قلممان را بگيريم، نمى‏توانيم بگوييم قلم من اختيار ندارد. ما جلوى زبانمان را، جلوى بيانمان را، جلوى قلممان را، جلوى عملمان را، همه را مى‏توانيم بگيريم، قدرت داريم. اين معنايى كه مى‏توانيم و قدرت داريم و به واسطه او همه مؤاخذه‏ها و همه گرفتاريها هست هرچه هم انسان حُبِّ به يك كسى داشته باشد، يا بُغض به يك كسى داشته باشد، قلمش را نگه دارد، لا اقل اين قدر قدرت داشته باشد كه در نوشته هايش دنبال اين نباشد كه بد از هر جا هست پيدا بشود و او بنويسد، ضعف از هرجا هست پيدا شود و او بنويسد».

سپس به راز رفتاری می پردازد که هاشمی آن را رها کردن مردم در حیرت معنا می کند: «ما امروز احتياج به اين داريم كه اين ملت را اميدوار كنيم و دلگرم. ما هرچه داريم از اين ملت هست. ما هرچه داريم … چرا بايد دولت اسلامى را تضعيف كنيم؟ چرا بايد مجلس را تضعيف كنيم؟ … خوب، همه اينها خدمتگزارند، از آن رئيس جمهور گرفته است تا من طلبه، و همه ارگانهايى كه بعد هستند، الآن مشغول خدمت هستند. نظرها را نظرهاى بدبينى نكنيد. و حُبّ و بُغض در دل شما آن جور نباشد كه به خلاف واقع حكم كنيد و بنويسيد و بگوييد. آنچه كه هست بگوييد».

سپس مجددا به نقد روش انتقادهایی می پردازد که نمونه بارز آن در نامه هاشمی به نائب امام زمان و ولیّ فقیه مشهود است: «… براى موعظه، براى بيدار كردن، نقاط ضعف را بگوييد، لكن به آرامى. نه اينكه آن كسى كه مى‏شنود كه از قلم شما چه بيرون آمده بدتر كند مطلب را … ما اگر بخواهيم كه واقعاً كشور خودمان يك كشورى باشد كه براى خودمان باشد، ديگران نتوانند به او تسلط پيدا كنند، حالا بايد همه قشرهايى كه هستند، با هم دست به دست هم بدهند. دست بردارند از اين حُبّ و بُغضهايى كه اساسش هم همان حُبِّ نفس است. يك مقدار حُبِّ نفس را كنترلش كنند … و اگر مى‏خواهند نصيحت كنند، نصيحت باشد، نصيحت را آدم ممكن است قبول كند، اما تندگويى را همان آدمى هم كه هرچه باشد، تندگويى را نمى‏تواند تحمل كند. … وقتى ما بتوانيم با زبان نرم، با نصيحت، با قول سالم بدون نيش، بدون اظهار غرض مردم را اصلاح كنيم، دوستان خودمان را زياد كنيم، براى خدا همين معنا باشد، خوب، چه داعى هست كه آدم با قلم خودش به ضد خودش عمل كند. خيليها خيال مى‏كنند كه اين حرفى كه من مى‏زنم، ضد فلان است و سركوب مى‏شود فلان. لكن اول خودش سركوب مى‏شود.

امام سپس تلویحا به بی فکری برخی اشاره می کند که: «اگر بخواهيم جامعه را اصلاح بكنيم بايد يك قدرى فكر بكنيم كه حالا خوب است كه ما قلمها را يك قدرى غلاف كنيم، و يك قدرى مردم را نصيحت كنيم. اگر قلم، مى‏گوييم، قلممان اصلاحى باشد، دنبال اين نرويم هِى عيب پيدا كنيم و هِى بنويسيم. … آنهايى كه اهل فكرند. اهل قلمند. آنهايى كه صالح‏اند. اين صُلَحا بايد بنشينند و در صدد اين باشند كه اميد بدهند به اين جامعه. اين مردم احتياج به اميد دارند. ديگران دارند اينها را نااميد مى‏كنند. ديگران مى‏گويند كه همه به هم ريختند اصلًا مملكتى نيست اينجا. مايى كه بايد همه كوشش كنيم به اينكه نخير، نظامى هست اينجا و اين نظامى است كه بهتر از نظامهاى ديگرى است.

امام خمینی مجددا در تاریخ 6 خرداد 1360 در جمع نمایندگان مجلس به ریاست هاشمی، درباره پرهیز قلمها چنین می گوید:«يك قدرى قلمها را كنترل كنيد. يك قدرى حفظ كنيد خودتان را. اين قدر تبعيت از هواى نفس نكنيد. اين قدر تبعيت از شيطان نكنيد. مسائل را يك مسائل صحيح طرح بكنيد. مسائل فاسد طرح نكنيد. نگوييد هى كه ما حالا ديگر بايد چه بكنيم؛ حالا بايد چه بشود. خوب، كارها شده است تا حالا. تا حالا هم الحمدللَّه خوب هم شده است. البته يك مملكتى كه پنجاه سال، بلكه 2500 سال، رو به تباهى كشاندنش، مى‏خواهيد فردا صبح همه مردم صحيح بشوند؟! همه ارگانها ارگانهاى صحيح اسلامى بشود؟ اگر شماها بگذاريد، اگر اينهايى كه الآن دنبال مفسده جويى هستند مهلت بدهند، مى‏شود. شما هم نگذاريد مى‏شود؛ منتها يك قدرى ديرتر مى‏شود. شماها كه مسلمان هستيد، اعتقاد به اسلام داريد، شماها يك قدرى مهلت بدهيد به اين مملكت كه دارد از هر طرف به او حمله مى‏شود. ديگر شما حمله نكنيد!»[10]

——————————————————————————————

[1]. امام خمینی در 6 خرداد 1360 خطاب به برخی از منتقدین وضعیت زمان بنی صدر: «يك قدرى قلمها را كنترل كنيد. يك قدرى حفظ كنيد خودتان را. اين قدر تبعيت از هواى نفس نكنيد. اين قدر تبعيت از شيطان نكنيد. مسائل را يك مسائل صحيح طرح بكنيد. مسائل فاسد طرح نكنيد. نگوييد هى كه ما حالا ديگر بايد چه بكنيم؛ حالا بايد چه بشود. خوب، كارها شده است تا حالا. تا حالا هم الحمدللَّه خوب هم شده است. البته يك مملكتى كه پنجاه سال، بلكه 2500 سال، رو به تباهى كشاندنش، مى‏خواهيد فردا صبح همه مردم صحيح بشوند؟! همه ارگانها ارگانهاى صحيح اسلامى بشود؟ اگر شماها بگذاريد، اگر اينهايى كه الآن دنبال مفسده جويى هستند مهلت بدهند، مى‏شود. شما هم نگذاريد مى‏شود؛ منتها يك قدرى ديرتر مى‏شود. شماها كه مسلمان هستيد، اعتقاد به اسلام داريد، شماها يك قدرى مهلت بدهيد به اين مملكت كه دارد از هر طرف به او حمله مى‏شود. ديگر شما حمله نكنيد!» صحیفه امام، امام خمینی، ج 14، ص 373.

[2]. عجب!

[3]. چرا وقتی که امام فرمود مبارزات نباید در فاز نظامی دنبال شود، آقای هاشمی دست از همکاری با مجاهدین خلق نکشید و به خاطر همین امر به زندان هم افتاد؟ موارد نقض این ادعای جناب هاشمی، بسیار است.

[4]. امام در نامه غافلگیر کننده عزل منتظری، نظر خود را درباره قضاوت تاریخ بیان می کند: «من كار به تاريخ و آنچه اتفاق مى‏افتد ندارم؛ من تنها بايد به وظيفه شرعى خود عمل كنم». صحيفه امام، ج ‏21، ص 332.

[5]. عبور از بحران، خاطرات هاشمی در سال 60، ص 22.

[6]. صحیفه امام، امام خمینی، ج 14، ص 379. یعنی امام یک چیزهایی در درون برخی می دیده است ولی به خاطر مصالح اسلام نمی توانسته است بیان کند و حدس می زده است که مردم روزی بفهمند که آنان که خود را داعیه دار انقلاب می دانند، باطن شان چیست. البته شاید منظور امام خمینی بنی صدر باشد و شاید هم دیگران.

[7]. خاطرات ناطق نوری، جلد اول، ص212.

[8]. حجت‌الاسلام و المسلمین سید‌حمید روحانی، رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در گفتگوی 24 بهمن با خبرگزاری فارس: «غرور، خود را در برج عاج دیدن و اینکه انتظار داشته باشی از رهبری تا مجلس و قانون در سیطره و چنگ تو باشند، خصلتی است که انسان را به تباهی می‌کشاند و این مسئله‌ای است که برای هاشمی‌رفسنجانی وجود داشته و دارد و سبب بروز چنین مشکلاتی شده است…. هاشمی‌رفسنجانی از اینکه مقام معظم رهبری در چارچوب قانون اساسی به وی اجازه دخالت می‌دهند، به شدت ناراضی است و قطعا هر کارشکنی‌ که از دستش برآید، انجام می‌دهد …. هاشمی رفسنجانی انتظار دارد ‌در نظام جمهوری اسلامی حرف اول را بزند و تقریباً نقش رهبری را داشته باشد …. حقیقت این است که هاشمی یک سری انتظاراتی از نظام دارد و فکر می‌کنم تا آن انتظارات ‌برآورده نشود، او به راه نمی‌آید؛ لذا امیدوارم خداوند به ملت و مقام معظم رهبری صلابت، توفیق و عنایتی ارزانی دارد تا در مقابل اینگونه وسوسه‌ها استوارتر از گذشته بایستند و اجازه ندهند امیال نفسانی افراد تحقق یابد. روحانی راه هاشمی رفسنجانی را راهی دانست که انسان را به جهنم کشانده و سبب نجات انسان نمی‌شود و … هاشمی هرچه بیشتر بر روی اینگونه نادرستی‌ها و لغزش‌ها پافشاری کند، بیشتر به ورطه و گرداب سقوط نزدیک می‌شود».

[9]. صحيفه امام، ج‏14، ص 7.

[10]. صحیفه امام، ج‏ 14، ص 373.

همچنین ببینید

امر رهبری به فیلتر سلطه دشمن در فضای مجازی

هندسه فرمایش‌های ولیّ امر درباره فضای مجازی به نام خدای مهرای ویژامهر و سلام بر …

3 دیدگاه

  1. سلام
    سپاس از مطالب ارزشمندی که در سایت قرار می دهید.

  2. تکه «هیتلر دونستن» اقای … را خیلی جالب آمده
    دم امام خمینی گرم! خوب هیتلر شناسی بوده!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *