توضیح آیات اول سوره توبه درباره کشتار یا جنگ

به untitled (2)نظر ما در آیات قرآن هیچ مستندی برای فتوای قتال یا جهاد مسلحانه وجود ندارد؛ از جمله در آیات نخست سوره توبه که مورداستناد بسیاری از فقهای معظم قررا گرفته است. البته اسلام جنگ را در شرایط  لازم آن نفی نمی کند، اما فتوای جهاد مسلحانه غیر علمی است؛ بلکه در شرایط خاص، حکم حاکم راهگشا است. این بحث بسیار پیچیده و  دقیق است و لذا در یک نوشته کوتاه امکان بررسی آن نیست. در اینجا فقط یک توضیح ساده و روان از آیات اولیه سوره توبه آمده است و بس.

«فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکَوهَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ». توبه، ۵.

فقها سه برداشت نادرست از این آیه شریفه داشته اند:

  1. از آیه «قتل» حکم «قتال» برداشت کرده اند، بدون این که نشان بدهند فرق «قتل» و «قتال» را متوجه شده اند و با استناد به دلیل خاصی، حکم جنگ را استخراج کرده اند.
  2. با استناد به این آیه ادعا شده است که هر سال پس از پایان ماه های چهارگانه حرام باید یک بار اقدام به جنگ بر ضد مشرکین کرد؛[۱]
  3. با استناد به این آیه، ادعا شده است که مدت پیمان صلح نباید بیش از یک سال باشد، زیرا سبب می شود که حکم خدا در وجوب جهاد سالیانه (بعد از ماه های حرام) نادیده گرفته شود. [۲]

برای روشن شدن اشکالات بالا، در آیات آغازین سوره توبه دقت می کنیم:

آ. مشرکین مکه مسلمانان زیادی را به جرم مسلمان بودن شکنجه کرده بودند، به قتل رسانده بودند و آنان را از سرزمین شان اخراج کرده بودند و اموال شان را غارت کرده بودند. بنابراین مشرکین مذکور باید قصاص می شدند و نظام حامی این جریان غیر انسانی نیز باید به سب مشارکت در قتل، شکنجه، اخراج مسلمانان و غارت اموال آنان، مجازات می شد.؛ کار مشرکان شبیه کار امروز صهیونیست ها با فلسطینی ها است؛ بلکه بدتر.

ب. وقتی مسلمان قدری قوی تر شدند، مشرکین مکه با آنان پیمان امنیتی صلح بستند و اسلام هم اجازه تعرض به آنان را نداد. اما مشرکین باز هم اقدام به نقض پیمان و خیانت کردند؛ در این هنگام بود که آیات اولیه سوره توبه نازل شد:

  1. چون گروه عمده آنان، پیمان شکستند، پس شما هم نسبت به آنان از پیمان خارج می شوید و به وضعیت «قتالی» و «قتلی» پیشین منتقل می شوید: «بَرَاءَهٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلىَ الَّذِینَ عَاهَدتمُّ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ»؛ توبه، ۱. زیرا آنان پیشتر به سبب قتل مسلمانان و شکنجه آنان و اخراج آنان از سرزمین شان و تصرف اموال شان، هم مستحق قتل (قصاص) بودند و هم مستحق قتال.
  2. چهار ماه به آنان مهلت بدهید تا در صورت توبه و پذیرش حق، برادر دینی تان باشند و برای این کار، زمان کافی در اختیار آنان باشد؛ «فَسِیحُواْ فىِ الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشهُرٍ». توبه، ۲.
  3. این مساله را به مشرکین پیمان شکن در مراسم حج «اعلام» کن تا غافلانه در دام نیفتند: وَ أَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلىَ النَّاسِ یَوْمَ الحَجّ‏ الْأَکْبرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِى‏ءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ …» توبه، ۳.
  4. پیمان تان را با کسانی که عهد شکنی نکرده اند و دشمنان شما را یاری نکرده اند، تا پایان مدت آن، نگه دارید؛ «إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثم لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْاً وَ لَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلىَ‏ مُدَّتهِمْ». توبه، ۴.
  5. پس از گذشت این چهار ماهی که به آنان فرصت داده شده است، باید به کشتار آنان پرداخت؛ «فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکَوهَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ». توبه، ۵. حکم قتل، حکم قتل است نه حکم قتال و حکم قتال هم حکم قتال است و ضوابط قتال و قتل تفاوت دارد و بر پایه «اقتلوهم»، اصالتاً حکم قتال ثابت نمی شود.
  6. در میان مشرکین، اگر کسانی قصد بررسی دین اسلام برای پذیرش داشت، به وی پناه داده می شود و پس از انجام، او باید به مأمن خودش بازگردانده شود؛ «وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتىَ‏ یَسْمَعَ کلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَالِکَ بِأَنهٌّمْ قَوْمٌ لَّا یَعْلَمُونَ». توبه، ۶.
  7. با اینکه شما به عهد و پیمان وفا می کنید، اما بیشتر مشرکین، اهل پیمان نیستند و اکنون که این مسأله بر شما روشن شد، دیگر با سران شرک، پیمان مبندید که آنان عهد شکنند! شما تنها به همان عهدی که بسته اید، وفادار بمانید و بس: «کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَ عِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الحَرَامِ فَمَا اسْتَقَمُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لهُمْ». توبه، ۷.
  8. هر چند بیشتر کسانی که هنوز پیمان نشکسته اند نیز، اگر در توان خود ببینند، اهل پیمان شکنی اند و رعایت پیمان تکوینی خویشاوندی و پیمان تشریعی تعهدات خود در حق مؤمنین نخواهند کرد؛ «کَیْفَ وَ إِن یَظْهَرُواْ عَلَیْکُمْ لَا یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَ لَا ذِمَّهً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَ تَأْبىَ‏ قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثرهُمْ فَاسِقُونَ». توبه، ۸.
  9. دلیل این سخن هم روشن است، اینکه آنان پیشتر که در موضع قدرت بودند، در برابر به دست آوردن بهره اندکی، آیات الهی را رها می کردند و راه را برای دین داری بستند؛ «اشْترَوْاْ بِآیَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِ إِنّهُمْ سَاءَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ». توبه، ۹.
  10. البته گمان نکنید که اینان فقط در گذشته چنان بوده اند، الان هم استعداد ظلم به خویشان مسلمان و نیز شکستن پیمان دارند و در حقیقت متجاوزانند؛ «لَا یَرْقُبُونَ فىِ مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لَا ذِمَّهً وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ». توبه، ۱۰.
  11. به هر روی، همین گروه از افرادی که در حقیقت متجاوزند و اکنون در پیمان شما هستند، اگر توبه کنند، برادر شما خواهند شد؛ «فَإِن تَابُواْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکَوهَ فَإِخْوَانُکُمْ فىِ الدِّینِ وَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ». توبه، ۱۱.
  12. ولی اگر همین گروه نیز پیمان شان را شکستند، شما به قتال با «سران کفر»ی با این شرایطی که در آن هستیم و آیات به آن اشاره کردند، بپردازید؛ براستی که هیچ پیمانی را نمی گزاراند؛ باشد که دست از فتنه گری بردارند که اگر چنین شود، دیگر مقاتله لازم نیست و حیات فراگیر اسلام، بدون جنگ جهان را شاداب می کند: «وَ إِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُواْ فىِ دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ». توبه، ۱۲. علت دستور قتال در این آیه نیز، پیمان شکنی نیست؛ بلکه آنان پیشتر محکوم به قتال بوده اند و با این پیمان مانعی بر سر تحقق آن حکم فراهم شده بود و با شکستن پیمان، حکم قتال سابق بالفعل می شود. در این حال، آنان باز می خواهند با شما پیمان ببندند که زمان برای تجدید قوا به دست آورند. در این حال دیگر با آنان پیمان نبندید و با آنان بجنگید.
  13. مبادا نگران مقاتله با سرکردگان و افراد حامی آنان (که البته در آن زمان به دلیل مسائل قومیتی سرسختانه، عموم یک قوم را در بر می گرفت) باشید. اینان هستند که کانون همه پیمان شکنی ها و ستم ها هستند؛ همینانند که پیمان شان را شکستند و به اخراج حضرت رسول برکوشیدند و آنان بودند که نخستین بار، ستم به شما را آغاز کردند: «أَ لَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُواْ أَیْمَنَهُمْ وَ هَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ هُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ أَ تخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ». توبه، ۱۳. می بینیم که علت قتال، کشتار مسلمانان و شکنجه آنان، توطئه ترور پیامبر (ص) و اخراج مسلمانان از سرزمین شان بوده است نه صرف مشرک بودن یا پیمان شکنی یا مشرک پیمان شکن بودن.
  14. نگران نباشید! از خشم و کینه آنان نترسید و با آنان بجنگید تا دست الهی باشید در تعذیب آنان. با این کار دل مؤمنین نیز آرام خواهد گرفت؛ «قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَ یُخزِهِمْ وَ یَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ ؛ وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلىَ‏ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ». توبه، ۱۴ و ۱۵. در پایان نیز از علت ابتلای الهی در امر قتال با سران مخوف کفر و نیز مشرکین پیمان شکن یاد می شود؛ اینکه خوبان و بدان وانمایی شوند.

بنابراین آیه ۵ سوره توبه، اشاره به یک جریان خاص و شرایط خاصی است که قابل تسری به شرایط دیگر نیست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱]. «أقلّ ما یفعل الجهاد فی کلّ عام مرّه واحده؛ قال الله تعالی فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکین». کمترین میزان جهاد، یک مرتبه در سال است؛ خداوند بلند مرتبه فرموده است پس هنگامی که ماه‌های حرام سپری شد، پس مشرکین را بکشید. حسن بن یوسف حلی، تذکره الفقهاء، ط الحدیثه، ج‌۹، ص ۱۳؛ و ص ۱۶. جعفر بن حسن حلی، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج‌۱، ص ۲۸۱؛ حسن بن یوسف حلی، تحریر الأحکام الشرعیه علی مذهب الإمامیه، ط الحدیثه، ج‌۲، ص ۱۳۷؛ همو، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ج‌۱۴، ص ۵۷؛ زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج‌۳، ص ۲۱؛ حسن نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج‌۲۱، ص ۴۹‌؛ قدرت الله وجدانی فخر، الجواهر الفخریه فی شرح الروضه البهیه، ج‌۵، ص ۱۱؛ همچنین در عبارات جمعی از نویسندگان فقه آمده است: «أقلّه فی کلّ عام مرّه کما عن الشیخ و الفاضل و الشهیدین و الکرکی، بل عن الأخیر دعوی الإجماع علیه». جمعی از نویسندگان، معجم فقه الجواهر، ج‌۲، ص ۲۱۶.

[۲]. «و لا یجوز إلی سنه و زیاده‌ علیها بلا خلاف لقوله تعالی: فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ». محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص ۵۰ و ۵۱؛ قطب الدین راوندی، فقه القرآن، ج‌۱، ص ۳۵۴؛ و دیگران.

همچنین ببینید

ابرکاوی زندگی آیت‌الله العظمی بروجردی

آیت‌الله العظمی بروجردی، حضرت امام خمینی و اصلاح حوزه «حاج آقا عبدالله: به اتفاق آقای …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *