قاعده منع رکون به ظالم در فضای مجازی با بررسی معنای «رکون»

یکی از قواعد مسلم فقه اسلام، «قاعده منع رکون به ظالم» است. ظالم یعنی کسی که ستمگر و سوء استفاده‌چی است. و رکون یعنی اعتماد به وی در چیزی. خُب! این مساله یک امر کاملا هماهنگ با فهم عقلایی است که نباید «گوشت را به گربه سپرد». حتی یک «گزاره تحلیلی» و توتولوژیک است که اگر در پی سلامت چیزی هستی نباید آن را در معرض ضد سلامت قرار دهی؛ پس اعتماد به ظالم، طبق فکر منطقی و فهم عقلائا و بیان شرع، نادرست است.

مثل روز روشن است که فضای مجازی صهیونیستی با قاعده مسلم فقه امنیت یعنی «نفی سبیل» تضاد دارد؛ اما یکی از قواعد دیگر در فقه اجتماعی، بحث رکون به ظالم است که طبق آن نیز، جولان فضای مجازی صهیونیستی، حرام است.

لکن در اینجا ممکن است گفته شود که «رکون» به معنای «میل» و «دوستی» و «اطمینان روانی» به چیزی است و شما می‌توانید از منابع دشمن به نفع خودتان استفاده کنید و به دشمن میل نداشته باشید.

اولا رکون به معنای میل نیست؛ ثانیاً دشمن دارد از شما استفاده می‌کند نه شما از دشمن؛ ثالثاً امام کاظم به صفوان جمال فرمود آیا نمی‌خواهی کرایه شترانت را بدهند؟ و همین یعنی میل به باقی ماندن آنان!

بررسی تفصیلی معنای رکون

اکنون به تفصیل معنای «رکن» را بررسی می‌کنیم تا روشن شود که رکن به معنای استواری است و رکون یعنی تکیه و اعتماد کردن و چیزی را رکن خویش یا امری قرار دادن.

رکن به معنای ستون و عمود و تکیه گاه سخت می‌باشد که لازمه معنای آن، نلرزیدن و سکونت است. با بررسی موارد کاربرد «رکن» می‌توان خاستگاه و گستره نژاده واژه رکن را «لایه عضو» لایه عضو یافت یعنی ارکان در اصل به معنای اعضایی است که انجام کارها به آنها وابسته است. وقتی می‌خواهیم این وابستگی را در نگاه داشته باشیم، به جای «اعضاء» می‌گوییم «ارکان»؛ پس از بدن انسان، رکن برای بدنه زمین و ساختمان و اشیاء به کار می‌رود؛[1] که بیشتر معادل ستون و پایه است و معنای مصدری آن هم «استواریدن» و ستون ساختن است. اما بسیاری از لغویین پنداشته‌اند که معنای رکن، میل کردن به چیزی و به آرامش رسیدن با آن چیز است. در حالی که وقتی چیزیه به ستونشش تکیه بکند، از لرزش و ریزش در ایمن می‌شود و به سکونت و قرار و آرامش می‌رسد و سکونت، لازمه رکون است اما «میل» کردن به چیزی ملزوم «رکون» است نه معنا یا لازمه معنا. یعنی هرگاه کسی نیازمند رسیدن به استواری باشد، به سوی «رکن» و «ستون» و «تکیه گاه» میل می‌کند؛ نه این که «میل کردن» معنای «رکون» باشد؛ مثل این که کسی بگوید معنای «آب» میل کردن است؛ چون فرد تشنه به آب میل دارد!

معنایابی اجمالی «رکون» در قرآن

در قرآن دو کاربرد اسمی و دو کاربرد فعلی از «رکن» داریم. در آیه 80 هود می‌فرماید: «قالَ لَوْ أَنَّ لي‏ بِکمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى‏ رُکنٍ شَديدٍ». حضرت لوط می‌فرماید کاش در برابر شما نیرو داشتم یا یا به رکنی سخت و به هم پیوسته پناه می‌بردم. کاملا روشن است که رکن در اینجا به معنای «میل کردن» نیست و دقیقا به معنای ستونی برای استوار کردن وضعیت خویش است. هود : 80 . مصداق رکن در اینجا ممکن است سپاه نیرومند باشد. در آیه 39 سوره ذاریات نیز مشابه این معنا آمده است: «فَتَوَلَّى بِرُکنِهِ‏ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» ذاریات، 39. فرعون در حالی که بر ستونه خویش (سپاه نیرومندش) استواری می‌جست روگرداند و گفت [او] جادوگر یا دیوانه‌ای است. در کاربر فعلی آیه 113 سوره هود خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النَّارُ وَ ما لَکمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ» به ستمگران استواری مجوییید که آتش به شما می‌رسد و یاری خدا را نیز از دست می‌دهید. یعنی ستمگران را رکن خویش نینگارید. سپس در سوره اسراء در سخن با پیامبر (ص) چنین آمده است: «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناک لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً» اسراء، 74. «رکون به» یعنی استواری جستن از». اگر رکون را «میل و دوست داشتن» معنا کنیم، باید نسبت عجیبی به پیامبر بدهیم. پیامبری که سراپا تبری نسبت به شرک و مشرکین است، آیا تصور این که نزدیک باشد کمی به آنان متمایل و دوستدار بشود، معنا دارد؟ اما این که در انجام برخی کارها، نزدیک بوده باشد که اندکی از بار کار را بر دشمنان بنشاند، چیز قابل تصوری است. اما برخی لغویین برای این که وحشت احتمال رکون پیامبر به دشمنان را بکاهند و به سبب حرف «إلی» که نوعی وضعیت حرکتی را در معنا اشراب می‌کند، رکون را به فعلی حرکتی (میل) معنا کرده‌اند و بعد یک معنای مکمل غیر حرکتی را نیز به آن وصله کرده‌اند تا بتوانند از این معنا در برابر کاربردهای واژه «رکن» دفاع کنند. در حال یکه هیچ دلیلی بر انتخاب این معنا برای رکون بیان نکرده‌اند؛ در عین حال همان لغویون، به ناگزیر، بیشتر کاربردهای «رکن» را صرف همان معنای ستون و استواری کرده‌اند نه «میل» یا میل همراه با آرامش!

معنایابی اجمالی رکون در حدیث معصومین (ع)

مهمترین روایتی که به آیه رکون پرداخته‌است، فرمایش امام صادق درباره مردی است که در پی ارتزاق از کیسه پول حاکمان جائر است و به این سبب دوستدار بقای وی است؛ در اینجا محبت وسیله‌ای برای تأمین خواسته‌های مادی است و بحث کشش قلبی مستقل نیست.[2] گاهی نیز سخن از سخن همسو با آنان برای تأمین دنیای فرد است.[3] لذا اصل در مساله، اعتمادزایی برای تأمین دنیا است.[4] که خاستگاه آن، اعتماد به جهالت است.[5]

معنایابی اجمالی رکون در سخن ولیّ امر

امام خامنه‌ای: «یا «لا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»؛ به کسی که ستمگر است، به ظالم اعتماد نکنید، گرایش پیدا نکنید -«رکون» یعنی میل پیدا کردن و گرایش پیدا کردن و اعتماد به او کردن- به آدم ظالم اعتماد نکنید. نتیجه‌ی اعتماد کردن به ظالم همین میشود که شما می‌بینید دولتهای مسلمان، مجموعه‌های اسلامی به ظالم‌ترین و ستمگرترین عناصر عالَم اعتماد می‌کنند و نتیجه‌اش را دارند مشاهده میکنند و می‌بینند.» 6 اردیبهشت 1399

امام خامنه‌ای: « اینکه قرآن به ما [می گوید]: وَلا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّار؛ اعتماد نکنید به ظالمین، این همین گرفتاری امروز مردم دنیا است. اعتماد می‌کنند، پدرشان درمی‌آید. دیدید در بعضی از این کشورهای عربی یک حرکت خوبی انجام گرفت، یک مبارزه‌ی خوبی به وجود آمد، یک غوغایی به پا شد، یک بیداری‌ای به وجود آمد، منتها مثل شعله‌ای که بیایند روی آن خاکستر بریزند و خاک بریزند، خاموش شد؛ چرا؟ چون «لا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا» را عمل نکردند. رکون کردند به آمریکا، به رژیم صهیونیستی؛ نفهمیدند چه کار باید بکنند، [لذا] این جوری می‌شود.» 16 اردیبهشت 1398.

امام خمینی: «بايد دولتهاى منطقه بدانند که در وقت گرفتارى آنان، امريکا و هيچ قدرت ديگر پشتيبانى از آنان نخواهند کرد. خداوند تبارک و تعالى مى‏فرمايد: وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النَّار».[6]

معنایابی تفصیلی «رکون» در لغت

رکن یعنی ستون و رکون یعنی استواری جستن از چیزی و چیزی را عمود و ستون قرار دادن (اعتماد)؛ چنانکه مصباح المنیر و جمهرة اللغة و مفردات راغب آورده‌اند:

 «رَکِنْتُ‏: إِلَى زَيْدٍ اعْتمَدْتُ عَلَيْهِ».[7] و «رُکن‏ کل شي‏ء: جانبه. يأوي إلى‏ رُکن‏ شديد، أي إلى عشيرة و مَنَعَة. و رکنتُ‏ إلى فلان‏ أرکَن‏ إليه‏ رُکوناً، إذا استنمتَ إليه فأنا راکن‏ و هو مرکون‏ إليه. فلان رَکين؛‏ بَيِّن‏ الرَّکانة، إذا کان وَقوراً ثقيل المجلس. قد سمّت العرب‏ رُکانة و رُکَيْناً و رَکّاناً. أرکان‏ الکعبة: جوانبها، و کذلک‏ أرکان‏ کل بناء. المِرْکَن‏: الإجّانة في بعض اللغات. رَکَنَ‏ بالمکان‏ رکوناً، إذا أقام به، زعموا.»[8] «رُکْنُ‏ الشي‏ء: جانبه الذي يسکن إليه … و أَرْکانُ‏ العبادات: جوانبها التي عليها مبناها، و بترکها بطلانها.[9] چنان که در النهایة نیز این گونه آمده است: «أَرْکانُ‏ کل شى‏ء جوانبه التى يستند إليها و يقوم بها.»[10] و المکنز نیز آورده است: «رُکن‏ عِزّ، مَنَعَة.‏ زَاوِيَة، دِعَامَة».[11]

بنابراین رکن یعنی تکیه گاه و محل اعتماد و دقیقا همان معنایی که در فارسی هم از رکن چیزی می‌فهمیم.

کتاب‌های دیگر لغوی نیز بلا استثناء معنای رکن را «میل» ندانسته‌اند؛ بلکه آنا را همان معنای دانسته‌اند که امرزه نیز از «رکن» و «ارکان» فهمیده می‌شود. هر چند که «رکون به» را «میل به و سکونت به» پنداشته‌اند. بنابراین هر جا ریشه «رکن» به کار رفته است، معنای «استواری و ستون و عمود و اعتماد» در آن است.[12]

اما نخستین کتابی که خطای نشاندن «ملزوم و لازمه» معنای رَکَن؛ یعنی «میل به چیزی و آرامش یافتن به آن چیز» را معنای رکن پنداشته است، «العین» است:

«رکن الى الدنيا: مال إليها و اطمأن»[13] به سوی دنیا رفت و به آن آرام یافت.

این خطا گویا منشأ خطای برخی کتب دیگر نیز شده است. در حالی که تمام مواردی که رکن را «میل» معنا کرده‌اند، معنای استواری گزیدن به خوبی می‌نشیند و توجه به ملزوم (میل) و لازمه (سکونت) مورد نیاز را نیز می‌رساند؛ ولی برعکس آن ممکن نیست.

گیرا این که «العین» و تبعیت کنندگان وی در این معنایابی، ناگزیر شده‌اند که به جز معنای مصدری (رکون) معانی اسمی رکن و زاده‌های آن را «استواری» و «ستون» بگیرند نه «میل و سکونت»؛ به گونه‌ای که رکن اصلی توضیحات آنان در ریشه «ر ک ن» را به خود گرفته است:

«الرُّکْنُ‏: ناحية قوية من جبل‏ أو دار، و الجمع: أَرْکانٌ‏».[14] «الرُّکن‏: الناحية القوية، و ما تقوّى به من مَلِک و جند و غيره: «فَتَوَلَّى‏ بِرُکنِهِ‏» و دليل ذلک قوله تعالى: «فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ» أى: أخذناه و رُکنه‏ الذى تولى به. و الجمع: أَرْکان‏، و أَرْکن‏. و جَبلٌ‏ رَکينٌ‏: شديد. و الأُرْکون‏: العظيم من الدَّهاقين. و الأُرْکون‏: رئيس القَرية».[15]

چنانکه به ناگزیر برخی از معانی «فعل»ی را نیز به «رکن» و اعتماد و تکیه» حواله داده‌اند: «أَرْکَنْتُ‏ لحاجتي: نزلت».[16] «ترکّن‏: اشتدّ و امْتَنَعَ».[17] «رَکِن‏ فى المنزل‏ يَرْکَن‏ رُکونا: أقام.»[18]

و حتی برخی در همان آیه رکون نیز از برداشتِ نادرست «میل» فاصله گرفته‌اند و به «اعتماد» پناه‌اورده‌اند: «وَ لا تَرْکنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا … أي لا تطمئنوا إليهم و تسکنوا إلى قولهم».[19]

عجیب تر این که در برجسته ترین مواردی که منشأ پنداشت معنای «میل» برای «رکن» بوده است، معنای «میل» نمی‌تواند در آن کاربرد بنشیند؛ مانند میل پیامبر (ص) به دشمنان خدا! آیا پیامبر حتی ذره‌ای به دشمنان میل و سکونت و اطمینان داشته است و از آنان آرامش می‌جسته است؟ (لقد کدت ترکن الیهم شیئاً قلیلاً) ابداً چنین فاجعه‌ای ممکن نیست. اما تصویر این که در برخی کارها، بخشی از بار کار را بر دوش دشمن بنشاند و آنان کمی در انجام برخی کارها مورد اعتماد قرار بگیرند، قابل تصور است.

ادعای العین و أتباع وی در دادن معنای «میل و اطمینان» به ریشه «رکن» هیچ دلیل و مستند یا استناد درستی ندارند؛ بلکه گواه‌هاشان، به نفع معنای «ستون و سختی و استواری» است. اما آنان که رکن را به معنای استواری و ستون گرفته‌اند، دلایل و شواهد بسیاری برای ادعای شان آورده‌اند؛ گواه‌هایی که حتی در متن ادعاهای دیگران به نفع آنان است. در این میان، برخی نیز رکن را همان استواری دانسته‌اند اما «رکون به» را به معنای سکون گرفته‌اند که لازمه معنای رکون است نه معنای آن.[20]

گواه‌یابی معنای «رکن» در کاربردهای فقها

 فقها به عنوان کسانی که بیشترین دقت در به کارگیری واژگان دارند، در مطالب گوناگونی به حرمت «رکون به ظالمین» استناد کرده‌اند که نشان می‌دهد معنای «رکون» همان اعتماد کردن[21] است و لذا چیزی مثل «عمل به فتوا» نیز مصداق رکون می‌دانند.[22]  از جمله استنادات فقها به منع رکون، «منع اعتماد به قول فاسق»،[23] لزوم «اسلام و عدالت پیک»،[24] «منع پذیرش شهادت فاسق به سبب آیه «نبأ» و «رکون»،[25] «منع «توکیل بی‌دین»،[26] «منع فرمانپذیری از فاسق»،[27] «منع تولیت صغیر از سوی فاسق»،[28] و «منع پذیرش ولایت ظالم»[29] است. این موارد نشان می‌دهد که رکون یعنی اعتماد.

جمع‌بندی قاعده منع رکون به ظالمین در فضای مجازی

آیا در فضای مجازی صهیونیستی واتساپ، اینستاگرام و توئیتر، فرمان‌پذیری و تولیت بر صُغَّر و حتی ولایت بر کل فضای مجازی صهیونی جریان ندارد؟ یعنی بحث از رکون به «سبیل» رسیده است و لذا قطعا با استناد به قاعده منع رکون، می‌تواند حرمت حضور در فضای مجازی صهیونیستی را ثابت کرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


[1]. می‌توان درست ترین کاربرد هر واژه را در برترین کاربرد آن یافت و برترین کاربرد درباره فرد تراز آن حوزه است: بنابراین در وصف اهل بیت (ع) چنین آمده است: «ساسة العباد و ارکان البلاد» یعنی پایه‌گذار و پایه‌گزار و پایه‌ورز بندگان و پایه و جوهره سرزمین‌ها».

[2]. امام صادق (ع) درباره آیه رکون به ظالمین: «هُوَ الرَّجُلُ یأْتِی السُّلْطَانَ، فَیحِبُّ بَقَاءَهُ إِلی‏ أَنْ یدْخِلَ یدَهُ إِلی‏ کیسِهِ، فَیعْطِیهُ» کلینی، کافی، ‏9: 628 و 629.

[3]. فرمایش امام درباره «رکون به ظالمین»: «… قال: هو الرجل من شیعتنا یقول بقول هؤلاء الجابرین‏» تفسیر العیاشی، ‏2: 161.

[4]. «وَ ازْهَدُوا فِیمَا زَهَّدَکمُ اللَّهُ فِیهِ مِنْهَا، وَ لَا تَرْکنُوا إِلی‏ مَا فِی هذِهِ الدُّنْیا رُکونَ مَنِ اتَّخَذَهَا دَارَ قَرَارٍ وَ مَنْزِلَ اسْتِیطَان» کلینی، کافی، 15: 49. «… لَا تَرْکنُوا إِلَی ذَخَائِرِ الْأَمْوَالِ، فَتُخَلِّیکمْ خَدَائِعَ الْآمَال …» طوسی، محمد، امالی، 652. رکون به گنجها نیز ظهور به اعتماد کردن به آن برای خوشبختی دارد.

[5]. «عِبَادَ اللَّهِ لَا تَرْکنُوا إِلَی جَهَالَتِکمْ». نهج البلاغة: 152.

[6]. صحیفه امام، 17: 483.

[7]. المصباح المنیر: 237. مجمع البحرین، ‏6: 256.

[8]. جمهرة اللغة، ‏2: 799. «فرُکن‏ الشَّی‏ء: جانبه الأقوی. و هو یأوی إلی‏ رُکنٍ‏ شدید، أی عِزًّ و مَنْعَة. و من الباب‏ رَکَنْتُ‏ إلیه‏ أرْکَن‏.» معجم مقاییس اللغه، ‏2: 430. شگفت این که معجم در ادامه معنای «میل» را برای «رَکَن إلی» توجیه می‌کند!

[9]. مفردات ألفاظ القرآن: 365.

[10]. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ‏2: 260.

[11]. المکنز: 50.

[12]. «ترکّن‏: اشتدّ و توقّر. الرُّکن‏: من الرجل قومه و عدده الذین یعتزّ بهم. و فی التنزیل: «لَوْ أَنَّ لِی بِکمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی‏ رُکنٍ‏ شَدِیدٍ». الإفصاح، ‏1: 306. «الرکنة: غصن غلیظ من أغصان الشجرة لغة یمانیة.» التحقیق، ج‏4: 235

[13]. کتاب العین، ‏5: 354. پس از «العین»، کتاب‌های دیگری نیز به این خطا افتاده‌اند: تهذیب اللغة، ‏10: 108. المحیط فی اللغة، ‏6: 248. الصحاح، ‏5: 2126. المحکم و المحیط الأعظم، ‏6: 802. المغرب، ‏1: 345. لسان العرب، ‏13: 185. القاموس المحیط، ‏4: 220. مجمع البحرین، ‏6: 256. تاج العروس، ‏18: 242. التحقیق، ‏4: 235.

[14]. کتاب العین، ‏5: 354.

[15]. المحکم و المحیط الأعظم، ‏6: 802. و نیز: «رُکنُ‏ الرجل: قومه و عدده الذین یعتز بهم. قال عز اسمه حکایة عن لوط: أَوْ آوِی إِلی‏ رُکنٍ‏ شَدِیدٍ. و أَرْکانُ‏ [الجمل‏]: قواه فی أعضائه، و یقال: قوائمه. و رجل‏ رَکینٌ‏: أی: شدید، ذو أرکان. و أَرْکانُ‏ الجبل: نواحیه الناتئة منه. و یسمی الجرذ رَکیناً. و المِرْکَنُ‏: شبه تور من أدم [یتخذ] للماء. قال الضریر المِرْکنُ‏: إجانة من خزف أو صفر.» کتاب العین، ‏5: 354. «الرُّکنُ‏: العشیرَة. قال: و الرُّکنُ‏: رُکنُ‏ الجبل و هو جانبه». تهذیب اللغة، ‏10: 108. «قال شمر: أُرْکونُ‏ القریةِ: رئیسها، و فلانٌ‏ رکنٌ‏ من‏ أرکان‏ قومه أی شریف من أشرافهم. و قال أبو العباس: یقال للعظیم من الدَّهاقِینِ: أُرْکونٌ‏.» همان: 109. رَکِنَ‏ إلی الدُّنْیا و هو یرْکَنُ‏ رَکناً: أی مالَ و اطْمَأَنَّ إلیها، و فی لُغَةِ سُفْلی‏ مُضَرَ: رَکَنَ‏ یرْکَنُ‏ رُکوناً. و الرُّکنُ‏: کلُّ ناحِیةٍ قَوِیةٍ من نَواحی جَبَلٍ أو دارٍ أو قَصْرٍ، و الجمیع‏ الأرکانُ‏. و رُکنُ‏ الرَّجُلِ: قُوَّتُه، و قَوْمُه، و عَدَدُه. و رَجُلٌ‏ رَکینٌ‏: شَدِیدٌ. و أرْکانُ‏ الرَّجُلِ‏: قُوَاه فی أعْضَائه‏. و جَبَلٌ‏ رَکنٌ‏: ذو أرْکانٍ، و رَکینٌ‏: مِثْلُه.» المحیط فی اللغة، ‏6: 248. الصحاح، ‏5: 2126. «رُکن‏ الشی‏ء: جانبه الأَقوی. و الرُّکنُ‏: الناحیة القویة و ما تقوّی به … و أَرکانُ‏ کل شی‏ء: جَوانبه التی یستند إلیها و یقوم بها». لسان العرب، ‏13: 185. «الرُّکنُ‏: الجانِبُ الأقْوَی … و ما یقَوَّی به‏. القاموس المحیط، ‏4: 220. «تَرَکَّنَ‏: اشْتَدَّ، و تَوَقَّرَ». همان: 221. مجمع البحرین، ج‏6: 257. تاج العروس، ‏18: 242. «رکن کلّ شی‏ء بحسبه، فرکن البناء أساسه أو عموده، و رکن الإنسان قائما رجلاه …» التحقیق، ‏4: 237.

[16]. همان: 354.

[17]. «تَرَکَّنَ‏ الرَّجُلُ: اشْتَدَّ» تاج العروس، ‏18: 242. «تَرَکَّنَ‏: اشْتَدَّ، و تَوَقَّرَ» القاموس المحیط، ‏4: 221. الإفصاح، ‏1: 306.

[18]. المحکم و المحیط الأعظم، ‏6: 802.

[19]. مجمع البحرین، ‏6: 256.

[20]. «استلم‏ أرکان‏ البیت. و کأنّه‏ رکنُ‏ یذْبُلَ. و جبلٌ‏ رکین‏: عزیز ذو أرکان‏. و شی‏ء مُرَکَن‏: له‏ أرکان‏. و رَکَن‏ و رَکِنَ‏ إلیه‏ رُکوناً، و هو راکن‏ إلی فلان و ساکن إلیه.» أساس البلاغة: 250. [رُکنُ‏] الشی‏ء: جانبه الأقوی. و رُکنُ‏ الرجلِ: قومه الذین یعِزُّ بهم، قال اللّه تعالی: أَوْ آوِی إِلی‏ رُکنٍ‏ شَدِیدٍ : أی عز و منعة. [رَکَنَ‏] إِلیه: أی سکن» شمس العلوم، 4: 2606. «تَرَکَّنَ‏ الرَّجُلُ: اشْتَدَّ … . و ممَّا یسْتدرک علیه: الرَّکانَةُ و الرَّکانِیةُ: السّکونُ إلی الشی‏ءِ و الاطْمِئْنانُ إلیه.» تاج العروس، ‏18: 242.

[21]. «و المراد بالرکون علی الظاهر هو مطلق الاعتماد». حائری، سید محمد، القواعد و الفوائد: 552.

[22]. «وَ لا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا؛ و العمل بفتواه رکون الیه.» نجفی، علی، النور الساطع،‌2: 202.

[23]. «لا یجوز التعویل علی قول الکافر و الفاسق لقوله تعالی وَ لا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا». حلی، حسن، تذکرة الفقهاء، 3: 25.

[24]. «ینبغی لأمیر العسکر أن یتخیر للرسالة رجلا مسلما أمینا عدلا … لقوله تعالی وَ لا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا» حلی، حسن، تذکرة الفقهاء، ‌9: 92.

[25]. حلی، حسن، تذکرة الفقهاء، ‌9: 427.

[26]. اسکافی، ابن جنید، مجموعة فتاوی: 203.

[27]. «ان أمر الائتمام بالفاسق رکون الی الظالم نفسه». حلی، جعفر، المعتبر فی شرح المختصر؛ ج‌2، ص: 306

[28]. انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب المحشی، 9: 289.

[29]. «فإنّ جعل الولایة للظالم رکون إلیه» مصطفوی، [امام] سید روح الله، کتاب البیع: 599.

همچنین ببینید

توحید ولایی؛ واجب سیاسی و التزام علمی به ولایت فقیه

توحید را بیشتر با «لا إله إلا الله» می‌شناسند؛ ولی علامه مصباح با پرداختن به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *