بسم الله الرحمن الرحیم؛ یا فاطمه
مقدمه[۱]
برای آن که درک درستی از محیط زیست داشته باشیم باید به دو مساله به خوبی توجه کنیم؛ یکی لایه های محیط زیست و ابعاد آن و دیگری روش های فساد در محیط زیست. در غیر این صورت ممکن است نگاه مضیقی به محیط زیست داشته باشیم و مهمترین حوزه های فساد در محیط زیست را اساساً جزء محیط زیست نپنداریم. اگر روش های فساد را نیز ندانیم، ممکن است دقیقا از کارها یا جریانی حمایت کنیم که مهمترین ثقل فساد در محیط زیست هستند و یا دچار فقر اولویت شناسی در دفاع از محیط زیست و آبادانی آن بشویم.
لایه های محیط زیست و گستره آن
محیط زیست در واقع خلاصه شده عبارت «محیط زیست انسان» است. وگرنه اگر چیزی هیچ ارتباطی با زندگی انسان نداشته باشد، تصور آن نیز کاری بی معنا است؛ چون هیچ ربطی به هیچ بعدی از هویت انسان ندارد. بنابراین «دالّ مرکزی» مفهوم «محیط زیست»، همان واژه ای است که حذف شده است؛ یعنی «انسان» «محیط»، دال شناور آن است.
پس ابتدا به باید انسان را بشناسیم تا بدانیم که محیط زیست انسان چه لایه هایی دارد و آنگاه به شناخت گستره محیط زیست انسان بپردازیم.
با شناخت لایه های هویتی انسان می توان فهمید که این لایه ها در چه محیطی رشد می کنند و راه حفظ لایه های مختلف محیط زیست و راه مبارزه با کسانی که در پی فساد محیط زیست هستند، کدام است و اولویت ما در مبارزه با فسادانگیزی در محیط زیتس، کدام لایه است.
لایه های انسان
انسان یک موجود پنج لایه است؛ لایه عقل یا جوهره وجود وی که امام لایه فکر است؛ لایه فکر یا همان قوه اندیشیدن که امام لایه قلب است؛ لایه قلب یا همان قوه تولید انگیزه که امام لایه حس است؛ لایه حس یا قوه ارتباط و انتقال انگیزه به اعضاء که امام لایه عضو است؛ و لایه عضو که برای انجام کار است.
پس از روشن شدن لایه های هویتی انسان و رتبه هر لایه نسبت به لایه زیرین، نوبت به شناسایی بستر رشد این لایه ها در محیط پیرامون می رسد که اسم کامل آن چنین است: «محیط زیست لایه های هویتی انسان».
لایه های جامعه (گستره نخست محیط زیست)[۲]
نخستین محیط پیرامونی ما همان محیطی است که آن را جامعه می نامیم. جامعه باید محیط مناسبی جهت رشد هر پنج لایه هویت ما یعنی «عقل، فکر، قلب، حس و عضو» باشد.
آ. محیط زیست عقل
یعنی جامعه باید یک جوهره وجودی داشته باشد که محیط زیست عقل و جوهره وجودی ما است. عقل جامعه همان امام جامعه است؛ مثلا وجود خود حضرت مسیح یا حضرت مهدی (جان های ما فدای این دو).
ب. محیط زیست فکر
جامعه باید یک لایه فکر داشته باشد که محیط زیست لایه فکر انسان است. فکر جامعه چیزی شبیه نهاد آموزش و پروش است که بر اساس جهت گیری های درست و تحت امر ولیّ خدا حرکت می کند.[۳]
ج. محیط زیست قلب
جامعه باید یک لایه قلب داشته باشد که محیط زیست لایه قلب انسان است. قلب جامعه مثل عناصر هنری و افزایش دهنده انگیزه برای انجام برنامه های فکری مد نظر جامعه است.[۴]
د. محیط زیست حس
جامعه باید یک لایه حس داشته باشد که محیط زیست لایه حس انسان باشد. حس جامعه مثل شبکه عصبی و ارتباطی و رسانه ای است که اسباب پیوند عناصر به مراکز تولید انگیزه و دریافت مسیر حرکت است. اگر شبکه رسانه ای و عصبی جامعه مختل باشد، یعنی محیط زیست مربوط به لایه حس دچار فساد شده است و لذا بسیاری از اعضاء دچار فلج شده اند. در این حال اگر آن عضو در آتش قرار بگیرد، پیامی به مرکز و دیگر اعضاء منتقل نمی شود تا بتوان از سوختگی آن جلوگیری کرد. اختلال در محیط زیست حسی، دقیقا مثل اختلال در شبکه عصبی بدن و قطع عصب برخی از اعضاء یا فلج نسبی آن است.[۵]
ه. محیط زیست لایه عضو
جامعه باید یک لایه عضو داشته باشد که محیط زیست لایه عضو انسان (بدن) باشد و این همان جایی است که معمولا هنگامی که از محیط زیست سخن به میان می آید، مورد توجه قرار می گیرد.
لایه های عالم (گستره دوم محیط زیست)
همانگونه که محیط زیست، لایه های مورد غفلتی داشت، گستره مورد غفلت نیز دارد. محیط زیست فقط همان گستره محدودی ندارد که ما در جامعه به آن توجه داریم و تغییرات آن را درک می کنیم. ما دارای دو گستره وسیع و مخفی در محیط زیست هستیم؛ یکی گستره زمانی زیستی[۶] مان و دیگری گستره مکانی زیستی مان.
اما از نظر گستره مکانی، محیط زیست ما تنها محدود به زمین نمی شود، چنان که تنها محدود به ماه هم نمی شود. بخش عظیمی از محیط زیست ما تمام فضای عظیم آسمانها است که اینکه بلا استفاده مانده است ولی در حقیقت آن را برای ما آفریده اند و بی تردید فیزیک جابجایی به آن محیط های کیهانی هم وجود دارد، اما فعلا در اختیار ما نیست و طبق روایات اسلامی ما در تمام ایام پیش از ظهور حضرت مهدی و حضرت عیسی، فقط به ۲ واحد از ۲۷ واحد علم رسیده ایم و روشن است که اگر به ۲۵ واحد دیگر برسیم چه اتفاقات بسیار غیر قابل تصوری در جهان رخ خواهد داد.
سیر نهفتگی لایه های محیط زیست
هر چه از سمت پیرامون (یعنی عضو) به سمت مرکز (یعنی عقل) حرکت کنیم، هم درک خود این لایه در هویت انسان دشوارتر است و هم درک ما به ازای آن در جامعه و جهان به عنوان محیط زیست و محیط رشد آن. برای روشن نهفتگی و در عین حال اهمیت محیط زیست عقلی، مثالی از منظومه شمسی تقدیم می کنیم:
اگر کسی از زمین بپرسد که ای کره زمین! محیط زیست تو چیست؟ می گوید منظومه شمسی؛ می گوییم خوب چه لایه هایی دارد؟ می گوید حرارت خورشید به من می رسد و گرم می شود. می گوییم دیگر چه؟ می گوید نور خورشید هم به من می رسد و روشن می شوم بنابراین اینها ارکان محیط زیست من هستند. می گوییم دیگر چه؟ می گوید هیچ! کمی فکر میکند و بعد ناگهان می گوید، بله! متوجه شدم، اصل محیط زیست من، گرانش خورشید است که دیده نمی شود و مرا در مدار خود نگه می دارد. این ارتباط ناپیدای بین زمین و خورشید در بین امام جامعه و افرادی که دارای جوهره درستی هستند، وجود دارد؛ به این محیط ارتباطی، محیط زیست عقلی می گوییم؛ می بینید که ما هم مثل زمین در نگاه اول و حتی دوم، به محیط زیست عقلی توجه نداشتیم و دغدغه ما برای آمدن حضرت مسیح و حضرت مهدی کمتر از دغدغه ما برای آمدن یک نسیم است. درست است؟
آسیب شناسی فعالیت های زیست محیطی
سه تضییق در فهم محیط زیست برجسته است:
۱. تنگنای عدم نگاه جامع به لایه های محیط زیست
معمولا موجودات پیرامون خود را فاقد عقل و درک می دانیم و رفتار بی روح و بیرحمانه با آنها داریم؛ تصور کنید اگر هوا را موجودی زنده بدانیم و آب را دارای درک بدانیم و خاک را محترم بدانیم رفتار ما با این محیط چقدر پر شرم و حیا می شود؛ گیاهان و حیوانات که جای خود دارند. براستی ما چه حقی داریم که هر جنبده ای که زورمان به آن می رسد را می کشیم؟ این را بدانیم که هوا هم تظاهرات می کند، طبق روایات اسلامی، بادها هم جنود الهی هستند؛ بادها هم از حقوق هوا دفاع می کنند؛ به چه دلیل حق آلوده کردن هوا را داریم؟ این حق را چه کسی و کجا به ما داده اند؟ به چه دلیل حق تحقیر زمین داریم و چرا زمین لرزه رخ می دهد؟ چرا زمین لرزه های بسیار از علائم ظهور است؟ چون ظلم گسترده هم از علائم ظهور است و این فساد عالمگیر، زمین را به لرزه وا می دارد.
۲. تنگنای عدم تجمیع قوا در دفاع از محیط زیست
فساد در همه لایه های پنجگانه محیط زیست انسان جریان دارد. فساد محیط زیست عقلی این است که کسی مثل نتانیاهو به جای حضرت مسیح بر مردم حکمرانی کند. فساد محیط فکری این است که اندیشه های باطل بر جهان حکمرانی کند. فساد محیط زیست قلبی این است که به جای حضرت مریم، فلان هنرپیشه با هزاران فحشا را دوست بداریم. فساد محیط زیست حسی این است که به جای حکمرانی یک شبکه عصبی و ارتباطی سالم بین اعضای جامعه و لایه های جامعه، یک شبکه به شدت صهیونیستی و مافیایی و چیزی مثل فیسبوک بر ما روابط ما حاکم باشد. فساد محیط زیست عضوی هم این است که محیط طبیعی و گیاهی و حیوانی و انسانی را دچار ظلم کرده اند.
ما باید در دو حوزه افقی (بخش های مختلف هر لایه) و عمودی (لایه های مختلف محیط زیست و فعالان آن) تجمیع ایجاد کنیم. برای مثال اگر در حوزه افقی (درون لایه ای عضوی)، هر بخشی بخواهد خودش اقدام به کار کند و تمرکز قوا صورت نگیرد، کارامدی هم شکل نمی گیرد. کار ذره بین چیست؟ نیروهای گرمایشی اندکی که هر بخش از شیشه می تواند از خود عبور دهد را در یک نقطه کانونی متمرکز می کند و به این ترتیب قدرت سوزانندگی ایجاد می شود. مثل ذره بین که با تمرکز نور، قدرت سوزاندن به نقطه کانونی خود می دهد. بنابراین مجموعه کسانی که در حوزه محیط زیست عضوی کار می کنند، متمرکز شوند و تحت مدیریت لایه حس قرار بگیرند تا به درستی با هم شبکه شوند و نیز با مدافعین محیط زیست در لایه های بالاتر هماهنگ شوند.
۳. تنگنای اولویت پرداختن به محیط زیست
ما باید یاد بگیریم که محیط زیست اولویت دار ما، ارتباط ما با لایه بالایی است تا نیروهای مان متمرکز شود. پس از تمرکز نیرو با کمک ارتباط امامی- مأمومی، به گستره لایه انسانی توجه کنیم؛ چون دارای نیروی رهایی بخش بیشتری است و سنخیت بیشتری نیز با ما دارند. مثلا در اولویت شناسی لایه عضوی محیط زیست، نمی شود ما حامی حقوق حیوانات باشیم اما در برابر کشتار انسان ها در یمن ساکت باشیم و بعد بگوییم که ما طرفدار محیط زیست هستیم.
در این جا نوبت به اولویت شناسی لایه های محیط زیست و روش پیوند هر پنج لایه محیط زیست برای دفاع از محیط زیست می رسیم. دفاع از لایه عضوی محیط زیست نیازمند تجمیع ظرفیتهای مدافعین این لایه است که این تجمیع باید تحت امر لایه مدافعین بالاتر، یعنی مدافعین لایه حسی محیط زیست (شبکه ارتباطات و رسانه) باشد، این گروه نیز باید ظرفیت شان در زیر مدیریت لایه قلبی محیط زیست باشد؛ زیرا قلب امام حس است. مدافعین لایه قلبی نیز باید حمایت های خود را زیر نظر لایه فکری تجمیع کنند، لایه فکری نیز باید ظرفیتهای دفاع خویش از محیط زیست را زیرا لایه عقلی تجمیع کنند و به این سان، جریان دفاع از محیط زیست باید در مهمترین فساد زیست محیطی، یعنی فساد عقلی حاکم بر جهان و مدیریت مستکبرین فاسد باشد.[۷] چطور ممکن است یک جایگاه حضرت مسیح و حضرت مهدی را یک مستکبر فاسد متجاوز به زنان و کودکان اشغال کند و انتظار داشته باشیم که حقوق گیاهان و گربه ها حفظ شود؟ وقتی برای منافع خود میلیونها انسان را می کشند، به تظاهرات ما برای حقوق گیاهان اهمیت می دهند؟
کسانی که در پی تخریب محیط زیست جهانند، همه لایه ها را با هم تخریب می کنند و بدتر از آن، تغییر می دهند، ما نیز باید محیط زیست مان را در همه پنج لایه اش یاری کنیم؛ وگرنه بازنده ایم.
۴. تنگنای عدم نگاه جامع به گستره های محیط زیست
به این می رسیم که گاهی غفلت از گستره زمانی محیط زیست (جهان ابدی) سبب می شود که ما شجاعت کافی برای حمایت از محیط زیست نداشته باشیم؛ زیرا محیط زیست برای زندگی کردن است و اگر پای مرگ به میان آمد، دیگر سخن از دفاع از محیط زندگی جسمانی بی معنی است.
استراتژی های شیاطین جن و انس بر ضد محیط زیست
سه روش عمده برای فساد در محیط زیست شناسایی شده است:
آ. روش خراب کردن محیط زیست با تغییر در روابط درست و ضوابط بین آفریدگان انجام می شود؛ (فیلم شماره یک پاورپوینت)
ب. روش تخریب محیط زیست با تلاش مستقیم برای ایجاد روابط نادرست در میان مخلوقات انجام می شود. (فیلم شماره دو پاورپوینت)
ج. اما مهمترین و خطرناک ترین روش، روش «تغییر» در محیط زیست است. سوگندها و تاکیدهای شدید و مضاعفی که در ساختار بیانیِ «لام» قسم و «نون» تاکید ثقیله به صورت متوالی و بیمانندی ترسیم شده است و به سوگند شدید شیطان بر «تغییر خلق الله» ختم شده است، حاکی از پیچیده ترین و آخرین سلاح شیطان در مبارزه با انسان و محیط زیست وی است: «… لَاَتَّخِذَنَّ مِن عبادِک نصیبا مفروضا و لَاُضِلَّنَّهُم و لَأُمَنِّیَنَّهم و لَآمُرَنَّهُم فَلَیُبَتِّکُنَّ آذان الأنعام و لَآمُرَنَّهُم فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلقَ الله»؛ نساء، ۱۱۸ و ۱۱۹. نکته مهم در این جا، تغییر مخلوقات نیست، بلکه تغییر خلق است. (ر.ک: زبرپردازی فقه استراتژیک، ابوالفضل امامی، ص ۲۲۷ تا ۲۵۴.
در این روش چیزی ظاهر چیزی خراب نمی شود، اما می کوشند که ویژگی های بنیادی چیزی را تغییر بدهند که به آن «تراریخت» گفته می شود. در این حال، کاشتن یک جنگل، برای محیط زیست، بسیار خطرناک تر از قطع یک جنگل است.
تغییر و تراریخت، نگاه تکفیری به محیط زیست
ابلیس به سبب سجده نکردن به دستور خداوند بر حضرت آدم، از مقام خود رانده شد و کینه انسان و خداوند را به دل گرفت و می کوشد که هم انسان ها را فاسد کند و هم جهان را به فساد بکشاند. خداوند این جهان زیبا را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش. شیطان و گروه های تکفیری دینی و گروه های تکفیری علمی، در ایجاد فساد تغییر یا همان تراریخت در محیط زیست پنج لایه ما هستند.
از نظر ما، خاک و آب و باد و گیاه و حیوان و انسان، آفریده خداوند و بسیار با ارزش تر و هنرمندانه تر مجسم های میکلانژ و نقاشی های لئوناردو داوینچی هستند و کمترین آسیب به آن، یعنی تخریب یا تغییر یک اثر هنری فوق العاده و بی نظیر. اما تکفیریزم علمی یعنی چه؟ یعنی جهانی که خداوند آن را به عنوان «نظام احسن» آفریده است، نظام افسد بدانیم و در پی تغییر آن باشیم. اعلام کنیم که این جهان باید «تغییر» بکند و به جای بهره وری عملی از جهان، در پی بهره کشی ویرانگر و از آن فراتر، در پی تراریخت جهان باشیم. تراریخت یعنی تغییر در ویژگی های بنیادین موجودات و از آن بدتر، تغییر در «خلق» یعنی تغییر در فرایند تولد و تولید موجودات به دستکاری های ژنتیکی و روش تولد.
شاید به ذهن شما برسد که یکی از چهره های برجسته جریان تغییر در برخی از ویژگی های طبیعی جهان به اسم یک سان سازی جهان، جورج سوروس باشد و او از کسانی باشد که قرابت هایی با جریان صهیونیزم جهانی دارد. براستی نسبت صهیونیزم با شیطانیزم چیست؟ چه همسویی ها یا تقابل هایی دارند؟
چرا هر پنج لایه زیست محیط جهان از طرف جریان شیطان پرستی و برخی جریان ها و اشخاص همسو تهدید می شود؟ آقای سوروس چه کار است که با تکیه بر پول و برخی افکار، در پی ایجاد تغییر در برخی از حوزه ها است؟ کدام منطق دقیق علمی ادعاها و کارهای سوروس را تأیید می کند؟
جناب سوروس و جریان شیطان پرست، همگی بدانید، اگر توانستید سلاح مخرب «تغییر» را در محور جریان جهانی مقاومت یعنی ایران به کار ببرید، فعلا شکست نخورده اید، اما بدانید که هرگز نخواهید توانست کانون اصلی مبارزه پنج لایه با تباهگران محیط زیست را شکست بدهید و بی تردید محیط زیست جهان به زودی با ظهور حضرت مهدی و حضرت مسیح، بهار را تجربه خواهد کرد:
سلام بر
تو ای بهار آفریدگان و خرمی روزگاران
[۱]. ابرفقه محیط زیست.
[۲]. جهان یک نظام واحد است که دارای لایه های عقل، فکر، قلب، حس و عضو می باشد و هرگز نمی توان ادعا کرد که همه مخلوقات این جهان، در عرض یک دیگر هستند. ما به وضوح درک می کنیم که برخی مخلوقات نسبت به برخی دیگر رشدیافته تر هستند و صلاحیت دخل و تصرف در برخی مخلوقات دیگر را دارند؛ مثلا فرشتگان و پیامبران برتر از انسان های دارای شایستگی عادی هستند و لذا امام آنان هستند، انسان های شایسته برتر از حیوانات هستند و لذا می توانند آنان را به خدمت بگیرند، حیوانات شایسته حق دارند که گیاهان را به خدمت بگیرند و گیاهان شایسته هم حق دارند که خاک و سایر عناصر طبیعت را به خدمت بگیرند. همه آفریدگان جهان به هم پیوسته اند و هر یک برای انجام یک رسالت در جهان آفریده شده اند؛ مثل هر قطعه ای از رایانه که کار خاصی می کند و مکمل سایر قطعات است.
[۳]. با تبلیغات رای می گیرند و بعد به شما می گویند که ما به جای شما فکر می کنیم و قانون می نویسیم و شما باید به آن عمل کنید. اما بسیاری از آنان در واقع نماینده همان کسانی هستند که هزینه تبلیغات شان را داده اند. به این ترتیب کتابهای مدارس نوشته می شود، قوانین ساخته می شود و رسانه ها نیز فکر برای ما می سازند. این یعنی ویران ترین محیط زیست؛ طنز ماجرا این است که با ما چنان می کنند که ما واقعاً فکر می کنیم که «ما داریم فکر می کنیم».
[۴]. محیط زیست قلبی ما را با ترویج خودخواهی و خودپسندی به یک قفس کوچک تبدیل کرده اند؛ انسان با هیچکس نمی توانم دوستی عمیق و ماندگاری داشته باشد. عاجزترین مردم کسی است که نتواند دوست به دست آورد و از او عاجزتر کسی که دوستش را از دست بدهد. آیا ما را عاجز نکرده اند؟ انسان امروز دیگر حتی با مادرش هم دوست نیست و او را در حالی در خانه سالمندان می گذارد که سگش را بغل می گیرد و مدفوع سگش را جمع می کند! آیا این یعنی محیط زیست قلبی سالم؟ محیط زیست قلبی یا به اصطلاح فرهنگی، خیلی ویران تر از محیط زیست عضوی و کوه و جنگل و هوا و آب و خاک است.
[۵]. حوزه ارتباطات انسان، در جامعه، متناظر با «لایه حس» در خود فرد است. پس فضای ارتباطی از جمله فضای مجازی، بخشی از محیط زیست است که تخریب آن فوق العاده خطرناک است و به فلج ارتباطی اعضاء یا اختلالات زیادی می انجامد و بخشی از اعضای جامعه ارتباط منطقی شان با بخش دیگر قطع می شود. براستی الان محیط زیست مجازی ما سالم و آزاد است؟ یا هم ناسالم و هم مستبدانه مدیریت می شود؟ اشغال فلسطین و یمن از سوی جریان استکبار متجدد و متحجر، هرگز خونبارتر از اشغال مجازی از سوی جریان استکبار نیست. تخریب جنگلها و دشت ها و رودهای مرتبط با لایه عضو انسان، هرگز خونبارتراز تخریب جنگلهای و دشت ها و رودهای ارتباطی بین انسان ها نیست؛ رسانه های استکباری به ما اجازه گزارش آتش و خونی که بر مردم یمن می رود نمی دهند و می گویند اینها ترویج خشونت است؛ مثل این که دست شما را روی آتش بگیرند و بعد به سلسله اعصاب شما اجازه ندهند که سوزش آتشین آن را به مغز و دیگر اعضاء گزارش شود؛ با این ادعا که امنیت روانی بدن به هم می خورد! یعنی جنگ را به پا می کنند و از گزارش جنگ جلوگیری می کنند تا شادی تصنعی در جهان به وجود بیاورند و مردم در غفلت زیست کنند و هم زمان بازی هایی می سازند که کودکان را اسلحه به دست در پی کشتن دیگران می فرستد و حتی بازی هایی که ترویج خود کشی است! می دانید محیط زیست ناظر به حوزه «حس» یعنی ارتباطات ما را در آستانه نابودی کامل قرار داده اند؟ می دانید ما را دچار فردگرایی مفرد کرده اند؟ یعنی همه ما در زندان «انفرادی» هستیم. این چه محیط زیست «حسی» و «ارتباطی» است؟
[۶]. باید دانست که بخش زیادی از زیست ما، در برزخ و قیامت است و لذا توجه به سلامت محیط زیست ما در برزخ و قیامت هم بسیار مهم است و زندگی این جهانی ما از زندگی دوران جنینی در رحم مادر، بسیار کوتاه تر است و جهت گیری های محیط زیستی ما باید در راستای آبادانی محیط زیست برزخ و قیامت مان باشد. حیات ابدی انسان مثل مزرعه ای است که هر چه ما اکنون بکاریم، در آنجا می درویم. پس نمی توان نسبت به زیست جهان چند دهه اکنون مان حساس باشیم ولی حیات ابدی مان را رها کنیم.
[۷]. «… من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه …». عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص۲۴۶. این مساله حیاتی است؛ لذا محیط زیست استراتژیک یعنی محیط زیستی که در گام نخست، حیات ورز است و حیات از لایه بالا به لایه پایین می رسد: العقول «ائمه» الافکار و … امام یعنی عنصر حیات بخش.