توحید اسلامی؛ نفی سوروسیزم و ترامپیزم!

توحید در اسلام؛ متن فارسی از سخنرانی ارائه شده در همایش میلان (۲۰ مهر ۹۸)

جهان شناسی

خدای یگانه، تنها خالق تمام مخلوقات جهان است. او جهان و انسان را برای کمال آفریده است و هر آفریده‌ای را دارای ویژگی‌های خاصی خلق کرده است که با برقراری ارتباط درست با دیگر موجودات، می‌تواند به کمال برسد. بنابراین برای رسیدن به کمال، باید تمام ویژگی‌های خودمان و ویژگی‌های موجودات دیگر را بشناسیم تا بتوانیم ارتباطی برقرار کنیم که به رشد و کمال ما بینجامد.

برای این که اهمیت مساله برجسته شود، خاطره گفتگو با یک طبیبه ایتالیایی برای شما بیان می‌کنم. ایشان به دفتر ما آمدند و پس از احوال پرسی گفتند که من پزشک هستم و روش معرفتی ما در پزشکی، روش «علمی» است. شاید می‌خواست به من بفهماند که برای گفتگو با ایشان، از روش علمی استفاده کنم. به ایشان گفتم که علم طب علمی تجربی است و شما طبیبان هم می‌کوشید که زندگی تان را علمی پی بگیرید؛ درست است؟ اکنون از شما می‌پرسم آیا هیچ طبیبی تا کنون تمام ویژگی‌های آب و تمام اثرات آن بر تمام بافتهای بدن در کوتاه مدت و بلند مدت و بینانسلی را آزمایش کرده است؟ قدری درنگ کرد و بعد با شجاعت گفت نه! گفتیم پس چرا شما آب می‌نوشید؟ آیا آب نوشیدن شما، کار علمی است؟ کمی فکر کرد و گفت نه علمی نیست! گفتم پس چرا آب می‌نوشید؟ گفت نمی‌دانم. گفتم حالا هر دلیلی که به ذهنتان می‌رسد بگویید. گفت چون از بچگی مادرم به ما آب داده است، اکنون هم آن را می‌نوشم. گفتم چرا مادرتان به شما آب داده است؟ گفت او هم چون مادرش به او آب داده بود. و مادرش چرا؟ همین طور قدری ادامه دادیم و آخرین پاسخ ایشان لبخندی از سر عجز بود. او به خوبی متوجه شد که آب خوردن پزشکان هم کاری علمی یعنی «آزمایش شده» نیست.

آنگاه این مساله را به من به عنوان یک عالم اسلام ناب شیعی برگرداند و گفت: خوب! شما چرا آب می‌نوشید؟ گفتم چون از کودکی به من آب داده‌اند؟ گفت که چرا از کودکی به شما آب داده‌اند؟ گفتم چون از کودکی به آنها هم آب داده بودند؟ گفت آخرش چه؟ گفتم آخرش می‌رسد به اولین انسان که حضرت آدم (ع) بود و او پیامبر خدا بود و خداوند علم به همه چیزها را به وی آموخته بود و درست بودن آب نوشیدن ما از آنجا است.

اینکه صدها هزار مساله در زندگی ما مطرح هست که هیچ کدام به سادگی «آب خوردن» نیست و خود آب خوردن هم حل نشده ترین مساله «علمی» است که هیچ طبیبی نمی‌توان تمام اثرات آن بر تمام بافتها و دستگاه‌های ریز و درشت بدن را آزمایش کند و بعد تصمیم به نوشیدن یا ننوشیدن آن بگیرد.

اکنون پرسش این است که مدرنیزم و ساینتیزیم، کجایش علمی است؟ وقتی هنوز نمی‌تواند آب خوردنش را علمی حل کند، چگونه می‌تواند ثابت کند که «تراریخت» خوب است؟ چگونه ثابت می‌کند که هم جنس بازی خوب است؟ چگونه ثابت می‌کند که سوروسیزم و حذف مرزها و ویژگی‌های طبیعی بین زن و مرد و فرهنگ‌های مختلف خوب است؟ پس به چه سبب سوروسیزم در حال ترویج است؟ آیا این کار «علمی» است یا خداوند به سوروسیست‌ها وحی کرده است؟ و یا اقدامات خرابکارانه و خرافی با پوشش علمی است؟

تلازم خالقیت و ربوبیت تکوینی

همان گونه که می‌دانیم موجودات گوناگونی وجود دارند و هر موجودی هم ویژگی‌های خود و لذا اثرگذاری خاص خود را دارد. مثلا نمک شور است و شکر شیرین، آب گوارا است و بنزین آتش زا، زمین جاذبه دارد و سم کشنده است.

خداوند هر ذره‌ای از عالم را دارای ویژگی خاص و اثربخشی خاصی آفریده است و با همین تأثیر و تأثرات است که جهان و حیات ویژه هر مخلوقی به اشکال گوناگونی ادامه می‌یابد. به این تداوم حیات بر اثر تعامل موجودات، مدیریت تکوینی می‌گوییم که مختص خالق جهان است و این اختصاص را «توحید» در ربوبیت تکوینی می‌نامیم. مدیریت تکوینی خداوند یعنی آفرینش مخلوقات مختلف با ویژگی‌های خاص خودشان و اثرگذار بودن این ویژگی‌ها در ارتباطاتی که انجام می‌شود.

سپس برای آن که هر موجودی بتواند ارتباط درستی با موجودات عالم داشته باشد و این ارتباطات کمال آفرین باشد، رابطه مطلوب هر موجودی با موجودات دیگر را به صورت غریزی یا آگاهانه برای آنان بیان کرده است. این صلاحیت انحصاری الهی در تبیین قوانین را «مدیریت تشریعی» یا توحید در ربوبیت تشریعی می‌نامیم. «شرع» یعنی روشن کردن؛ بنابراین تشریع یعنی تبیین روابط مطلوب و کمال زا و روابط نامطلوب و فسادزای بین موجودات عالم.[۱]

هر گونه ارتباطی با هر یک از موجودات، سبب آثار خاصی می‌شود؛ برخی چیزها، آثار زیانبارِ محسوسی دارد، برخی، آثار زیانبار نامحسوسی دارد، برخی آثار مفید محسوسی دارد و برخی آثار مفید نامحسوسی.

در این میان هر موجود عاقلی در پی نوعی از ارتباط گیری با موجود دیگری است که سبب به دست آمدن سلامت و منافع اصیل وی است؛ مثل تنفس هوا یا تأمین آب مورد نیاز بدن یا ارتباط با خداوند و این ارتباط در گرو «نشاخت درست» و علاوه بر آن، «انگیزه یابی درست» و نیز «انجام درست» آن ارتباط است.

ضرورت ارتباط با معصومین

اما آیا انسان می‌تواند همه ویژگی‌ها و آثار هویت خود و دیگر موجودات را بداند یا نیاز دارد که خدای عالم به همه موجودات و همه آثارشان، لطف کند و به ما اطلاع دهد؟ اگر به ذهن تان رسید که خداوند بشر را به گونه‌ای آفریده است که خودش بتواند نیازهایش را درک کند و راه درست برطرف کردن آن را کشف کند، یادآوری می‌کنم که آن خانم پزشک ایتالیایی با صداقت اعتراف کرد که بشر با همه ادعایش هنوز نمی‌تواند به صورت علمی ثابت کند که آب نوشیدن درست است؛ چه رسد به شناخت علمی همه نیازهایش! به علاوه به فرض دانستن ارتباطات درست و نادرست، آیا می‌تواند انگیزه کافی و «درست» را برای پرداختن به امور، فراهم کند؟ هرگز! پس ما نیاز به استفاده از منابع علم خداوند و نیز منابع انگیزه‌ای الهی داریم؛ که باید از پیامبران و کسانی که آنان معرفی می‌کنند، به دست آوریم. و مشکل اصلی در این جا است که ما به افرادی مراجعه نکنیم که فاقد صلاحیت هستند. اینجا کانون نفوذ شیاطین جن و انس برای ایجاد فساد می‌باشد.

نصاب توحید

دانستیم که ما باید ویژگی‌های خودمان را بشناسیم و ویژگی‌های موجودات دیگری را نیز بشناسیم و بدانیم که چه ارتباطی با چه موجودی، چه اثری بر ما دارد. روشن است که توان شناختی و نیز انگیزه‌ای ما، برای تنظیم روابط درست با دیگر موجودات، حتی با آب، کافی نیست. در این حال چه باید کرد؟ آیا باید بدو شناخت درست، به برقراری ارتباط با هر چیزی دست زد و مثلا بعد از چند سال بفهمیم که سرطان گرفته‌ایم؟ یا باید به دنبال شناخت بود؟

حیاتی ترین مصلحت و مفسدتی که متوجه انسان است، چیست؟ حیات و سلامت دنیوی و اخروی ما که در گرو اراده خداوند است. پس بی تردید شناخت خالق مان و ارتباط درست با کسی که ما را هزاران بار بیش از مادر مان دوست دارد و بزرگترین حامی ما در برابر بدیها و بزرگترین یاور ما برای رسیدن به خوبیها است، حیاتی ترین چیز است.

پرسش بعدی این است که «شناخت خداوند» یعنی شناخت چه چیزهایی از خداوند؟ چیزهای اصلی ای که باید درباره خداوند بدانیم تا شناخت ما شناخت درست و توحیدی باشد چیست؟

برای روشن شدن بهتر معنای شناخت درست یا شناخت توحیدی، اعتقادات شیطان را بررسی می‌کنیم تا ببینیم آیا شیطان موحد هست یا نه؟

آ. ابلیس معتقد بود که خداوند یکی است؛ این، یعنی توحید در ذات؛

ب. ابلیس معتقد بود که خداوند خالق همه جهان است؛ این، یعنی توحید در خالقیت؛[۲]

ج. ابلیس معتقد بود که فقط خداوند است که همه ویژگی‌های موجودات[۳] را در آنان نهاده است و منشأ همه تأثیرات در عالم است؛ و این یعنی توحید در ربوبیت تکوینی؛[۴]

د. ابلیس معتقد بود که فقط خداوند صلاحیت تبیین روابط درست در عالم را دارد (بنابراین طبق دستور خداوند شش هزار عبادت می‌کرد). این یعنی توحید در ربوبیت تشریعی؛

ه. ابلیس معتقد بود که فقط خداوند سزاوار عبادت است؛ این، یعنی ربوبیت اُلوهی.[۵]

طبق بررسی‌های دقیق این پنج اصل، نصاب توحید هستند و هر کس که این پنج اصل را بپذیرد موحد است ولی اگر حتی یکی از این پنج رکن را رد کند، موحد نیست. پس مشکل شیطان در چه بود که از درگاه خداوند رانده شد و جزء پست ترین مخلوقات است؟

هنگامی که خداوند اعلام کرد که من در زمین جانشینی برای خود آفریده‌ام و اوست که امام و رئیس جمهور جهان است، شیطان اعتراض کرد و گفت که من شایسته ترم. یعنی با این که ربوبیت تشریعی خداوند (یعنی صلاحیت انحصاری خداوند در تبیین روابط درست و نادرست در عالم) را پذیرفته بود، اما در این مساله خاص؛ یعنی در مساله امامت حضرت آدم در زمین، از ابلیس از سر «تکبر و خودخواهی» اعتراض کرد!

این نقطه از «توحید در ربوبیت تشریعی» مهمترین نقطه توحید است و مهمترین نیاز ارتباطی ما برای کمال، ارتباط با امام حق است؛ بنابراین استکبار ابلیس در این نقطه نیز فاسدترین کار بود. امام حق، مثل برق یک رایانه است که اگر قطع شود، استفاده مورد نظر از رایانه، ممکن نیست و رایانه، همانند موجودی مرده است.

اکنون پرسش خداوند از ما این است که ای بندگان من! آیا می‌خواهید حیاتی ترین مساله خودتان یعنی توحید را رعایت کنید؟ آیا می‌دانید که توحید در ربوبیت تکوینی به چه معنا است؟ آیا می‌دانید مهمترین مساله ولایت الهی است ه در امامت جانشینش تجلی یافته است؟ آیا می‌دانید که ابلیسی که شش هزار سال عبادت کرده بود، به سبب نپذیرفتن امام حق و جانشین خداوند، توحیدش باطل شد و از درگاه مقرب الهی رانده شد؟ آیا شما امام تان را می‌شناسید؟ همان که جانشین من برای محبت به شما و راهنمایی شما و رساندن شما به کمال است؟ آیا او را می‌شناسید؟ اگر نه شما شبیه همان رایانه‌اید که از برق کشیده‌اند و از ظرفیت‌های عظیم درون خود و ارتباط با این عالم عظیم، بی بهره مانده است. اما او نه تنها نمرده است، بلکه مستقیم یا غیر مستقیم حامی جنگ جهانی و جهان جنگی است.

خطر نفاق

پرسش عجیبی در میان است؛ این که اگر کسی چهار رکن از ارکان توحید را بپذیرد و یک رکن را انکار کند، بدتر است یا کسی که هیچ رکنی از ارکان پنچ گانه توحید را نپذیرد؟ یعنی شیطان بدتر است یا یک ماتریالیستی که آگاهانه و با علم به حقانیت خداوند، یک ماتریالیست ضد خداوند است؟

دانستیم که نصاب توحید، پنج چیز است. هر یک از آنها که آگاهانه انکار شود، گواه این است که پذیرش سایر ارکان هم به دلیل حقانیت آن ارکان نیست؛ بلکه به دلیل منافع نادرستی است که از پذیرش این ارکان و اعلام آنها به دست می‌آورد و این یعنی سوء استفاده از توحید بر ضد اهداف توحید. بنابراین شیطانی که ظاهراً هر پنج رکن توحید را قبول داشت، و فقط یک استثناء در رکن «توحید تشریعی» زد، بدتر از کسی است که آگاهانه همه ارکان توحید را انکار می‌کند؛ زیرا شیطان علاوه بر کافر بودن، منافق هم هست. پس قبول ارکان دیگر هم در واقع از آن جهت بوده است که منافع خودخواهانه وی را تأمین می‌کرده است نه به سبب آن که منافع حقیقی وی و جهان را تأمین می‌کرده است.

وسوسه شیاطین جن و انس

شیطان انسان‌ها را وسوسه می‌کند تا هر کدام را بسته به شرایط گوناگونی که دارند، یکی از ارکان توحید را رد کنند و یا اگر می‌پذیرند، در یک بزنگاه مهم، آن رکن را استنثاءً رد کنند. عده‌ای توحید در ذات را رد می‌کنند، عده‌ای توحید در خالقیت را، عده‌ای توحید در ربوبیت تکوینی را عده‌ای توحید در ربوبیت تشریعی را؛ و عده‌ای توحید در الوهیت را.

بزرگترین بزنگاه کنونی

بزرگترین مشکل و نقطه بزنگاه نشان دادن جوهره افراد، همان نسبت ما با «امام حق» است. همان نقطه‌ای که ماهیت شیطان را پس از شش هزار سال عبادت و عزت و آبرو نزد فرشتگان، رسوا کرد. در این نقطه است که هزینه توحید و بندگی زیاد می‌شود؛ وگرنه دو رکعت نماز خواندن و چند روز روزه گرفتن، چیزی نیست که انسان سعادت ابدی اش را به دشواری اندک آن بفروشد.

ما بسیار متأسفیم که امام حق مسیحیان، اکنون غایب است و منتظر آن است که شما آماده آمدن ایشان بشوید! ما بسیار متأسفیم که عده‌ای از انسان‌های آزاده و عده‌ای از مسیحیان، به جای تلاش برای زمینه سازی ظهور حضرت مسیح (ع)، دچار فریب قاتلان کودکان فلسطین و یمن شده‌اند. ما بسیار متاسفیم که برخی از مسلمانان نیز به جای اندیشیدن به منجی خود و حرکت برای اقامه ربوبیت تشریعی، دچار فتنه گری‌های دلارهای نفتی هستند.

دو قطبی استضعاف و استکبار به جای برجسته کردن مرزهای اعتقادی

اینک علاوه بر فساد در توحید تشریعی، فساد در توحید تکوینی هم رخ داده است و شیطان پرستان در پی تغییرات شیطانی عظیمی در جهان هستند.[۶]

سوروسیستها علاوه بر تخریب ربوبیت تشریعی و حاکمیت حق، در پی «تغییر شیطانی»[۷] و نابودی ربوبیت تکوینی هستند و می‌کوشند که در خلقت عالم تغییراتی ایجاد کنند و ویژگی‌های اختصاصی موجودات را که آن را «مرز» می‌نامند، جذب کنند؛ ترویج هم جنس گرایی و حذف عناصر جنسیتی خاص در راستای توحید امور به سمت اهداف شیطان است.

اما ترامپیستها تمرکزشان بر نابودی ربوبیت تشریعی است؛ ولی آنها نیز تیغه مکمل قیچی ربوبیت تکوینی هستند. اگر سوروسیستها در حذف مرزهای طبیعی می‌کوشند، ترامپیستها در تبدیل مرزهای ملایم طبیعی به دیوارهای عبورناپذیر تلاش می‌کنند و ارمغان این دو قطبی کاذب، شیطانی شدن هر چه بیشتر جهان و دست به دست شدن قدرت در دست این دو قطب کاذب است. همین مساله در دینداری نیز مطرح است؛ یک عده به دنیای بدون تمایز دینی توجه دارند و یک عده در پی دنیایی که همه چیز را اعتقادات افراد تعیین می‌کند و این دو قطبی نیز باطل است. باید مرزهای ملایم طبیعی در امور اعتقادات را دید و به آن اهمیت داد، اما نباید آن را تعیین کننده دانست.

مرز بندی‌های مبتنی بر ارکان پنج گانه توحید هر چند که حق است، اما در محیط و شرایطی که فضا برای درک ارکان توحید فراهم باشد. اما در شرایط غبارآلود و حب و بغض‌های سر در گم امروزی، تعیین کننده دانستن مرزهای طبیعی جغرافیایی یا مرزهای سیاسی یا مرزهای عقیدتی، یعنی درافتادن در افراط و تفریط ترامپیستی یا سوروسیستی.

همه مستضعفین جهان باید بدانند که راه برقراری ارتباط‌های درست در بین انسان‌ها و در بین انسان و طبیعت و در میان انسان و خدا، در دست مدرنیست‌های سوروسیست و ترامپیست نیست و باید برای ظهور منجی زمینه سازی کرد.

ما درد امروز جهان را اجمالا می‌فهمیم، اما ریشه این درد را به درستی نمی‌فهمیم و هر روز یک حزب و جریانی با شعاری فریبنده، ما را به خود مشغول می‌کند و پس از چندی که بر گرده ما سوار شد و عرصه بر ما تنگ تر شد، به سمت شعار حزب دیگری که در ظاهر، حرف دل ما را می‌زند، می‌رویم اما باز همان آش و همان کاسه و باز همان استکبار و خودخواهی شیطانی. تا کی باید اسیر این دور مارپیچی قهقرایی بود؟

ما بشارت می‌دهیم شما را به مطالعه جمهوری اسلامی ایران از منابع درست و نه از منابع ویروسی که همه جا را پر کرده‌اند. ما بشارت می‌دهیم شما را به این که انقلاب ایران، همان حرکتی است که به ظهور حضرت مسیح (ع)می انجامد. ما بشارت می‌دهیم شما را که جبهه مقاومت جهانی به زودی بر جریان استکبار جهانی پیروز خواهد شد. ما بشارت می‌دهیم شما را به پیروزی معجزه گون مردم یمن بر آل سعود و همدستان صهیونیستش. ما بشارت می‌دهیم شما را به آزادی فلسطین از دست اشغالگران.

ما به همه شرافت علمی و ایمانی و به همه شواهد روشن موفقیت جبهه مقاومت مستضعفین عالم در ایران و عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن و نیجریه، سوگند می‌خوریم که خیلی زودتر از آنچه که فکر می‌کنید، ظهور رخ می‌دهد؛ پس چه خوب که ما در برابر وجدان انسانی و خدای مان سربلند باشیم و جریان حق و جبهه مستضعفین را در برابر مستکبرین یاری کنیم.

الحمد لله رب العالمین


[۱]. بنابراین عالم تشریع هیچ چیزی جز معرفی موجودات و بیان روابط درست و نادرست بین موجودات نیست. به همین دلیل در فلسفه فقه شیعه گفته می‌شود که «احکام دین، مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی هستند»؛ به این معنا که اگر تشنه هستی، برای رفع تشنگی باید آب نوشید و همین طور دیگر احکام.

[۲]. «قال خلقتنی من نار و خلقته من طین» سوره ص، آیه ۷۶.

[۳]. «قال خلقتنی من نار و خلقته من طین» سوره ص، آیه ۷۶.

[۴]. «قال رب فأنظرنی الی یوم یبعثون». سوره ص، آیه ۷۹.

[۵]. شهادت نخست (أشهد ان لا اله الا الله)؛ یعنی توحید در الوهیت و بالتبع، توحید در ذات و شهادت دوم (اشهد ان محمداً رسول الله] یعنی شهادت به توحید در ربوبیت تشریعی و بالتبع توحی در ربوبیت تکوینی و توحید در خالقیت.

[۶]. هر آفریده ای در جهان دارای ویژگی های خاصی است و ما باید بتوانیم با توجه به ویژگی های هر چیزی، از آن بهره مندی یا بهره وری کنیم. جریان تغییرگرا در جهان در پی تغییر ویژگی ها و اختصاصات مخلوقات مختلف جهان هستند. آنان نام خود را «جنبش ترانس اومانیزم» یا «تَرابشری» می نامند و اعلام می کنند که می خواهند با استفاده از علم و فناوری، محدودیت های بنیادی بشر مانند مرگ و پیری و جنسیت و … را تغییر دهند. این تغییرات ناشی از تغییرات بنیادی در آفریده ها می باشد. توضیحات بیشتر در باره ترانس اومانیزم.

[۷]. در دو سطر از آیه ۱۱۹ سوره نساء، شش تاکید غلیظ و شدید و مضاعف از زبان ابلیس زبانه می‌کشد: «… لَاَتَّخِذَنَّ مِن عبادِک نصیبا مفروضا و لَاُضِلَّنَّهُم و لَأُمَنِّیَنَّهم و لَآمُرَنَّهُم فَلَیُبَتِّکُنَّ آذان الأنعام و لَآمُرَنَّهُم فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلقَ الله». بررسی تفصیلی «تغییر شیطانی» در ابوالفضل امامی میبدی، زبرپردازی فقه استراتژیک، ص ۲۳۳ تا ۲۵۷.

همچنین ببینید

توحید ولایی؛ واجب سیاسی و التزام علمی به ولایت فقیه

توحید را بیشتر با «لا إله إلا الله» می‌شناسند؛ ولی علامه مصباح با پرداختن به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *