نقد شاعری

بسم الله

گدازه ها گزاره اند

آتش به جگر دارد

و سکوتی خواندنی بر لب؛

لطفاً کوه را بخوانید: «و الی الجبال کیف نُصِبَت»

اما وقتی سکوت را صدا کند، از گلویش گزاره نمی ریزد

گدازه می بارد

شاعر اگر کوه باشد،

گزاره هایش گدازه اند

شاعران شهری، آن هم لالاشهری …

شعر حتی گفتنی نیست،

حکمتی جاری شدنی است

اما می توانم قسم بخورم که مردابها، جاری نمی شوند

حتی شعر را «نمی گویند»

شعر را می نویسند! حتی شعر را خیاطی می کنند:

عاریه های استعاری را به هم سنجاق می کنند

📎 و اگر قلم و کاغذ و قیچی و سنجاق را از دستشان بگیری در خلسه می خزند

شاعرانی که کلمات را به تکامل نمی رسانند

قیافه های خوش قافیه را در نمایشگاه فروش شعر

به بردگی می چینند

 

و واژه هایی را که قیافه شان قافیه بردگی نشد،

مچاله می کنند و در سطل آشغال می ریزد.

شاهرانی که از هر کجا رهایشان کنی؛ حتی از یمن و فلسطین

چهار دست و پا روی زمین «زلف» می افتند، با چوگان سنتی، گلف بازی می کنند و در محراب بی آبروی ابروهای دستمالی شده، «تقرب» می جویند!

لیقربونا الی الله زلفی

شاعری که از امروز یمن نگوید، فرق «اویس» و ویس و «مین» و رامین را نمی فهمد

جاهلانی که فکر می کنند فاضل هستند

وقتی از سیاست نمی گویند!

دیوان شعر کوه را بخوانید:

و الی الجبال کیف نصبت

گدازه ها سیاسی هستند

ا. امامی، رم؛ ۲۶ دی که شاه رفت؛ شاهران هم خواهند رفت و فقط «وجه خدا» خواهد ماند!

همچنین ببینید

امر رهبری به فیلتر سلطه دشمن در فضای مجازی

هندسه فرمایش‌های ولیّ امر درباره فضای مجازی به نام خدای مهرای ویژامهر و سلام بر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *