پدافند غیرعامل در تبلیغ غدیر و تحلیل امنیتی واژه «مولا» در «من کنت مولاه»

۱۳۳چرا نام حضرت علی علیه السلام با عنوان صریح جانشینی ایشان بعد از پیامبر، در قرآن به صورت «نص» نیامده است؟ آیا سزاوار است که به مسائل کم ارزش تری در قرآن، حتی به صورت مکرر اشاره شود، اما به این مسأله حیاتی، به صورت یاد شده پرداخته نشده باشد؟ یکی از بزرگترین و عجیب ترین تجمعات تاریخ اسلام، در غدیر بوده است؛ امری که قابل انکار نیست؛ اما باز هم یک مشکل تراشیده شده است؛ این که «ولایت» به معنای دوستی است نه جانشینی! باز این پرسش مطرح می شود که پیامبری (ص) که این همه زحمت کشید و عمرش را در راه اسلام نهاد، چرا در گزینش واژه، صراحت لازم را به کار نبرد؟ چقدر دشوار بود که ایشان صراحتاً اعلام کنند که خلیفه و جانشین و امام و حاکم و ولیّ امر و … بعد از من است؟ چرا پیامبری (ص) که سی و سه چشمه امور را با استحکام و اتقان و نفوذ ناپذیری درست کرد، در این جا کلمه ای به کار برده است که ظرفیت لغزندگی و توجیه به مخالفین بدهد؟ مگر خداوند بر سر واژه «راعنا» برای ایشان آیه قرآن نازل نکرد که برای جلوگیری از سوءاستفاده یهود، به جایش گفته شود «انظرنا». تمسخر یهود در این مساله بالاتر است یا آسیبی که از به کار نبردن واژگان صریح به همراه ساختار بیانی تأویل ناپذیر در غدیر به جهان اسلام وارد شده است؟ پاسخ چیست؟

امور حیاتی و امور غیرحیاتی

هر گاه سلطه ظلم و ظلمت بر محیطی باشد و نور بخواهد بتابد، ستیز بین نور و ظلمت رخ می دهد. در این حال، ظلمت در پی براندازی هویت نور است نه فقط تحدید آن. در عصر جاهلیت که محیط جهان و به ویژه حجاز، غرق جاهلیت بود، نور اسلام «تهدید حیاتی» برای جاهلیت و ظلمت بود.

ما در زندگی با دو جریان حق و باطل روبرو هستیم که تولید سلم و صلاح یا فساد و طلاح می کنند؛ این دو نسبت به هم وضعیت ستیز هویتی دارند؛ در عین این که با فرض وجود داشتن بساط هر دو، ستیز منافعی هم با یکدیگر دارند.

بنابراین خطرات تهدید کننده جبهه حق را در دو دسته حیاتی و غیرحیاتی تقسیم می کنیم. طبعاً شدیدترین هجوم هر یک از این دو گروه حق و باطل، به عناصر حیاتی و هویتی طرف مقابل است.

پس تحقق عناصر هویتی و حیاتی جریان حق، باید با ملاحظات امنیتی باشد و سایر منافع جریان مطلوب، با ملاحظات عادی دشمن شناختی و محیط پردازی باشد.

جریان باطل به دلیل دشمنی با حق و از جمله دشمنی به آفرینش الهی که حق است، هیچ ضابطه ای جز منافع هویتی و عادی خود را محترم نمی شمارند. اما جریان باطل فقط طبق قواعد سنن درست و محدودی امکان مدیریت خود و مواجهه با دشمن را دارند. لذا دست جریان باطل در دشمنی، بسیار بازتر از دست جریان حق در حرکت بر اساس سنن تکامل بخش جهان است. این بهره مندی ظالمانه، قدرت آنان را افزایش می دهد.

همان گونه که می دانیم مهمترین حوزه اسلام، حوزه امام و «ولیّ امر» مشروع الهی در هر زمانی است؛ حتی اگر امکان تحقق امامت و حاکمیت ولیّ امر مشروع، فراهم نشود.

با توجه به این که جریان باطل در پی ضربه زدن به هویت حیاتی و عمق راهبردی جریان حق است، دائماً در پی ضربه زدن به ولیّ امر و ولایت وی هستند. بهترین نقطه برای ضربه زدن به ولیّ امر و ولایت امر، یافتن حلقه آسیب پذیر آن یعنی نقطه انتقال است. مثل لحظه انتقال پول یا کالاهای گرانبها از محلی به محل دیگر. بانک در هنگام عادی، یک سرباز مسلح دارد ولی خودرو انتقال پول ممکن است چندین سرباز مسلح با خود داشته باشد.

وقتی حضرت محمد (ص) قصد «تبلیغ» جانشینی خود در امر «ولایت» را داشتند، یکی از شدیدترین فشارهای قابل تصور در طول تاریخ آفرینش بر آن نقطه وارد شد؛ به نحوی که پیامبر نگران این امر شدند؛ نگران که مبادا قبل از انجام این کار آسیبی به ایشان برسد؛ و خداوند فرشته وحی را فرستاد تا بگوید که «و الله یعصمک من الناس».

اما خداوند چگونه پیامبر را از کسانی که با نحو «غیر متعارفی» «الناس» یعنی مردم خطاب شده اند، حفظ می کند؟ آیا پیامبر نمی دانست که خداوند او را نگهداری می کند؟ قطعا می دانست، اما توجه تفصیلی به نحوه حفظ و حراست، ارمغان نزول این فراز برای پیامبر (ص) بود.

پدافند غیر عامل و کاربرد آن در امور حیاتی و امور اقتصادی

کارخانجات یا انبار سلاح های راهبردی، با کارخانجات یا انبار سیمان چه تفاوتی در جانمایی و طراحی دارند؟ کارخانه یا انبار سیمان، چیزی غیر حیاتی هستند، اما کارخانه یا انبار سلاح های راهبردی، بسیار مهم هستند و آسیب به آنها، ممکن است به ناامنی حیاتی به یک کشور بینجامد.

بنابراین در جانمایی و طراحی امور حیاتی، منافع امنیتی مهمتر از منافع اقتصادی است؛ محل کارخانه یا انبار، جایی نیست که هزینه کمتری از نظر اقتصادی دارد؛ بلکه جای است که هزینه کمتر امنیتی داشته باشد. بنابر اولویت امنیتی، محل کارخانه یا انبار، جایی است که دو ویژگی پوشیدگی و پراکنش را داشته باشد.

در حالی که در طراحی یک کارخانه تولید خودرو، قاعدتاً منافع اقتصادی بیشتر در نظر گرفته می شود. در این حالت جانمایی نه تنها بر پوشیدگی و استتار نیست، بلکه چه بسا بر دیده شدن باشد و پراکنش بخش های سازنده هم در کار نیست، تا هزینه های جابجایی کمتر شود و قیمت پایانی خودرو، پایین تر باشد.

آ. گفتیم که حوزه حیاتی دین و جامعه، «ولیّ امر» و «ولایت امر» است. بنابراین شدیدترین فشار جریان ظلم و ظلمت، براین حوزه خواهد بود.

ب. دانستیم که آسیب پذیرترین وضعیت ولایت، وضعیت انتقال است؛ چه انتقال تبلیغی و چه انتقال عملی. همانگونه که شدید ترین لحظه فشار سارقین، در هنگام انتقال پول از یک محل به محل دیگر است.

ج. می دانیم که جهان بر اساس اسباب خودش ربوبیت می شود و از آنجا که جریان باطل به هر ابزاری برای نابودی جریان حق دست می زند، دستش بازتر است و قدرت بسیاری در این امر دارد.

اینک متوجه می شویم که یکی از نقاط ثقل فشارهای طول تاریخ، لحظه های انتقال ولایت است. بنابراین این لحظه، یک لحظه حیاتی است و اصول و ضوابط مدیریت مسائل حیاتی و امنیتی بر آن است؛ یعنی پوشیدگی و پراکنش.

از سوی دیگر، ارزش مساله به قدری است که باید نهایت روشنی (عدم استتار) و تمرکز (عدم پراکنش) بر آن باشد. در این جا نوعی تضاد، اقتضاء ملاحظه دو طرف مساله است.

پیامبر خدا (ص) هم نوعی پراکنش مکانی را طراحی کردند و هم در عین حال، نوعی تمرکز انسانی را؛ پراکنش مکانی یعنی انتخاب بیابان برای بیان مساله تا امکان تجهیز نظامی برای جریان باطل نباشد و از سویی، نوعی تمرکز و اجتماع خاص در بیابان فراهم شده است.

اما وجه دیگر مدیریت امنیتی بر امور حیاتی، یعنی بحث «روشنی» و عدم استتار، تعیین کننده است. اگر صراحت بیان انتخاب شود، ضوابط مدیریت امنیتی بر مسائل حیاتی، آن هم حیاتی ترین مساله رعایت نشده است و اگر صراحت بیان نباشد، کل تلاش پیامبر دچار توجیهات می شود و ثمره کافی را نخواهد بخشید. همین مساله پیامبر (ص) را نگران آسیب دیدن تبلیغ ولایتا امیرالمؤمنین کرد و لذا خداوند شخصاً تضمین دارد که «والله یعصمک من الناس». بنابراین طبق منابع شیعه، پیامبر (ص) کاملاً صریح و مؤکد و جازم، جانشینی امیرالمؤمنین را تبلیغ کردند، اما طبق برخی  ادعاهای اهل سنت که خطبه غدیر را به جمله معروف «من کنت مولا فهدا علی مولاه»  خلاصه می کنند و می گویند که چرا پیامبر (ص) شفاف نگفتند که علی (ع) چانشین ایشان است، نکاتی بیان می شود:

در این جا نیز پیامبر نوعی جمع عقلایی بین دو طرف تضاد؛ یعنی پوشیدگی و استتار و صراحت و روشی ایجاد کردند؛ پوشیدگی کمینه در لفظ «مولی» در کنار صراحت بیشنه مقالی و مقامی؛ این صراحت ها و ویژگی های اختصاصی غدیر، قطعا شگفت انگیز و تکرار نشدنی است؛ از نحوه منبر خاص تا مکان خاص تا زمان خاص تا حجه الوداع تا افراد آمده و نیامده تا … ؛ بی نظیر است.

نتیجه چه شد؟ «اعجاز مقامی غدیر که در دل این مقام صریح، اعجاز مقالی صریحی هم انجام شد و در دل این دو صراحت بی نظیر، یک کلمه نسبتاً پوشیده، تمام رسالت استتار در مدیریت مسائل حیاتی تعبیه شد».

به این سان، اگر کارخانه سلاح ها و محصولات حیاتی برای یک کشور، تماماً مستور است، در این جا تولیدی حیاتی و استراتژیک در دل دو وضوح تمام، قدری مستور رها شد؛ امری که اگر نمی شد، حتی اگر قرآن بود، تحریف می شد: «… من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه …». و خداوند این چنین پیامبر را از شر تروریست ها نجات داد: والله یعصمک من الناس.

سخنرانی در مرکز اسلامی امام مهدی رم؛ غدیر ۱۳۹۶ ش

پدافند غیرعامل در قرآن، نهج البلاغه و بیان رهبر؛ برای شخص من هیچکس آقای هاشمی نخواهد شد

همچنین ببینید

ابر واژه شناسی دین؛ امام (دیّان) مأموم (مدینه)

بسم الله الرحمن الرحیم ریشه «دَ، یْ، ن» یعنی چیزی که مطلوب ما، در گرو …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *