بهشت نرفتن مدافعان‏ حرم بی ‏بی‏ زینب در سوره زُمر و بشارت‏ به مدافعان بی‏ بی‏ سی

بسم رب زینب؛ سلام

«وَ سیقَ‏ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّهِ زُمَراً» زمر، ۷۳.

تهمت روشنفکران به مدافعان حرم، تیغ تراز #تیغ_داعش؛ تیغ طعنه شامیان هم تیزتر از تیغ شمر و تیر سه شعبه بود: الشام الشام الشام!

در دشواری‏ها‏ی دنیا و آخرت باید بر کشتی حسین سوار شد که «شتابان تر و وسیع تر» از دیگر کشتی‏ها‏ است.

آ. اهوال قیامت

پس هنگامی که صدای مهیب آید، روزیکه مرد از برادرش می‏گریزد و از مادرش و پدرش و از همسرش و فرزندانش. رستاخیز روزی است که هر مادر شیر دهنده ‏ای ‏شیردادن را فراموش می‏کند و هر آبستنی سقط جنین می‏کند[۱] و مردم را مست می‏بینی در حالی که مست نیستند ولی هراس عذاب قیامت سخت است.[۲]

در این زلزله سنگین و هول و هراس جنون آور، بهشت چقدر آرامش بخش است؟ چقدر خواستنی است؟ چقدر به آن مضطر هستیم؟ و جهنم چقدر دلهره آور و کشنده است؟ چه کسی حاضر است به سوی جهنم گام بردارد؟ هیچ کس! اما گنهکاران با وجود اکراه، به سمت جهنم رانده و تارانده می‏شوند: «وَ سیقَ‏ الَّذینَ کفَرُوا إِلی‏ جَهَنَّمَ زُمَراً» زمر، ۷۱.

این کاملاً طبیعی است که جهنمیان را کشان کشان و با اکراه، به سوی جهنم برانند. خداوند در توصیف چنین عملیات به دوزخ بردنی، «سیق» را به کار برده است.

اما معمای ما، کاربرد همین کلمه «سیق» برای توصیف ماجرای به بهشت رفتن کسانی است که پروردگارپروا هستند: «الذین اتقَوا ربهم». اینان چه کسانی هستند که در هنگامه‏ ای ‏که مادر حمل خود را از هراس سقط می‏کند و فرزند از مادر خود می‏رمد و مرد از همسر خود، بهشت را بهشته اند و دعوت و درخواست رفتن به بهشت را با کمال جسارت، رد می‏کنند تا حدی که باید آنان را به بهشت «راند». به راستی چه تفسیری باید برای این «بیان اعجازآمیز» قرآن کرد: «وَ سیقَ‏ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّهِ زُمَراً» زمر، ۷۳. «و کسانی که پروا کردند پروردگارشان را دسته دسته به سوی بهشت رانده می‏شوند».

ب. معناشناسی «سیق»

گاهی کسی با انگیزه قوی به سویی می‏رود (اشتاق الی)، گاهی قدری شوق هست و فرد اقدام به رفتن می‏کند (ذهب)، گاهی عوامل بر ماندن فردی دلالت دارند، ولی کسی او را می‏برد (أذهب) و گاهی از رفتن کراهتی کمتر از حد اجبار است و کسی او را می‏راند (سَاقَه) و گاهی در حد اجبار است و او را می‏کشانند (جَلَبَه). در قیامت چون کافرین ناگزیرند، تن به رانده شدن می‏دهند و نیازی به جلب آنان نیست؛ چونان که طعمه ‏ها‏ی داعش نیز تن به کشته شدن می‏دادند، چون راه دیگری نداشتند.

«سوق» هر چند به معنای «جَلب» و بر خاک کشیدن نیست، اما به معنای کراهت از رفتن است که می‏تواند گاهی با جلب نیز همراه باشد؛ چنان که راغب اصفهانی و ابن منظور نوشته اند: «سَوْقُ‏ الإبل: جلبُها و طردُها» مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص۴۳۶. بازار هم سوق گفته می‏شود؛ چون جایی است که بازرگانی و کالاها به آنجا «بُرده» می‏شود: «السُوق»‏، سمیت بها لأَن التجاره تجلب إلیها و تُساق‏ المَبیعات نحوَها.» لسان العرب، ج‏۱۰، ص ۱۶۸. در این جا نیز «سوق» به معنای «جلب» کالا به کار رفته است.

ج. نظر مفسران

مفسرین هم عموماً به خشونت و شدت عمل برای راندن اشاره کرده اند: «وَ سِیقَ الَّذِینَ کفَرُوا» أی یساقون سَوقاً فی عنف‏». مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج‏۸، ص ۷۹۵. یعنی با خشونت رانده می‏شوند.

به همین دلیل، مفسران در توضیح چرایی استفاده خداوند از «سیق» برای مؤمنین، به توضیحاتی رو آورده اند که همگی نادرست به نظر می‏رسد. البته برخی مثل المیزان (ج۱۷، ص۲۳۹)، با ساده سازی مسأله، معمّا را منحل کرده اند.

– بعضی کاربرد «رانده شدن» برای متقین را به خاطر آن دانسته‏اند که بهشتیان در انتظار دوستانشان هستند و حاضر به رفتن به بهشت نمی‏شوند. مفاتیح الغیب، فخر رازی، محمد بن عمر، ج‏۲۷، ۴۸۰.

نقد: درست است که کسانی در حد حضرت زهرا سلام الله علیها، چنین پیوندی با شیعیانشان دارند، اما سایر بهشتیان چنین نیستند که منتظر دیگران باشند. به فرض که سایرین هم چنین باشند؛ دو مساله می‏ماند:

یک. خداوند برگه‏ ها‏ را تک به تک تصحیح می‏کند (و کُلُّهُم آتیه یومَ القیامه فَرداً؛ مریم، ۹۵) و سپس افراد را بر پایه نمره آنها، دسته دسته تقسیم می‏کند (زُمَراً) پس کسانی که به محاسبه خداوند اعتماد دارند، باید دسته بندی‏ها‏ی انجام شده را بپذیرند و اعتراض به نمره و انتظار تغییر دسته بندی افراد با تقوا سازگار نیست؛ مگر با إعمال شفاعت؛ که اختصاص به همگان ندارد.

دو. خداوند فرموده است که «وَ سَارِعُوا الی … جَنَّهٍ … اُعِدّت للمقتین» آل عمران، ۱۳۳. پس متقین باید در رفتن به بهشت، سرعت بورزند تا «پروردگار پروا» باشند و این مساله با امتناع از رفتن به بهشت و دچار شدن به «سیق» (رانده شدن)، نمی‏سازد.

– بعضی استفاده از سوق را چنین توجیه کرده اند که متقین به شدت محو جلال و جمال الهی هستند و همین امر، مانع رغبت آنان به بهشت است؛ لذا باید آنان را راند! مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج‏۲۷،

نقد: مگر جمال و جلال خداوند را نمی‏توان در مسیر بهشت و به ویژه در خود بهشت یافت و باید بیرون بهشت، مجذوب آن بود؟

– بعضی علت کاربرد سوق را آن دانسته اند که شوق فرشتگان به بهشت رفتن متقین، بیش از شوق اهل بهشت به آنان بوده است، لذا در عین این که خودشان به سمت بهشت می‏رفتند، نوعی سوق هم انجام می‏شده است. تفسیر نمونه، ج‏۱۹، ص: ۵۵۴ و ۵۵۵؛ و نیز: تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کاشانی ملا فتح الله‏، ج‏۸، ص ۱۲۱. تفسیر المراغی، مراغی‏، ج‏۲۴، ص ۳۸.

نقد: سوق یعنی راندن که همراه با نوعی ناخواستگی است (یُساقُونَ الَی المَوت؛ انفال، ۶) که با این توجیه سازگار نیست؛ عبارت سازگار با این منظور، «حمل» است. زیرا فرد مشتاق بهشت تا جایی که بتواند به سمت آن شتاب می‏کند؛ به ویژه که متقین مأمور به این شتاب هم هستند (سارعوا) و اگر پاهای وی بتوانند سرعت بیشتری را تحمل کنند و کسی او را شتاب بیشتری بدهد، با «إسراع» بیان می‏شود نه «سَوق» و اگر پاهای وی توان شتاب بیشتری نداشته باشند سرعت بیشتر منوط به «حمل» است نه «سوق».

– بعضی نیز گفته‏ اند که متقین بر مرکبی سوارند و فرشتگان، مرکب‏ ها‏ی آنها را به سوی بهشت می‏رانند. الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج‏۱۵، ص ۲۸۵. مفاتیح الغیب، همو، ج‏۲۷، ۴۸۰.

نقد: ذکر صاحب مرکب با ادبیات مناسب با مرکب و به منظور اشاره به مرکب، بیشتر به اهانت شبیه است تا اکرام! مثل این که به اسب سوار بگوییم «علف بخور» و منظورمان آن باشد که اسبش علف بخورد!

– برخی، کاربرد «سیق» را به دلیل صنعت ازدواج و مقابله دانسته اند: «إنما ذکر السَوق علی وجه المقابله لسوق الکافرین إلی جهنم». مجمع البیان، ج‏۸، ۷۹۵؛ همانند «فبَشِّرهُم بِعَذابٍ ألیم» آل عمران، ۲۱. چنین بشارتی را می توان به منافق تحت لوای اسلام و تشیع هم داد.

نقد: مفسرین از جمله طبرسی در  توجیه این ادعا گفته اند که این همانند آوری عبارت (سیق) برای فرد جهنمی و بهشتی، مثل «بشارت» خوبان به بهشت و «بشارت» بدان به عذاب است؛ در حالی که لفظ بشارت برای خبر خوش به کار می‏رود نه خبر بد. روشن است که وجه بلاغی کاربرد بشارت برای خبر بد، طعنه است؛ مانند «ذُق» در آیه زیر: ثُم صُبُّواْ فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ ذُقْ إنّکَ أنتَ العَزیزُ الکَریم» دخان، ۴۸ و ۴۹. علمای بلاغت هم به علت کاربرد آن اشاره کرده اند، علت آن هم طعنه و عذاب بیشتر است؛ اما وجه «سیق» برای بهشتیان چیست؟ مساله دقیقاً همین جا است.

– برخی نیز گفته اند که خوبان سه دسته اند: آ. «متقین ممتاز» که در هیأتی عال رتبه، بر خود خداوند وارد می‏شوند: «یوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً»؛ ب. «متقین خیلی خوب» که بهشت به آنان نزدیک می‏شود: «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِثینَ»؛ ج. «متقین ضعیف» که فقط در حد مشرک نبودن هستند و جزء ظالمین و عوام بهشت می‏باشند و اینان هستند که به بهشت رانده می‏شوند. تفسیر روح البیان، حقی بروسوی اسماعیل، ج‏۸، ۱۴۴.[۳]

نقد: گاهی گفته می‏شود «اتَّقُوا النَّارَ» بقره، ۲۴. یعنی از آتش بپرهیزید یا «أبشِرُوا بالجنّه» فصلت، ۳۰. یعنی به بهشت دلخوش باشید! اما گاهی گفته می‏شود،«اتقَوا ربهم» زمر، ۷۳. یعنی پروردگارْ پروا بوده اند نه آتشْ پروا. این عبارت ظهور در آن دارد که مقام چنین کسانی خیلی بالاتر از آن چیزی است که آنان را ستمگرانی بدانیم که با ارفاق و به زور، بهشتی شده اند. وانگهی چنین کسانی دوان دوان به بهشت می‏روند نه کشان کشان. ضمن این که وصفی که خداوند برای ممتازین آورده است، در این آیه هم هست؛ بلکه در این آیه وصف بالاتری هست: زیرا در آنجا سخن از «متقین» است (یوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً) و در این جا سخن از تقوا از پروردگار نه مطلق تقوا؛ حتی از جهنم: «سیقَ الذین اتقَوا ربَّهُم إلَی الجَنّهِ زُمَراً».

د. تفسیر مناسب

تفسیری که می‏تواند درست باشد، حدیثی از امام صادق در کتاب شریف «کامل الزیارات» است؛ با توجه به این حدیث بهتر متوجه می‏شویم که «الذین اتقَوا ربهم»، محبان امام حسین (ع) هستند و شاید همه اهل بهشت چنین نباشند:

«امام صادق (ع) می‏فرمایند: ای زراره! … هیچ بنده ‏ای نیست که در روز قیامت محشور شود، جز این که دو چشمش گریان است؛ مگر گریه‏کنندگان بر جدّم حضرت حسین علیه السلام؛ آنان در حالی محشور می‏شوند که چشمانی روشن دارند و مژدگانی دارند و شادمانی در صورتشان نمایان ‏است. مردم در شیون و اندوهند در حالی که ایشان از هر اندوهی در امانند. [استغاثه] مردم مورد بی اعتنایی است (و برای حساب آورده می‏شوند)، ولی ایشان، زیر عرش و در سایه سار عرش با امام حسین مشغول سخن هستند و از بدی روز حساب نمی‏ترسند. «به آنان گفته می‏شود: وارد بهشت شوید؛ اما آنان خودداری می‏کنند و مجلس حسین (ع) را بر می‏گزینند. در این هنگام همانا حورالعین به سوی آنان فرستاده می‏شود که می‏گویند: هان که ما مشتاق شما بودیم همراه با پسران همواره؛ اما آنان [حتی] سرشان را بر نمی‏آورند تا به آنان نگاه کنند؛ به سبب آن همه شادی و کرامتی که در مجلس شان می‏بینند.» کامل الزیارات، النص، ص ۸۱.

البته اینان در این جهان نیز نه دختران زیبا چشمان شان را به سرقت برده اند و نه پسران زیبا دلشان را به اسیری. در همین جا هم با پیشانی بند یا حسین، مجلس عرشی داشته اند، حتی در شام و دلشان هرگز نگرفت وقتی ناکثانی کثیف تر از دستمال استنجاء ابلیس، به مدافعان حرم گفتند برای پول به سوریه رفته اند![۴]

هیأتی‏ ها‏ی مدافع حرم و مدافع حریم ولایت فقیه، هول و هراس قیامت را به بازی می‏گیرند؛ عربده آمریکا و موذی گری منافقین داخلی که هیچ! به «بیا به بهشت» حور العین محل نمی‏دهند، «برو به جهنم!» بعضی‏ها‏ که سهل است!

ه. مصیبت وداع

حالا می‏توان فهمید که چرا زینب، «زین اب» است! او نور جلال و جمال حسین علیه السلام را قبل از قیامت هم می‏بیند. او با این نور بزرگ شده است. چطور ساربان کاروان را از کربلا به سوی شام راند، چطور زینب رانده است؟ روضه وداع را هیچ کس درک نمی‏کند جز آنکه صبح و شب خون گریه می‏کند:

بریدن از نور مقدس حسین (ع) برای کسی مثل حضرت زینت که با همه وجود جلال و جمالش را درک می‏کند، چقدر دشوارتر است از سایر متقین.

رفتن به بهشت کجا و رفتن به «الشام! الشام! الشام!» کجا! آن هم با اسارت فرزندان حسین (ع) و خیمه‏ ها‏ی آتش گرفته و … . وضعیت کاملا معکوس است؛ یکی باید به بهشت برود و دیگری به جهنم ترین جای دنیا!

رانده شدن تحت اسارت ستمگران کجا و رانده شدن تحت عنایت فرشتگان بهشت؛ سر سلامت حسین کجا و سر بریده حسین کجا!

ماجرای عجیبی است. حالا می‏توان فهمید که «زینب مضطرم الوداع الوداع» یعنی چه! می‏توان فهمید که «ما رأیت الا جمیلاً» با همه دشواری مصیبت وداع یعنی چه! می‏توان فهمید «میان همه دلها امان از دل زینب یعنی چه»!

و. فرقه شیرازی

چه ظلمی بالاتر از آن که کسانی مردم را از شناخت امام حسین محروم کنند؟ مگر یزید به دنبال چه بود؟ به دنبال مخفی کردن حسین از عالم و مگر کارکرد «قمه زنی» چیست؟ اصلا حسین را آفریده اند که «قتیل العبرات» باشد. حسین کشته اشکها است نه کشته قمه کشی. بر حسین باید گریست نه این که با تخریب او در انگلیس زیست. این که به جای مبارزه با داعش و استکبار، شمشیر بر سر خود بکوبیم تا یزید زمان یعنی انگلیس و آمریکا و آل سعود حامی ما باشند و اینترنت با جستجوی «تشیع» از سوی مردم مشتاق حقیقت، خون بالا آورد و با صحنه ‏ها‏ی قمه کشی جستجوگر را به چندش دچار کند، قطعاً چیزی است که یزید دوست دارد و انگلیس از آن حمایت می‏کند. فرقه شیرازی دقیقا رو در روی حسین (ع) ایستاده است و جماعت روشنفکر و منافقین لیبرال و ملاهای ساکت السلطنه هم هیچ جبهه ‏ای ‏در برابر آنان نمی‏گیرند.

وقتی شاهرگ شناختی و ارتباطی عموم مردم جهان، رسانه و اینترنت است، به راستی «صد سبیل» یعنی چه؟ آنگاه که تشیع و حسین را جستجو کنند، خون بالا می‏آید! چرا نباید منطق دفاع از مظلوم و منطق حمایت از مستضعفان را نشان بدهد؟ همان منطقی که خداوند مستضعفان را بدان بشارت داده است: «و نُرید اَن نمُنَّ علَی الذین استُضعِفُوا» قصص، ۵. مستضعفین باید چنین منطقی را در شعار و عمل و تبلیغات «سفیران حسین» ببینند. خدا لعنت کند کسانی را که منطق بی بی زینب را در بی‏بی‏سی و وی‏اُای و شبکه ‏ها‏ی ماهواره‏ ای ‏به اسم اهل بیت و به کام یزید، به اسارت می‏برند و بر لبان منطق قرآن خوان حسین، چوب و قمه می‏زنند تا خون بیشتری از شیعه بریزد.

ما برخی از مردم مؤمن و ولایی، اما گرفتار مکر انگلیس و فرقه شیرازی‏ها‏ را که ان شاء الله به حق رهنمون خواهند شد، محترم می‏دانیم و روی سخن ما با سران نفاق کثیف فرقه شیرازی است که چقدر شبیه «بنی العباس» هستند؛ به اسم «رضایت آل محمد» بیشترین امام را شهید کردند! حالا هم به اسم امام حسین و اهل بیت و فدک، به غارت میراث گفتمانی فدک پرداخته اند و عزیز انگلیس شده اند! «وَ سَیعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُون» شعراء ۲۲۷.

ترجمه و تحقیق سخنرانی در جمع لبنانی‏ ها‏ی شمال ایتالیا، در رم

———————————————

[۱]. «فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّهُ یَوْمَ یَفِرُّ المَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ». سوره عبس ۳۳- ۳۶.

[۲]. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ یَأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ شیْءٌ عَظِیمٌ یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُکَارَى‏ وَ مَا هُم بِسُکَارَى‏ وَ لَاکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ». حج، ۱- ۲.

[۳]. در صفحه ۳۲۶۲ از جلد دهم «تفسیر القرآن العظیم» حدیثی از امام علی (ع) نقل می‏کند که نسبت به متقین مذکور در آیه محل بحث می‏فرماید که به نزدیکی درهای بهشت رانده می‏شوند و در آنجا دو چشمه است که در یکی خود را تطهیر می‏کنند و از دیگری می‏نوشند تا همه آلودگی ها از آنها دفع شود. ممکن است که تفسیر روح البیان، برداشت نادرستی از همین روایت باشد.

[۴]. «و حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ‏ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ أَبِی یعْقُوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ یا زُرَارَهُ … مَا مِنْ عَبْدٍ یحْشَرُ إِلَّا وَ عَینَاهُ بَاکیهٌ إِلَّا الْبَاکینَ عَلَى جَدِّی الْحُسَینِ ع فَإِنَّهُ یُحْشَرُ وَ عَینُهُ قَرِیرَهٌ وَ الْبِشَارَهُ تِلْقَاهُ وَ السُّرُورُ بَینٌ عَلَى وَجْهِهِ وَ الْخَلْقُ فِی الْفَزَعِ وَ هُمْ آمِنُونَ وَ الْخَلْقُ یعْرَضُونَ وَ هُمْ حُدَّاثُ الْحُسَینِ ع تَحْتَ الْعَرْشِ وَ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ لَا یخَافُونَ سُوءَ یوْمِ الْحِسَابِ یقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ فَیأْبَوْنَ وَ یخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِیثَهُ وَ إِنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَیهِمْ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَاکمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِینَ فَمَا یرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَیهِمْ لِمَا یرَوْنَ فِی مَجْلِسِهِمْ مِنَ السُّرُورِ وَ الْکرَامَهِ ». کامل الزیارات، ابن قولویه، النص، ص ۸۱، نجف: ۱۳۵۶ش.

همچنین ببینید

ابرفقه

دید فلسفی، فقهی و ابرفقهی به تَک‌پند خدا؛ قیام و انقلاب

معمای پیچیده: اول عقل و قیام و سپس فکر ابرفقه نمی‌گوید «نخست اندیشه، سپس اقدام» …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *