پیام های بررسی شده مربوط به سال های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ می باشد. با بررسی پیام ها متوجه می شویم که ساختار پیام های تسلیت رهبری شامل مواردی است: اظهار تاسف از خبر فوت و سپس وصف متوفی و اشاره به خدمات وی، آنگاه تسلیت به افراد یا گروه یا جمع خاص یا عامی و در نهایت طلب اخروی برای وی از خداوند.
گستره تسلی یافتگان
گستره کسانی که تسلیت دریافت کرده اند نیز گویای میزان اهمیت متوفی است، مثلاً تسلیت به امام زمان، علما و مراجع، مردم، دوستداران، خویشان، خانواده فرد. بالاترین سطح کیفی و کمی مخاطبان تسلی، پیام به آیت الله بهجت است که رهبری هم به امام زمان، هم به خودش و هم به علما و مراجع و هم به مردم تسلیت گفته است.[۱] سپس برای مهدوی کنی که به مردم هم تسلیت گفته است.[۲] نازلترین سطح تسلیت هم به در پیام تسلیت منتظری[۳] و هاشمی[۴] آمده است که به همسر، فرزندان دیگر بازماندگان تسلیت گفته است و حتی به ارادتمندان و دوستان هم تسلیت نگفته است. در حالی که برای پور محمدی رفسنجانی،[۵] باقرزاده (شاعر)،[۶] و حتی در پیام تسلیت فوت همسر مرحوم آیت الله خاتمی،[۷] گستره تسلیت بیشتر است.
طلب اخروی
یعنی دعایی که معمولا در آخر پیام برای متوفی کرده است. این دعا در برخی پیام ها هم در آغاز و پس از آمدن نام متوفی آمده است و هم در برخی پیام ها فقط در پایان پیام آمده است. از این جهت پیام تسلیت هاشمی، حتی از پیام منتظری هم نازل تر انشاء شده است.[۸]
اوصاف متوفی در پیام تسلیت امام خامنه ای
مهمترین بخش پیام، اوصاف متوفی است. اما مساله مهم در نوع اوصافی و وابسته هایی است که برای هر یک از اجزاء پیام تسلیت آورده می شود. مهمترین بخش، صفاتی است که رهبری برای متوفی برمی شمرد؛ این صفات سه دسته کلی اند:
آ. اوصاف ارزشمند؛ این اوصاف ارزش اصالی دارند، مانند: مؤمن، مخلص، انقلابی، ولایت پذیر، پیگیر گفتمان امام و … .
ب. اوصاف قوی ولی فاقد ارزش ذاتی؛ این اوصاف دو بخش است، یکی اوصاف دارای ارزش ذاتی که مربوط به گذشته است و اینکه بر خلاف آن عمل می شود؛ مانند اوصافی با رازشی که پیامبر برای زبیر برشمرده بود؛ و دیگری اوصافی مثل، باهوش، صمیمی، پرکار، داشتن مسوولیت زیاد یا حساس، و عالم، مبارزه با رژیم شاه، زندان رفتن، سابقه آشنایی داشتن، تجربه مشترک در امری داشتن و … . هیچکدام از این اوصاف دارای ارزش مثبت نیست؛ مگر این که در راستای ولایت پذیری و به نیت تحقق اسلام باشد.[۹]
ج. اوصاف منفی. منطق اسلام این است که اگر کسی اجمالاً گناهانی هم دارد، شما شهادت بر خوب بودن وی پس از مرگش بدهید (اللهم انا لا نعلم منه الا خیراً: خدایا ما جز خوبی از او نمی دانیم) و از بدیهای وی یاد نشود، به ویژه در پیام تسلیت. بنابراین بسیار دور از ذهن است که کسی در پیام تسلیت ناگزیر شود به برخی از خطاهای کسی اشاره کند؛ اتفاق نادری که در دو پیام رهبری به منتظری و هاشمی با تفاوت های بلاغی، مشهود است. این مساله در پیام به هاشمی بیشتر تکرار شده است، هر چند صراحت کمتری دارد:
برخی از اوصاف آیتالله مهدوی کنی قوی است و برخی مثبت. لذا اوصاف قوی وی نیز مثبت تلقی می شود. اما اوصاف مثبت وی: «عالم مجاهد و پارسا، … از… یاران صمیمی نظام جمهوری اسلامی و از وفاداران غیور و صادق امام بزرگوار بود و در همه عرصههای مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت تمام نقشآفرینی کرد. …، همه جا و همه وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزههای جناحی و قبیلهئی را به حیطه فعالیتهای گسترده و اثرگذار خود راه نداد. این انسان بزرگ و پرهیزگار، همهی وزن وزین خود را در همه حوادث این دهها سال در کفه حق و حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیره انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید.
اوصاف حجتالاسلام عباس پورمحمدی رفسنجانی نیز بر دو بخش است، اوصاف قوی و اوصاف مثبت که در مجموعه همگی مثبت تلقی می شود: «روحانی مبارز و پارسا و مردمی، رفیق صمیمی و قدیمی … زندگی سراسر تلاش و خدمت همراه با اخلاص و سلامت نفس و بیاعتنائی به جلوهها و زخارف مادی، خصوصیت برجستهی این روحانی کمنظیر در همهی دورانهای حیات او است. در دوران اختناق طاغوتی، با شجاعت و صراحت، پرچم نام و راه امام راحل را بر دوش داشت و در دوران نظام مقدس جمهوری اسلامی، پیشرو خدماترسانی به محرومان و اقدامهای فرهنگی و اجتماعی در گسترهئی وسیع بود. در همه دورانها هرگز از مردم و بخصوص طبقات محروم جدا نشد و هرگز جز راه خدا نپیمود».
اوصاف قوی (غیر ارزشی) در پیام تسلیت یک شاعر به نام آقای علی باقرزاده: «دوست دیرین … انسانی نیکاندیش و رفیقی باصفا … مجالستی دلنشین و رفتاری بزرگوارانه و سرشار از ادب و صمیمیّت».
اما در پیام تسلیت برای هاشمی رفسنجانی، دو گونه وصف برای هاشمی برشمرده شده است؛ اوصاف قوی و اوصاف بد. هیچ صفتی که نشان دهد رهبری اکنون نامبرده را انسانی مؤمن یا صالح یا عالم راستین یا صادق یا مخلص یا انقلابی یا مجاهد راه اسلام یا پرهیزکار یا … می داند، در پیام ایشان نیست. در عوض در چندین فقره حاوی نوعی تنقیص و تهدید است:
«رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی … فقدان همرزم و همگامی که سابقهی همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام میرسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکری ها و همدلی ها که در برهههای زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید. هوش وافر و صمیمیت کمنظیر او در آن سالها، تکیهگاه مطمئنی برای همه کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برای اینجانب به شمار میآمد. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهههائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بینالحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسهی خناسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهرهبرداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد. او نمونه کمنظیری از نسل اوّل مبارزان ضد ستمشاهی و از رنجدیدگان این راه پرخطر و پرافتخار بود. سالها زندان و تحمل شکنجههای ساواک و مقاومت در برابر این همه و آنگاه مسئولیتهای خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگهای درخشان زندگی پر فراز و نشیب این مبارز قدیمی است. با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمیشناسم که تجربهای مشترک و چنین درازمدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخساز به یاد داشته باشم. اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبهی الهی با پروندهئی مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همه ما مسئولان جمهوری اسلامی است.»
برخی از اوصاف منفی در پیام تسلیت:
آ. «اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت» و آسیب آلود که البته نتوانست این رفاقت را به طور کلی بگسلد اما به طور نسبی حتی همین رفاقت بین الحرمینی را هم از بین برد؛
ب. تلویح به وسوسه پذیری از سوی خناسان در حوزه ای غیر از محبت «شخصی»؛ این مساله به ویژه در براندازی سال ۸۸ با محوریت برخی، کاملاً روشن است. یادمان باشد که ممکن است که برخی «قلوبهم معک» باشند و در عین حال، «سیوفهم علیک» هم باشند؛ محبت شخصی و کینه وری گفتمانی.
ج. «تصریح» به قرار گرفتن نامبرده با پرونده ای مشحون از فعالیت های گوناگون در محضر محاسبه الهی.
اینها به صراحت یا کنایه اوصاف منفی در پیام تسلیت هاشمی برای متوفی به حساب می آید، امری که تقریباً هیچ سابقه ای ندارد و حتی این مساله در پیام تسلیت منتظری نیز به این شکل نیست؛ زیرا در آنجا تنها یک وصف منفی آمده است و آن هم به نحوی پوشیده شده است: «در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفارهی آن قرار دهد.»
در مجموع به نظر می رسد که سیاه ترین پیام تسلیت رهبری در این سالها، مربوط به هاشمی رفسنجانی بوده است؛ به ویژه این که رهبری در نماز میت حاضر نشدند عبارت مشهور «الّلهُمًّ إنّا لَا نَعلَمُ مِنهُ إلّا خَیراً» را بر زبان آورند.
—————————————————
[۱]. پیام تسلیت آیتالله بهجت در ۲۷ اردیبهشت ۸۸: «اینجانب تسلیت صمیمانه خود را به پیشگاه حضرت بقیهالله ارواحنا فداه تقدیم میدارم و به حضرات علمای اعلام و مراجع عظام و شاگردان و ارادتمندان و مستفیضان از نَفَس گرم او و بویژه به خاندان مکرّم و آقازادگان ارجمند ایشان تسلیت عرض میکنم و برای خود و دیگر داغداران از خداوند متعال درخواست تسلا … میکنم.»
[۲]. «اینجانب به خاندان گرامی و برادر عالیقدر ایشان، و به مردم ایران و روحانیت عظیم الشأن و همهی ارادتمندان و شاگردان و دستپروردگان آن مرحوم صمیمانه تسلیت میگویم».
[۳]. «اینجانب درگذشت ایشان را به همه بازماندگان بویژه همسر مکرّمه و فرزندان محترم آن مرحوم تسلیت میگویم».
[۴]. «به همسر گرامی و فرزندان و برادران و دیگر بازماندگان ایشان تسلیت عرض میکنم.»
[۵]. «به خاندان مکرم، همسر گرامی و فرزندان و دیگر بازماندگان و همه دوستداران و آشنایان ایشان صمیمانه تسلیت عرض می کنم».
[۶]. «به فرزندان و خاندان گرامی ایشان تسلیت می گویم». در اینجا نیز به خاندان اشاره شده است.
[۷]. «اینجانب ضمن تسلیت به ارادتمندان آیتالله خاتمی و عموم مردم اردکان و بویژه خانوادههای عزادار …». ۱۶ فروردین ۹۴٫ آشکارا گستره تسلی یافتگان، بیش از گستره پیام تسلیت منتظری و هاشمی است.
[۸]. مهدوی کنی هم در ابتدا دعا شده است (رضوان الله تعالی علیه) و هم در پایان مشمول چندین دعا شده است (رحمت و رضوان الهی بر روان پاک او باد. … علو درجات وی را از خداوند متعال مسألت مینمایم.) خزعلی هم در آغاز (رحمتاللهعلیه) و هم در پایان. منتظری هم در آغاز (رحمهاللهعلیه) و هم در پایان و هاشمی فقط در پایان؛ یعنی پس از آمدن نام وی در آغاز، هیچ دعایی برای وی نشده است.
[۹]. مثلاً امام خمینی گفته باشد که مبارزه با شاه نباید وارد فاز مسلحانه بشود و هاشمی مصرّ بر این کار باشد و سه بار به خاطر همکاری با گروه مجاهدین خلق (منافقین) که در فاز مسلحانه بودند، زندانی بشود؛ این زندانی ارزشی ندارد؛ بلکه مایه سرافکندگی است.