بسم الله الرحمن الرحیم
حکایتی در «مجمع البیان» نقل شده است که دستاویز برخی برای تخریب مواضع درست جمهوری اسلامی ایران در برابر شوهای ضد عفت انسانی و ارزش های اسلامی شده است.
آیه اول سوره ممتحنه درباره نهی از دوستی با دشمنان خداوند و دشمنان خود مسلمانان است و نهی از این که طرح مودت با آنان ریخته شود در حالی که آنان نسبت به دین کفر ورزیدند و پیامبر و شما را به سبب ایمان به پروردگارتان از مکه اخراج کردند. چرا پنهانی طرح مودت می ریزید یا از سر مودت، اسرار حکومت اسلامی را به آنان می دهید؟ در حالی که من آگاهم به آنچه مخفی می کنید [و به پیامبرم اطلاع می دهم]. و هر کس چنین کند، قطعا از راه راست گمراه شده است.[۱]
– ماجرای ساره ترانه خوان و سوء استفاده برخی از آن
مجمع البیان در صفحه ۴۰۴ از جلد نهم، حکایت تاریخی را بدون ذکر سند، به عنوان شأن نزول آیه بالا ذکر کرده است که جای تأمل بسیاری دارد. حکایت آن است که زنی آوازه خوان به نام «ساره» از مکه (پایگاه شرک) به مدینه (محل حکومت اسلامی) آمد و با اعلام این که مسلمان نشده است، «اظهار حاجت شدید برای پوشش و خوراک» کرد و پیامبر حاجتش را برطرف کرد و بعد همین زن با گرفتن سکه های طلا و لباس ابریشم از فردی نام «حاطب»، به شکل مخفیانه نامه جاسوسی او را برای بردن به مکه پذیرفت؛ نامه ای که خبر حمله حکومت اسلامی به مکه را به مشرکین می داد و از آنان می خواست که در وضعیت آماده باش باشند. با خبر غیبی خداوند به پیامبرش (ص)، امیرالمؤمنین (ع) این نامه را از آن زن گرفت و به نزد پیامبر آمد. پیامبر «حاطب» را حاضر کرد و فرمود چرا چنین کردی و او گفت که قصد جاسوسی نداشتم و فقط می خواستم خویشان خود را به خاطر این خوش خدمتی به مشرکین، از آزار آنان در امان بدارم؛ و می دانستم که نامه من مشکلی برای فتح مکه درست نمی کند. پیامبر(ص) فرمودند که تو راست می گویی و ما کاری با تو نداریم. در این حال عمر گفت که ای رسول خدا رهایم کن که گردن این منافق را بزنم! و پیامبر فرمود که او از اهالی شرکت کننده در جنگ بدر است و آنان هر چه بکنند، مورد بخشش الهی هستند[۲]؟!
تبیین محل بحث
محل بحث این است که پیامبر زن ترانه خوانی که اظهار شرک کرده بود و نیازمند کمک بود را کمک کرد؛ بدون آن که شرط کند که دست از ترانه خوانی اش بردارد. اکنون چرا جمهوری اسلامی ایران با برخی کنسرتها مخالفت می کند! (وزیر کشور: کمتر از یک درصد کنسرتها لغو می شود)
نقد فقهی اصل حکایت
- این شأن نزول سند تاریخی صحیحی ندارد و نمی تواند مستند حکم فقهی باشد؛ مگر این که به دلایلی مثل اتقان محتوای ماجرا، برای ما ثابت شود که این حکایت صحیح است.
- در آخر متن حدیث سخنی است که کاملا با منطق صحیح و اعتقاد شیعه تضاد دارد و بر وفق اعتقاد اشتباه اهل سنت است؛ این که چون فلانی اهل بدر است، پس هر چه بکند، پیشاپیش بخشیده شده است!؟!
- این شأن نزول ادعایی، با بخش انتهایی آیه اول ممتحنه، ناسازگار است؛ اینکه می فرماید: هر کس چنین کند بی تردید راه راست را گم کرده است! چنین محتوای نه تنها نمی تواند دلیل صدور چنین سیره ای از پیامبر باشد، بلکه به دلیل دهها آیه قرآن و منطق عقلی و نیز احادیث صحیح زیادی، دقیقاً دلیلی بر غیر معتبر بودن آن است.
- حتی اگر سند صحیح هم داشت، در فقه (و به ویژه فقه امنیتی) نمی توان به خبر صحیحی که مخالف قرآن است عمل کرد؛ مانند بسیاری از روایات صحیح السند سنی و شیعه که می گویند قرآن تحریف شده است. همان طور که تفسیر مجمع البیان هم در ادامه اشاره کرده است، مشابه این روایت در صحیح بخاری و مسلم آمده است و این امر خود «مؤید»ی بر عدم صحت آن است.
- به فرض که این حکایت تاریخی درست باشد، به دلایل زیر، نمی تواند مورد استفاده مخالفین سیاست فرهنگی نظام اسلامی باشد:
اشتباه بودن تطبیق این حکایت تاریخی بر موارد کنونی
آ. این زن آوازه خوان برای «جوانان جامعه جاهلی مکه و متناسب با هنجارهای آن جامعه» می خواند، نه در جامعه اسلامی مدینه و بر ضد هنجارهای آن! پس این حکایت غیر معتبر، امروز نمی تواند دستاویز برخی برای طعنه به جمهوری اسلامی ایران باشد.
ب. این زن برای «خوشگذرانی» جوانان مشرک می خوانده است نه «سیاسی و بر ضد دین و پیامبر و حکومت دینی»؛ چنان که شجریان انجام داد! پس بین این دو، فرق بسیاری است؛
ج. این زن طبق همان نقل مجمع البیان (ج۹، ص ۴۰۵) از جنگ بدر به این سو، دیگر دارای زمینه ای برای آوازه خوانی نداشته است! پیامبر می فرماید روزگار آوازه خوانی ات برای جوانان مکه چه شد؟[۳] او جواب می دهد که پس از جنگ بدر دیگر برای ترانه خوانی از وی تقاضایی نشده است. بنابراین دیگر چه نیازی است که پیامبر برای رفع حاجت شدید وی، شرط کند که دیگر آوازه خوانی نکند! وقتی از جنگ بدر به بعد، زمینه آوازه خوانی نداشته است، آیا قرار است بعد از فتح مکه این زمینه فراهم شود؟! که برخی گفته اند که بله! پیامبر کمکش را مشروط به عدم آوازه خوانی نکرد!
د. این زن الان از نظر فقهی، عنوان سائل را داشت نه آوازه خوان و نیاز مبرم به پوشاک و خوراک داشت[۴] و خداوند به پیامبرش فرموده است که سائل را نباید راند: «و اما السائل فلا تنهر».
ه. ضمن این که بخش اول این حکایت (ماجرای آن زن آوازه خوان)، در مصادر روایی شیعی نیامده است[۵] و بخش پایانی آن هم با آنچه در مجمع البیان آمده است، فرق دارد.[۶]
– تغافل مدعیان، از ماجرای ام ساره؛ ماجرایی مشابه کار شجریان در فتنه ۸۸
چرا عده ای که با کنایه به جمهوری اسلامی چنین مطالب بدون سندی را از دل تاریخ برای نسل امروز در می آورند، ماجرای آن دو زن آوازه خوان که مشرکین را نه برای لذت جویی، بلکه بر ضد پیامبر و مسلمین تحریک می کردند را نمی گویند؟ از عجائب این است که پیامبر در روزی که به عنوان «یوم المرحمه» معرفی کردند و فرمان عفو عمومی صادر کردند، فرمودند که این دو زن آوازه خوان؛ یعنی «فَرْتَنَى وَ أُمِّ سَارَهَ» را بکشید! حتی اگر بر پرده های کعبه آویزان شده باشند که حرم امن الهی است و در بیان دیگر: آنها را بکشید حتی اگر در درون کعبه باشند.[۷]
در روایت آمده است ک کسی جز علی علیه السلام نتوانست این حکم قتل زن آوازه خوان سیاسی را اجرا کند! امیرالمؤمنین علی علیه السلام، یکی از این دو ترانه خوان ها را کشت و دیگری که از سوی ایشان (ع) کشته نشد، کسی اقدام به قتل وی نکرد و او قِسِر در رفت: «فقَتل علیٌّ علیه السّلام … إحدى القَینَتین و أفلَتَت الأُخری».[۸]
آنان که امروز بر سر مخالفت علماء با برخی کنسرت ها دست به دامن چنین مطالبی می شوند، شاید اگر آن روز هم بودند، از فرمان پیامبر و اجرای آن به دست علی خوششان نمی آمد.
————————-
[۱]. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فی سَبیلی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ» ممتحنه، ۱.
[۲]. «… فصدقه رسول الله ص و عذره فقام عمر بن الخطاب و قال دعنی یا رسول الله أضرب عنق هذا المنافق فقال رسول الله ص و ما یدریک یا عمر لعل الله اطلع على أهل بدر فغفر لهم فقال لهم اعملوا ما شئتم فقد غفرت لکم. و روى البخاری و مسلم فی صحیحیهما». مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص ۴۰۵.
[۳]. قال فأین أنت من شبان مکه و کانت مغنیه نائحه قالت ما طلب منی بعد وقعه بدر فحث رسول الله ص علیها بنی عبد المطلب فکسوها و حملوها و أعطوها نفقه». مجمع البیان، ج۹، ص ۴۰۵.
[۴]. «…قد ذهب موالی و احتجت حاجه شدیده فقدمت علیکم لتعطونی و تکسونی». مجمع البیان، ج۹، ص ۴۰۴.
[۵]. این مطلب البته در بحار ج۲۱، ص۹۳ تا ۹۵که کتابی بسیار دور از عصر ائمه است و بدون ذکر سند آمده است که ظاهراً از مجمع البیان نقل کرده است.
[۶]. «فَقَالَ صَدَقَ حَاطِبٌ فَلَا تَقُولُوا لَهُ إِلَّا خَیْراً». قطب الدین راوندى، ق۶، الخرائج و الجرائح – قم: مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، اول، ۱۴۰۹ ق. ج۱، ص۶۰.
[۷]. قرب الإسناد، حمیری، ۱۴۱۳ق، قم: آل البیت، ص ۱۳۰و کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، فاضل هندی، ۱۴۱۶ق، قم: انتشارات اسلامی، ج۱۰، ص۵۴۴. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ» لقمان، ۶٫ روی أن الآیه نزلت فی شأن رجل من قریش اشترى جاریه مغنیه لتغنّی له بهجاء النبی صلى اللّه علیه و سلّم …». جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص ۳۱۸ و ۳۱۹٫ البته حکم هجو پیامبر و ائمه، ممکن است با حکم هجو نظام اسلامی متفاوت باشد. شباهت آن «ساره» و این«ام ساره» هم قابل بررسی است که آیا نسبتی با هم داشته اند یا یکی بوده اند یا … .
[۸]. مجمع البیان، طبرسی، ۱۳۷۲، تهران: ناصرخسرو، ج ۱۰، ص ۸۴۸.
خدا لعنت کند کسانی را که به شیطان دعوت می کنند
پیامبر_اکرم صلی الله علیه وآله :
…زمانی بر مردم می رد که ساز ها و طبل را نيكو مى دانند و امر به منکر و نهی از معروف می کنند
📚 وسائل الشیعه ج15 ص349